اطاعت

قرآن:

خداوند متعال در آیه‌ی 132 سوره‌ی آل‌عمران می‌فرماید: «خدا و پیامبر را اطاعت کنید تا مشمول رحمت شوید.»

حدیث:

امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود: «تندرستی (روحی و جسمی) را طلب کردم و آن را در اطاعت از خدا یافتم.»[simple_tooltip content=’مستدرک الوسائل، ج 11، ص 192′](1)[/simple_tooltip]

توضیح مختصر:

پیروی و فرمان‌برداری از خدا و رسول و امام طبق امر نص آیه‌ی 59 سوره نساء:
«اَطیعُوا الله وَ اَطیعُوا الرَّسولَ وَ اولی الاَمرِ مِنْکُم: اطاعت خدا و پیامبران و امامان کنید.» وجوب فهمیده می‌شود.
لازمه‌ی این کلام آن است که سرپیچی، به کفر و ارتداد و انحراف می‌کشاند تا جایی که انسان به شقی‌ترین اشقیاء مبدّل می‌شود.
پرستش معبود و قبول داشتنِ خلفای او، به دنبالش فرمان‌برداری به همراه دارد و کوتاه‌ترین راهی که می‌تواند شخص را به حق برساند، همین است.
اطاعت در وهله‌ی اول در حلال و حرام جمع است و بقیه از مستحبّات و مکروهات و مباهات، فرع و عرَضی است. اوامر و نواهی وجوب، حرف اول را می‌زند که مسلمان بتواند این دو را پیاده کند.
لازمه‌ی مطیع بودن، آن است که اطاعت غیر خدا و خلاف فرامین او نکند، مانند پیروی از متکبران و منافقان، ریاکاران، مفسدان و … که آنگاه اطاعت، ابلیسی شود و متضرّر در دنیا و آخرت گردد.

1- ثواب زنان مطیع

اسماء بنت یزید انصاری خدمت رسول خدا علیه السّلام رسید، درحالی‌که حضرت در جمع صحابه بودند، عرضه داشت:
پدر و مادرم فدایت؛ من از جانب زنان به سویت آمده‌ام. آگاه باش جانم قربانت، هیچ زنی در شرق و غرب نیست، جز اینکه عقیده و رأیش با من یکی است. خداوند تو را به‌سوی مردان و زنان مبعوث به رسالت کرد، ما به تو و خداوند ایمان آورده‌ایم؛ امّا جنس زنان بسیار مقیّد و در حصار خانه محبوس و دارای کمبودند. در طریق ارضای شهوات مرد خود تسلیم‌اند و مدت‌زمانی حامله به اولاد هستند. ولی مردان به نماز جمعه و جماعت، عیادت بیماران، تشییع‌جنازه، زیارت حج و از همه مهم‌تر جهاد فی سبیل الله، نسبت به زنان برتری دارند.
ما زنان حافظ اموال، خیاط لباس‌ها و مربی فرزندهای شوهر خودیم، آیا در اجر و ثواب با مردان شریک هستیم؟
رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلّم رو به یاران کرد و فرمود: «گفتاری نیکوتر از گفتار این زن در مسائل دینش شنیده‌اید؟»
گفتند: «گمان نمی‌بریم.»
حضرت به اسماء فرمود: «برو تمام زنان دیگر را خبر بده که نیکو شوهرداری و طلب خشنودی همسر و موافقت با شوهر در امور زندگی صحیح، برابر تمام آن بهره‌هایی است که از آن‌همه اعمال نصیب مردها می‌شود!»
اسماء از مجلس پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم بیرون آمد، درحالی‌که از شدّت شادی، تهلیل و تکبیر حق بر زبان داشت.[simple_tooltip content=’نظام خانواده در اسلام، ص 123؛ میزان الحکمه، ج 9، ص 96′](2)[/simple_tooltip]

2- اطاعت در کارهای نیک

پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله لشکری را به‌سوی جایی فرستادند و شخصی به نام عبدالله بن مخمر را امیر و فرمانده لشکر قرار داد و به لشکر خاطرنشان ساخت که از اوامر او سرپیچی نکنند.
لشکر چون به آن مکان حرکت کرد و به مقصد رسید، روزی فرمانده برای امتحان آنان، آتشی افروخت و امر کرد که ایشان وارد آتش شوند!
میان سربازان اختلاف شد که آیا اطاعت او در این مسئله واجب است یا نه؟!
بالاخره جوانی تصمیم گرفت تا به مدینه برود و از پیامبر کسب تکلیف کند. (و به قولی گفت: صبر کنید تا پیامبر بیاید.)
وقتی از پیامبر سؤال کردند؛ حضرت فرمود:
«اگر کسی وارد آتش می‌شد، همیشه در آتش جهنم بود، چون اطاعت در معصیت خدا نباشد، همانا اطاعت در کارهای نیک و معروف می‌باشد.»
نقل شده است که: فرمانده مرد مزاح بود و بعدازآن که خواستند بعضی‌ها وارد آتش شوند، گفت: وارد نشوید که شوخی نمودم.[simple_tooltip content=’نمونه معارف، ج 1، ص 231 -مجموعه ورام، ص 45′](3)[/simple_tooltip]

3- اباذر

وقتی اباذر شنید که پیامبری در مکّه طلوع کرده است، به مکه آمد و حضرت ابوطالب او را خدمت پیامبر صلی‌الله علیه و آله آورد. او به پیامبر ایمان آورد؛ و حضرتش فرمود: «به محل زندگی خود بازگرد که پسرعمویت از دنیا رفته، اموال او را ضبط کن و همان‌جا باش تا کارم عمومی شود.»
اباذر به محل خود بازگشت. دید پسرعمویش فوت شده بود، اموال او را جمع‌آوری کرد؛ در همان محل ماند تا پیامبر صلی‌الله علیه و آله به مدینه هجرت کرد.
اولین مرتبه که اباذر پیامبر را ملاقات کرد، در مسجد قبا بود. عرض کرد: «یا رسول‌الله! شصت رأس گوسفند دارم و مایل نیستم، تمام وقت خود را به چوپانی بگذرانم و از طرفی برای چوپان گرفتن مال ندارم.»
فرمود: «حالا برو و به کار چوپانی مشغول باش.» اباذر رفت و باز روز هفتم برگشت. پیامبر فرمود: «گوسفندانت را به چه کسی سپردی؟» اباذر گفت:
در صحرا مشغول نماز بودم، گرگی آمد و گوسفندی را گرفت. من نماز خود را قطع نکردم؛ شیطان مرا وسوسه کرد که اگر قطع نکنی، گرگ همه‌ی گوسفندانت را از بین می‌برد. باز گرگ آمد و بره‌ای را گرفت و نماز را قطع نکردم. ناگاه دیدم شیری پیدا شد و گرگ را دریده و بره را به گله بازگرداند و با زبان (قال و حال) گفت: ای ابوذر! مشغول نماز خود باش؛ خداوند مرا شبان گوسفند تو قرار داده است.
بعد از پایان نماز شیر پیش من آمد و گفت: «به نزد پیامبر برو و سلام مرا به او برسان.»
پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود:
ای اباذر! تو خدا را نیک اطاعت کردی، او هم حیوانی در تحت اطاعتت درآورد که از ضرر پیش‌آمده تو را حفظ نماید.[simple_tooltip content=’پند تاریخ، ج 1، ص 63 -روضه الواعظین نیشابوری’](4)[/simple_tooltip]

4- نتیجه اطاعت

در مدینه قحطی شدیدی پیش آمد. شخص صالحی در مدینه زندگی می‌کرد که پیوسته ملازم مسجد رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلّم بود. مردم جهت قحطی برای خواندن دعا اجتماع کرده بودند.
در آن اثناء، مردی که لباس پشمینه‌ای بر تن داشت، آمد و دو رکعت نماز مختصر خواند و دستش را بلد کرد و گفت:
«خدایا تو را قسم به خودت می‌دهم که بر ما باران بفرست.»
هنوز دستش را پایین نیاورده و دعایش تمام نشده بود که ابر تیره‌ای آسمان را پوشانید و باران تندی بارید؛ به‌طوری‌که مردم مدینه ترسیدند که همه شهر غرق شوند.
این مرد دوباره دستش را بلند کرد و عرض کرد: «خدایا اگر می‌دانی که همین‌قدر باران برای این مردم کافی است، آن را قطع کن.» باران هم قطع شد.
محمد بن سوئد می‌گوید: من آن مرد را تعقیب کردم و خانه‌اش را یاد گرفتم. صبح روز بعد نزد او رفتم و گفتم با تو کاری دارم!! او گفت: «کار تو با من چیست؟» گفتم: مرا دعا بکن!
گفت: «پناه‌برخدا من تو را دعا کنم؟» گفتم: «پس چه شد به دعای تو باران آمد؟!» گفت: «آنچه دیدی به این جهت بود که اوامر و نواهی خدا را اطاعت کردم و خدا هم خواسته‌ام را اجابت فرمود.»[simple_tooltip content=’شنیدنی‌های تاریخ، ص 359 -محجه البیضاء، ج 6، ص 110′](5)[/simple_tooltip]

5- از عشق مجازی تا لذت اطاعت

گوهرشاد خانم، همسر شاهرخ، میرزا و عروس امیر تیمور گورکانی سازنده‌ی مسجد گوهرشاد مشهد، پیش از ساختن مسجد به دست‌اندرکاران گفت:
1. از محل آوردن مصالح ساختمان تا مسجد برای حیوانات باربر ظرف‌های آب و علف بگذارید، مبادا که حیوانی در حال گرسنگی و تشنگی بار بکشد.
2. از زدن حیوانات بپرهیزید.
3. ساعات کار باید معین باشد و مُزد مطابق زحمت داده شود.
4. نسبت به کارگران و بنّاها با محبت و به نرمی سخن گفته شود؛ مبادا کسی رنجیده شود.
5. خانه‌های اطراف را با قیمت (مناسب) بخرید؛ چراکه مسجد محل عبادت می‌شود.
خود گوهرشاد خانم، اغلب اوقات جهت هدایت و سرکشی حاضر می‌شد و دستورات لازم را می‌داد.
روزی یکی از کارگران به‌طور ناگهانی صورت او را دید و عاشق او شد، امّا (دراین‌باره) هیچ‌چیزی نمی‌توانست بگوید و مریض شد!
به خانم گزارش دادند یکی از کارگران که با مادرش زندگی می‌کند، مریض شده است؛ او به عیادتش رفت و علت را جویا شد. مادر کارگر جوان گفت: او عاشق شما شده است. خانم بااینکه عروس شاهزاده بود، امّا هیچ ناراحت نشد!!
به مادرش می‌گوید: «باشد، من وقتی از همسرم جدا شدم، با او ازدواج می‌کنم. ولی باید صداق و مهریه مرا قبل از ازدواج بپردازد و آن این است که این جوان، چهل شبانه‌روز در محراب این مسجد نیمه‌کاره خدا را عبادت کند!!»
جوان پذیرفت، چند روز از پی عشق او عبادت کرد. ولی با توجه خاص امام رضا علیه السّلام تغییر حال داد، واقعیتی که گوهرشاد خانم به آن واقف بود.
پس از چهل روز از حالش جویا شد، به فرستاده‌ی خانم گفت:
[به خاطر] لذّتی که در اطاعت و بندگی [حقیقی یافته‌ام] از لذت نفس شهوانی پرهیز کرده‌ام.[simple_tooltip content=’نظام خانواده در اسلام، ص 310′](6)[/simple_tooltip]