بندگی

قرآن:

خداوند متعال در آیه‌ی 10 سوره‌ی نجم می‌فرماید: «پس (خداوند، توسط جبرئیل) به بنده‌ی خود آنچه را باید وحی کند، وحی کرد.»

حدیث:

امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام فرمود: «بنده‌ی دیگری نباش بااینکه خدای سبحان تو را آزاد قرار داده است.»[simple_tooltip content=’غررالحکم، ج 2، ص 70′](1)[/simple_tooltip]

توضیح مختصر:

بنده باید طوری خدا را بندگی کند، گویی او را می‌بیند. روح و مغز عبادت بنده، عبارت است از همان بندگی درون او و حالاتی که در قلب نسبت به معبود و مولایش دارد. اگر آن نباشد، بندگی‌اش روح ندارد.
چون ضعف و قصور و عجز در ممکن‌الوجود مانند انسان است پس اعتراف می‌کند که حق بندگی را نمی‌تواند به جا آورد و آنانی که در طول تاریخ بنده نبودند و طاغی و مستکبر و دنبال زور و زر بودند، خداوند در آخر کارشان هستی و نیستی‌شان را بر باد داد.
وقتی بنده در زیّ بندگی خداست، در صراط مستقیم است و مولایش به او نظر دارد… چون از زیّ بندگی خارج شود، در تحت حزب شیطان‌صفتان و منافقان قرار می‌گیرد، از نظر می‌افتد و چون از نظر ناظر افتاد، معلوم نیست در کدام چاهی می‌افتد.
رسیدن به بندگی کامل که مقام قرب است، همان است که در نماز به ما می‌فهماند که شهادت می‌دهیم که پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم ابتدا «عبدُهُ» بنده‌ی کامل بود و بعد «رسولُهُ» رسالتش را شهادت می‌دهیم که این نهایت تقرّب رسول به خداست.

1- دلخواه خود را

واسطی گوید: «در کشتی نشسته بودم، کشتی شکست. من و همسرم بر تخته‌پاره‌ای از کشتی ماندیم و او کودکی زاییده بود. مرا صدا زد و گفت: من تشنه‌ام. گفتم: ای زن خودت که حال ما را می‌بینی. در همین حال صدای خفیفی را از بالای سرم شنیدم. سر خود را بالا کردم و مردی را دیدم که ظرفی از یاقوت سرخ همراه داشت و گفت: «این را بگیرید و بیاشامید.» ظرف را گرفتم و از آن نوشیدم؛ آبی بود خوشبوتر از مُشک، سردتر از برف و شیرین‌تر از عسل.
گفتم: تو که هستی، خدا تو را بیامرزد؟ فرمود: «من بنده‌ی مولای توأم.» گفتم: به چه سبب به این مقام رسیدی؟
گفت: «دلخواه خود را برای خواسته مولایم ترک کردم، پس او مرا در خواسته‌ی خود نشاند.»
سپس از نظرم ناپدید شد و دیگر او را ندیدم.»[simple_tooltip content=’بحرالمعارف، ج 2، ص 360′](2)[/simple_tooltip]

2- خدا و مادر موسی علیه‌السلام

پروین اعتصامی (شاعر) در شعرش می‌گوید: وقتی مادر موسی علیه‌السلام فرزندش را به رود نیل افکند با حسرت نگاهی کرد و گفت: «ای فرزند بی‌گناهم! اگر خدا تو را فراموش کند، چون کشتی تو، ناخدایی ندارد، آب تو را به نیستی می‌برد!»

وحی آمد کاین، چه فکر باطل است **** رهرو ما اینک، اندر منزل است

پرده‌ی شک را برانداز تا ببینی که چه سود کردی. ما او را گرفتیم چطور نشناختی. اگر در تو عشق مادری است شیوه‌ی ما، عدل و بنده‌پروری است. آنچه از تو گرفتیم به تو بازمی‌گردانیم، کار ما بازی نیست و حق است.[simple_tooltip content=’سوره مائده، آیه 115′]*[/simple_tooltip]
ما که دشمن را چنین می‌پروریم **** دوستان را از نظر چون می‌بریم؟
آن‌که با نـمرود ایـن احسان کند ***** ظـلم کـی با موسی عمران کند؟

3- بنده‌ی آن یگانه

ذوالنّون مصری گفت: «در یکی از بیابان‌های خشک می‌رفتم. ناگاه مردی را دیدم که خود را با مُشتی علف پوشانده بود. بر او سلام کردم و جواب سلامم را داد. به من گفت: ای جوان از کجا می‌آیی؟ گفتم: از سرزمین مصر. گفت: به کجا می‌روی؟ گفتم: در جستجوی اُنس با مولایم. گفت: ترک دنیا و آخرت گو تا طلب تو به صحّت پیوندد و به مولای خود و اُنس به او دست یابی. گفتم: می‌خواهم نوری بر نورم بیفزایی. گفت: به بالای سرت بنگر. نگاه کردم، گویا آسمان و زمین طلایی بود و می‌درخشید. سپس گفت: چشمت را فرو خوابان. پس آسمان و زمین را دیدم که به صورت اوّلشان برگشتند. گفتم: این کار چگونه است؟
گفت: اگر بنده‌ی آن یگانه هستی، خود را برای او یگانه دار.»[simple_tooltip content=’بحرالمعارف، ج 2، ص 369′](3)[/simple_tooltip]

4- از بنده به مولای

بنده از مولای امید دارد که به موافقت باشد تا خاک پای او شود. بنده می‌گوید: جسم و جان من، هرچه دارم متعلّق به تو است و تسلیم حکم تو می‌باشم.
جسم و جان و هر چه هستم آنِ توست **** حکم و فرمان، جملگی فرمان توست
بنده اگر دلش بگیرد و برای مولایش بی‌تاب شود، دردهای بنده موقع بلا و محنت، مداوایش به احسان مولاست. بنده، ناله و شیون و زاری هم برای او کند؛ برای مولای خوب، رواست که بنده جان را فدا کند.
عمل بنده گاهی سبب ناراحتی مولا می‌گردد.
پس بنده باید آنچه در توان دارد، فدا کند تا وصل، تبدیل به هجران نگردد. چراکه هرگاه مولا آهنگ جدایی می‌کند، ناله‌ی بنده شروع می‌شود و به تقصیر، اعتراف می‌کند و دست نیاز برمی‌دارد. چون مولا، مطلوب و بنده، طالب است، پس بنده در شیفتگی و شوق به او گام می‌دارد. بنده در دوستی باید افروخته شود. اگر مولا بگوید: این پخته است، بنده هم می‌گوید پخته است. بنده در دست مولا همانند سفانج (اسفناج) در دست آشپز باشد، اگر خواهد شوربای ترش یا شوربای شیرین بپزد؛ مطیع محض باشد. بنده به مولا گوید: اختیار با توست، شمشیر و کفن پیش تو می‌گذارم، می‌خواهی گردن بزنی یا ببخشایی و لطف کنی که من مقصّرم.
می‌نهم پیش تو شمشیر و کفن **** می‌کشم پیش تو گردن را، بزن[simple_tooltip content=’مثنوی، ج 1، ابیات 2413 – 2395′](4)[/simple_tooltip]

5- بندگی در غیاب

خدمت و بندگی در غیاب ارباب، خوش‌تر و به‌مراتب مهم‌تر است تا در حضور؛ که تأیید به وفای شروط مولاست.
آن را که در غیاب، شاه را مدح می‌کند، فرق است باآنکه در حضورِ شاه، او را مدح می‌نماید. مثلاً قلعه داری که در سر مرز، نگهبانی کشور سلطان را می‌کند، کارش ارزشمندتر است زیرا که مانع از ورود دشمنان سلطان می‌شود و به باج و رشوه، این کار را نمی‌فروشد و آن مرزبان نزد شاه به خاطر جان‌فشانی و وفاداری‌اش بهتر است. پس آنچه بر سالک از غیب و قیامت، پرده‌پوشی است و او با ایمان و اطاعت، حفظ حدود، اوامر و نواهی الهی را می‌نماید، بسیار ممتاز و قابل سپاس است.
ولی در روز قیامت و حضور طاعات و اعمال که همه‌چیز نمایان است، دیگر جای طاعت و عمل نیست.[simple_tooltip content=’مثنوی و معنوی، ابیات 3642 – 3632′](5)[/simple_tooltip]

6- اتّفاق غلام با مولا

وقتی مولا (خواجه) می‌گوید: غلامم ترشی بیار! غلام گوید: نه شیرینی بیاورم که شیرینی بهتر است. این لایق غلام نیست. شیرینی به حقیقت آن است که مولا فرماید. مولا می‌گوید: من فلان جا می‌روم؛ غلام گوید خدا با تو باشد من نمی‌آیم. مولا فرماید چرا نمی‌آیی؟ گوید وقت آمدن، می‌آیم، الآن عذری هست. این لایق غلام نیست و خلاف آموختن است. در این ره اتّفاق باید بود نه خلاف اوامر مولا.[simple_tooltip content=’مقالات شمس، ص 256′](6)[/simple_tooltip]

7- محبوب‌ترین بندگان

امیرالمؤمنین علیه‌السلام درباره‌ی محبوب‌ترین بندگان که خدا آن‌ها را به تسلّط بر نفسشان کمک کرده، علائمی را بیان نموده؛ ازجمله فرمود:
1- جامه‌های شهوات و خواهش‌های نفس را از تن بیرون کرده.
2- راه خود را با بینایی دیده و در آن رفته (قد اَبصَرَ طَریقهُ)
3- نفس خود را برای خدا قرار داده.
4- کردار خود را برای خدا خالص و پاک گردانیده.
5- عدالت را ملازم خود قرار داده.
6- عنان خود را به قرآن سپرده.
البته در ابن خطبه علائم بسیاری آورده شده که ما شش مورد را که با کلمه «قَد» به معنای «به تحقیق» و «همانا» شروع شده است انتخاب کرده‌ایم.