استماع
قرآن:
خداوند متعال در آیهی 13 سورهی طه میفرماید: «ای موسی من تو را برگزیدم پس بدان چه وحی میشود گوش فرا ده.»
حدیث:
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمود: «همانا که شنواترین گوشها، گوشی است که یادآوری و پند را حفظ کند و آن را بپذیرد.»[simple_tooltip content=’غررالحکم، ج 1، ص 542′](1)[/simple_tooltip]
توضیح مختصر:
انصات، سکوت توأم با استماع است.[simple_tooltip content=’سورهی طه، آیهی 13′]*[/simple_tooltip]
وقتی قرآن خوانده میشود باید گوش فرا دهند و ساکت شوند. استماع به معنای گوش دادن به کلام است.
هر کلامی که از خدا یا پیامبر و امام و ولی خدایی باشد، استماع، خیر است تا فرمایشات و کلمات را بشنوند و حفظ کنند و درک نمایند چون خبر و موعظهی صادق است و مطابق با واقع است و شنونده بهره میبرد.
کافران کلمات الهی را استماع نمیکنند لذا قوهی درّاکه شان منجمد است و قابل شنوایی باطنی نمیشود.
خدا به پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم دربارهی مشرکانی که انقضای مهلت پیمانی که میان او و آنان بود رسید، میفرماید: «آنان بهسوی تو میآیند درخواست امان میکنند تا اینکه آنچه از قرآن و دین را که مردم را به آن دعوت میکنی بشنوند؛ او را امان ده تا سخن خدا را استماع کند تا آن را مورد تفکر و اندیشیدن قرار دهد.»[simple_tooltip content=’سورهی توبه، آیه 6′](2)[/simple_tooltip]
1- استماع بهتر
شمس تبریزی فرمود: «من آنگاهکه در طلب این راه بودم، چون خدمت بزرگی دریافتمی، البته لب نجنباندمی تا او گوید و خاموش بودمی. میگفتم: او بزرگتر و کاملتر در دانش این راه باشد. اگر من بگویم، او نگوید و من محروم شوم. گیرم که از من کمتر باشد؛ نیز خاموش باشم و میشنوم که شنیدن، جان پروریدن و گفتن جان کندن است.
با خود میگفتم: هر چه ما به صد روز به صلاح میآوریم، او به یک لحظه زیر و زبر میکند.»[simple_tooltip content=’مقالات شمس، ص 271′](3)[/simple_tooltip]
2- استماع مرید
به تجربه رسیده است که سالک مبتدی، در ابتدای ورود به وادی سلوک باید در مرتبهی گوش باشد و چنانکه در قرآن خداوند دربارهی کلام خود فرمود: «وقتی قرآن خوانده میشود، استماع کنید (گوش فرا دهید) و سکوت نمایید شاید مورد رحمت خداوند قرار بگیرید.»[simple_tooltip content=’سورهی اعراف، آیهی 204′]*[/simple_tooltip]
کودک وقتی متولد میشود ابتدا سخن نمیگوید، بلکه شیر مینوشد و تمام گوش است؛ بعد از چند ماه خموشی، سخنان پدر و مادر را یاد میگیرد.
مدتی می بایدش لب دوختن **** از سخن تا او سخن آموختن[simple_tooltip content=’مثنوی دفتر اوّل، بیت 1624′](4)[/simple_tooltip]
پس سالک تحت نظر استاد تا اجازهی سخن گفتن نیافت، در محضرش استماع کند و گوش دل به سخنان پرمغز دهد، اگر احیاناً تفهیم نشد، آنگاه میتواند بهعنوان سؤال از استاد، مؤدبانه بپرسد.
3- انواع شنیدن حقی
آنچه از انوار حق مشاهدهی دل شود همان نور، معرّف دل گردد؛ این معانی ذوقی است و جز صاحبواقعه فهم آن نکند. این ذوق متفاوت افتد:
1. گاهی معرّف (معرفت حق) از در سمع درآید چنانکه برای حضرت موسی علیهالسلام بود: «اِنّی أنا الله: همانا منم خدا»[simple_tooltip content=’سورهی قصص، آیهی 30′](5)[/simple_tooltip]
2. اگر معرفت از پس حجب آید به واسطه بود که «مِنَ الشجَرَهِ أن یا موسی اِنّی أنا الله: موسی خوانده شد از درخت که ای موسی همانا منم خدا»[simple_tooltip content=’سورهی قصص، آیهی 30′]*[/simple_tooltip]
3. چون حجب برخیزد بیواسطه شنود که «وَ کَلَّمَ الله موسی تَکْلیما[simple_tooltip content=’سورهی نساء، آیهی 163′]*[/simple_tooltip]؛ سخن گفت خدا با موسی سخن گفتنی[simple_tooltip content=’مرصادالعباد، ص 304′](6)[/simple_tooltip]»
4- خوب شنیدن
امام باقر علیهالسلام فرمود: «هنگامیکه نزد دانشمندی مینشینی بر شنیدن حریصتر باش تا گفتن. خوب شنیدن را همچون خوب گفتن فراگیر.»[simple_tooltip content=’بحارالانوار، ج 1، ص 222 -تقویم قدس، سال 1382′](7)[/simple_tooltip]
5- مستمع و صاحب سخن
سعدی گوید: «در مسجد جامع شهر بعلبک (از شهرهای شام) بودم و روزی برای چند نفر پند میگفتم و آنان دلمرده و بیبصیرتی داشتند و حرفهایم در آنها اثر نمیکرد. آتش سوز دلم، هیزم تر آنها را نمیسوزاند. سخن به این آیه رسید که حقتعالی فرمود: «نَحنُ اَقرَبُ مِن حبلِ الورید: ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم»[simple_tooltip content=’سورهی ق، آیهی 16′]*[/simple_tooltip] ناگهان عابری از کنار مجلس ما عبور میکرد و تهماندهی سخنم را شنید و تحت تأثیر قرار گرفت بهطوریکه نعرهای از دل برکشید و آنچنان خروشید که دیگران را تحت تأثیر قرار داد. آنها با او همنوا شدند و به جوشوخروش افتادند. سبحانالله که نزدیکانِ بیبصر، دور؛ و دوران باخبر، در حضورند.»
فهم سخن چون نکند مستمع **** قـوّت طبع از متکلّم مجوی
فـسـحت مـیـدان ارادت بیار **** تا بزند مرد سخنگوی، گوی
یعنی اگر شنونده معنای گفتار را درنیابد، از گوینده انتظار قدرت سخنوری را نتوان داشت. پس باید میدان اشتیاق سخنگوی گشاده شود تا با چوگان معنویت، گوی سخن بزند. (فُسحت: فراخی، گشادگی)[simple_tooltip content=’حکایتهای گلستان، ص 113′](8)[/simple_tooltip]
6- امثله برای شنیدن
سخنان چون بیان میداریم، مانند شیر در پستان جان است؛ تا از طرف شنونده میلی نباشد آن شیر جاری نمیشود. اگر شنونده طالب باشد و گوینده مرده، بر اثر شوق شنونده، گوینده به سخن آید.
مستمع چون تشنه و جوینده شد **** واعظ اَر مُرده بود گوینده شد
اگر شنونده زندهدل باشد، گوینده اگر لال هم باشد به صد زبان به نطق درمیآید. اگر کسی نسبت به شنیدن معارف، اهلیّت نداشته باشد، گوینده، حقایق را پنهان میدارد و نمیگوید. همیشه هر چیز را، خوب و خوش و زیبا برای دیدهی اشخاصِ بینا کنند.
هر چه را خوب و خوش و زیبا کنند **** از برای دیدهی بینا کنند
آواز خوش را کی برای ناشنوا (اصم) میسازند؟
مشک را خداوند برای بینیهایی معطر کرده که حس بویایی دارند، امّا برای آدمهای اخشم (کسی که شامهاش کار نمیکند) فایدهای ندارد.[simple_tooltip content=’مثنوی دفتر اوّل بیت 2385-2378′](9)[/simple_tooltip]