گوش برزخی

قرآن:

خداوند متعال در آیه‌ی 12 سوره‌ی حاقّه می‌فرماید: «آن را وسیله تذکّری برای شما قرار دهیم و گوش‌های شنوا، آن را دریابد و بفهمد».

حدیث:

امام علی علیه السّلام فرمود: «گوش خود را به نیکو شنیدن عادت بده.»

توضیح مختصر:

بنده وقتی مجاهدات نفسانی می‌کند، ریاضت می‌کشد، خلوص می‌ورزد و تحت تربیت استادی حاذق راه می‌رود، گاهی نسیم‌های الهی می‌وزد و او را شارژ و معطر می‌نماید. یکی از لوازم این تصفیه دل، شنیدن امور غیبی به گوش باطنی است که آن بر دیگران مسدود است. مثلاً صدای اذان می‌شنود، روحی مطلبی را برایش بازگو می‌کند، موکّلی چیزی را به او القا می‌نماید، از امام معصوم کلامی دلپذیر استماع می‌کند، از مُرده‌ای ملکات دنیایی‌اش را که الآن در برزخ با آن همراه است می‌شنود و ده‌ها نظیر این مطالب که برای عارفان و اولیاء صاحبان سرّ، اتفاق افتاده است.
امام صادق علیه السّلام فرمود: «در نماز حالتی به من دست داد که آیاتی را که خداوند نازل کرده به مکاشفه و عیان می‌شنیدم.» (فلاح السائل، ص 211)
الآن صدای برزخیان از خوبان و بدان موجود است فقط کد دریافتی می‌خواهد تا به‌تناسب شنیده شود.
الآن موکلین اذکار و اوراد حاضر و ناظراند و در وقتش به ذاکر مطلبی را برای تفهیم بازگو می‌کنند.
اگر شجر و آب و باد ذکر دارند این ذاکر حقیقی است که گاهی زمزمه و تسبیح آن‌ها را می‌شنود برای ازدیاد یقین. البته کسی که سلوک نکرده، توانایی مبارزه با معصیت را دارا نیست، او لایق این استماعات روحانی نیست. دلِ بیدار و گوش مفتوح می‌خواهد تا به این درجه برسد.

1- تشنه به دوغ تازه

در بازار تهران، یک شخص دوغ‌فروشی دکّانی داشت. برای جلب‌توجه مشتری، ملاقه‌ای پر از دوغ را از داخل ظرف بالاتر می‌آورد و خالی می‌کرد و صدا می‌زد: «تشنه به دوغ تازه» و تکرار می‌کرد
مرحوم شیخ رجبعلی خیاط رحمه الله علیه می‌گفت:
«وقتی او از دنیا رفت، سر قبرش رفتم، دیدم در داخل قبر (برزخی) هم می‌گوید: تشنه به دوغ تازه، تشنه به دوغ تازه». (خاطرات جناب شیخ، ص 125)
یعنی ملکات دنیوی در برزخ نیز همراه انسان هستند.

2- پادشاه ظالم

امیرالمؤمنین علیه‌السلام وقتی از جنگ نهروان فارغ شدند، به یک جمجمه برخورد کردند و از آن پرسیدند: «تو کیستی؟»
عرض کرد: «من پادشاه ظالمی بودم، اسمم پرویز و پسر هرم هستم که هزار شهر را گرفتم و شهرها را تباه کردم و کنیزان بسیار داشتم. هر پادشاهی را شکست دادم و صاحب‌ملک او شدم و به اهل آن ظلم کردم. وقتی عزرائیل علیه‌السلام جانم را گرفت، اهل زمین از ظلم من راحت شدند و الآن عذاب‌های من بسیار است» و آنان را شمرد.
چون روح آن جمجمه از صحبت کردن ساکت شد، آنانی که صدای این پادشاه را می‌شنیدند، گریه می‌کردند و بر سروصورت می‌زدند. (مدینه المعاجز، ص 94)

3- خیار سبز کاکل‌به‌سر

اهل علمی گوید: با مرحوم شیخ حسن علی اصفهانی (م.1361) برای فاتحه به قبرستانی رفتیم. شیخ فرمودند: «گوش کن! از این قبر چه صدایی می‌شنوی؟» بر اثر توجه (و تصرّف) ایشان، شنیدم که از قبر (برزخی) صدا می‌آمد: «خیار سبز کاکل‌به‌سر.»
بعد به قبر دیگر اشاره کردند، شنیدم که می‌گفت: «لااله‌الاالله». فرمودند: «صاحب قبر اوّل، بقال بود و چندین سال از فوت او می‌گذرد، خیال می‌کند زنده است و مشغول فروش می‌باشد. دومی مردی بود اهل‌دل و اهل ذکر، پس در آن عالم (برزخ) هم مشغول ذکر حق است». (نشان از بی‌نشان‌ها، ج 1، ص 103)

4- مسجد جمجمه

در شهر بابل عراق، مسجدی ساخته شد به نام جمجمه و قضیه ازاین‌قرار است که امیرالمؤمنین علیه‌السلام نماز ظهر را در سرزمین بابل خواندند، پس به جمجمۀ پوسیده‌ای رسیدند و نگاه کردند و سؤال کردند: «تو کیستی؟» آن جمجمه گفت: «من فلان بن فلان، پادشاه فلان کشور هستم». پس حضرت از اتفاقاتی که در زمان او افتاد پرسید و او جواب داد: سپس محل گفت‌وگوی امام علیه‌السلام با جمجمه را مسجد ساختند. (مدینه المعاجز، ص 95 (مترجم)).

5- حمامی

عالم ربّانی، شیخ حسن علی نخودکی اصفهانی، هر موقع از برابر حمام‌ها عبور می‌کرد حالش تا حدی منقلب می‌گردید، به‌طوری‌که از چهره‌اش نمایان بود؛ و مرتب استغفار می‌کرد و با تعجّب زیادی، «لا اله الّا الله» می‌گفت. از ایشان علت را پرسیدند، فرمود: «صاحب این حمام چندی است از دنیا رفته؛ او درجۀ پستی دارد و به مال خود تعلق زیادی دارد و دائماً سر حمام است و ناله و فغان دارد که چرا اموال او را تصرف می‌کنند. وضع او باعث ناراحتی من می‌گردد».