بیماری و صبر

قرآن:

خداوند متعال در آیه‌ی 80 سوره‌ی شعراء (از زبان حضرت ابراهیم علیه‌السلام در وصف پروردگار خویش) می‌فرماید: «… هرگاه مریض شوم، خدا مرا شفا می‌دهد.»

حدیث:

امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می‌فرماید: «شدیدتر از بی‌چیزی، مرض تن است.»[simple_tooltip content=’نهج‌البلاغه فیض السلام، ص 1270′](1)[/simple_tooltip]

توضیح مختصر:

بیماری دو نوع است، بیماری جسمی و بیماری روحی. در بیماری روحی، چشم و گوش و زبان باطنی کور و کر و لال است، امّا به خاطر آن‌که پرده و حجاب بر قلب‌ها زده شده، ادراک ندارند و قساوت قلب و ملکات ناپسند سبب شده که مُهر عدم شفا بر آن‌ها زده شود.
عافیت، هم در جسم و هم در روح سبب تعالی انسان می‌شود؛ لکن عمده در ترقّی، عافیت روحی است.
تا صفات حرص، حسادت، تکبّر و عجب و … در نفس حاکم باشد، جایگاه مریض، روانی است و آن مداوا نمی‌شود مگر با دکتر حاذق روح و روان که خود سال‌ها تلمّذ اخلاقی کرده و روان خود را از امراض ناپسند پاک کرده است. در این صورت با نسخه‌ی چنین طبیبی، مریض روانی به دنبال مداوای خود برآید که نتیجه‌بخش است.

1- دخترم بیمار نشده!

پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم دختری را خواستگاری کردند. پدر دختر شروع به تعریف دخترش نمود و امتیازات او را می‌شمرد، ازجمله گفت: «این دختر از زمان تولّدش تا این موقع بیمار نشده است.»
پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم از مجلس برخاست و قطع کلام خویش نمود، بعد فرمود: «خیری در چنین وجودی نیست که مانند گورخر بیمار نشود. مرض و بلا تحفه‌ای است از جانب خدا به‌سوی بندگان است که اگر از یاد خدا غافل شدند، آن مرض و پیشامد او را متوجّه خدا سازد.»[simple_tooltip content=’پند تاریخ، ج 2، ص 180′](2)[/simple_tooltip]

2- صبر بر مرض

«ابو محمّد رقّی» گوید: به محضر امام رضا علیه‌السلام رفتم و سلام کردم، جواب سلامم را داد و احوال‌پرسی کرد و با من به گفتگو پرداخت تا این‌که فرمود:
«ای ابا محمّد! هر بنده‌ی مؤمنی که خدا او را به بلایی گرفتار نمود و او بر آن تحمّل و صبر کرد، قطعاً در پیشگاه خدا مانند پاداش شهید را خواهد داشت.»
من پیش خود گفتم چرا امام این سخن را فرمود، بااینکه قبلاً سخن از بیماری و بلا نبود، یعنی چه، امام به چه تناسبی این جمله را فرمود؟! با امام خداحافظی کردم و از محضرش بیرون آمدم و خود را به هم‌سفران و دوستانم رساندم.
ناگهان احساس کردم پاهایم درد می‌کند، شب را با سختی به سر آوردم. صبح که شد دیدم پاهایم ورم کرده و پس از مدّتی، ورم شدیدتر شد. به یاد سخن امام افتادم که در مورد صبر بر بلا سفارش کرد و من آن را مناسب ندانستم. با این وضع به مدینه رسیدم، زخم بزرگی در پایم پیدا شد و چرک زیادی از آن بیرون آمد، آن‌چنان دشوار بود که امان را از من گرفت، دریافتم که امام آن سخن را برای چنین پیشامدی که برایم رخ می‌دهد فرمود تا با صبر، آرامش خود را حفظ کنم؛ حدود ده ماه بستری بودن این مرض طول کشید.
روایت کننده گوید: او پس از مدّتی سلامتی خود را بازیافت و سپس بار دیگر مریض شد و به آن مرض مُرد.[simple_tooltip content=’حکایت‌های شنیدنی، ج 1، ص 166 -بحارالانوار، ج 49، ص 51′](3)[/simple_tooltip]

3- جُذامی

امام سجاد علیه‌السلام در بین راهی به چند نفر جذامی و مبتلا به خوره برخورد نمود که سر راه نشسته و در حال خوردن غذا بودند، پس به آن‌ها سلام کرد و از آن‌ها رد شد.
آنگاه با خود فرمود: خداوند متکبّران را دوست ندارد، پس به‌سوی ایشان برگشت و فرمود: من اکنون روزه‌دار هستم (معذورم چیزی با شما بخورم)، آن‌ها را به خانه‌ی خود دعوت کرد و فرمود: شماها به خانه‌ی من بیایید آن‌ها هم به خانه‌ی امام رفتند و حضرت، هم آن‌ها را اطعام نمود و هم با کمک مالی آن‌ها را دلجویی نمود.[simple_tooltip content=’با مردم این‌گونه برخورد کنیم، ص 38′](4)[/simple_tooltip]

4- قرض مریض

«اسامه‌ بن زید» از اصحاب پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم بود. وقتی مریض شد امام حسین علیه‌السلام به عیادتش تشریف بردند.
اسامه مکرر آه می‌کشید و اظهار غم و غصّه می‌کرد. امام فرمود: «برادرم غصّه‌ات چیست؟» گفت: «شصت هزار دینار قرض دارم.»
فرمود: «بدهکاری‌ات به عهده من است.» گفت: «می‌ترسم قبل از پرداختِ قرضم بمیرم.»
فرمود: نه، قبل از آن‌که بمیری قرضت را اداء می‌کنم و دستور داد قرض وی را پرداختند.[simple_tooltip content=’پیغمبر و یاران، ج 1، ص 193 -بحارالانوار 10، ص 43′](5)[/simple_tooltip]