تأویل
قرآن:
خداوند متعال در آیهی 7 سورهی آلعمران میفرماید: «تأویل قرآن را جز خداوند و استقراران در دانش نمیدانند…»
حدیث:
امام علی علیهالسلام فرمود: «هرآینه ظاهر خواهد شد بر شما قومی که میزنند سرها را (به شمشیر) بر تأویل قرآن.»
(غررالحکم، حدیث 10102)
* تأویل قرآن آن است که عبارت صریح یا ظاهر در آن نباشد و استنباط از آن احتیاج به وحی و سنّت و الهام دارد.
توضیح مختصر:
کلمهی تأویل به معنای بازگرداندن و پرده برداشتن از آیات است. تفسیر از مادّه «فَسَرَ» به معنای کنار زدن پرده است و تأویل، پایان و عاقبت و بازگشت هر امری است.
منظور، بازگشت دادن ظاهر به باطن است زیرا قرآن ظاهر و باطنی دارد و ارجاع باید مستند به معصوم باشد و به وهم و فکر ناقص، تأویل کردن ممنوع است.
معنای دیگر تأویل ارجاع معانی و مفاهیم خارجی آیات از ظاهری به باطنی میباشد، چنانکه در تأویل قابیل و هابیل در داستان فرزندان آدم به نفس و عقل، که تسلّط هابیل (عقل) به قابیل (نفس) لازم است.
امّا تأویل ممنوع مانند این آیه «هو مَعَکُم اَینَ ما کُنتُم: خدا با شماست هر جا که باشید.» (سورهی حدید، آیهی 4) که تأویل میکنند به حلول و اتّحاد، این تأویل باطل است. خداوند در سورهی یوسف آیهی 6 به یوسف علیهالسلام فرمود: «این تعبیر خواب توست که خدا تو را برگزید و علم تأویل خوابها را بر تو آموخت.» پس اگر تعبیر خواب از ظاهر بازگشت شود و پرده برداشته شود، تأویل آن خواب میشود که یوسف علیهالسلام آن علم را داشت.
1- امام مبین
خداوند در سورهی یس آیهی 13 میفرماید: «وَ کُلُّ شَیءٍ احصَیناهُ فی اِمامٍ مُبین: و هر چیزی را در امام و پیشوای آشکار قرار دادیم.»
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمود: «به خدا قسم، امام مبین منم که حق و درستی را از باطل و نادرستی آشکار میسازم و آن را از رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلّم به ارث بردهام.»
امام حسین علیهالسلام فرمود: چون این آیه بر پیغمبر صلیالله علیه و آله و سلّم نازل شد، ابوبکر و عمر برخاسته و پرسیدند: امام مبین تورات است؟ فرمود: نه، گفتند: انجیل است؟ فرمود: نه، گفتند: قرآن است؟ فرمود: نه؛ پس امیرالمؤمنین علیهالسلام وارد شد؛ پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمودند: «این است آن امام مبین که خدای تعالی علم هر چیز را در او شمرده و بیان کرده است.»
(تفسیر فیض الاسلام، ص 1160)
2- درخت زیتون
خداوند در سورهی نور، آیهی 35 میفرماید: «از درخت مبارک زیتون که نه خاوری و نه باختری (نه شرقی، نه غربی) میباشد فروزان است.»
این درخت از درختان جهان حسّ و عالم طبیعت، آنچنانکه محجوبان از حق گمان میکنند، نیست. وگرنه در گوشهای از اطراف جهان مکان داشت و مورداشارهی حسّی قرار میگرفت. این درخت در دنیا و در جهان دیگر هم نیست. تنها، خداوند برای نور وجود خود مثل زده است. درخت زیتون در نزد پوشیدگان از حق که به پایینترین مرتبه از معانی قانع شدهاند، عبارت است از درختی که در شام یا دیگر نقاط روییده میشود که گویند بهترین زیتون، زیتون شامی است؛ اما به حسب مقامات عارفین و اشارات قرآنی گاهی تعبیر به درخت طوبی و سدره المنتهی میشود و آن روغنزیتون، مطالب علمی و برهانی و نورانی است که شامل خطابات و موعظههای نیکو است که عقلهای بلند آن را پذیرا میگردند.
(تفسیر آیهی نور ملاصدرا، ص 56)
3- دو تأویل
عارف شبستری فرمود:
علوم دین ز اخلاق فرشته است **** نیاید در دلی کو سگ سرشت است
علوم دینی از اخلاق فرشتگان است. نباید دل عالم دینی، دنبال صفات سگی یعنی حرص به دنیا باشد.
حدیث مصطفی صلیالله علیه و آله و سلّم آخر همین است **** نکو بشنو که البته چنین است
آنکه پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم در حدیثی فرمود: «در خانهای که سگ باشد، فرشته داخل نمیشود.» در معنا، منظور همین است؛ یعنی دلی که در آن صفات سگی باشد، جای نزول فرشتگان نخواهد بود.
درون خانهای چون هست صورت **** فرشته ناید اندر وی ضرورت
از پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلّم حدیث است: «درون خانهای که عکس و نقوش باشد، مَلَک در نیاید.» در معنا، منظور این است که هر چه اشتغال دنیوی آورد و دل را مشغول کند، نقش غیر خدایی باشد و فرشته در نیاید.
(گلشن راز، ابیات 592-590)
4- ستاره، ماه و خورشید
خداوند در قرآن دربارهی حضرت ابراهیم علیهالسلام (نسبت به عقاید باطل مردم) میفرماید:
1. چون شب ظاهر شد و تاریکی فراگرفت، ستارهای (زهره یا مشتری در آخر ماه) را دید و گفت: این ستاره پروردگار من است.
2. چون ماه را در حال طلوع و درخشندگی دید، فرمود: این خدای من است.
3. چون خورشید آشکار شد، فرمود: این خدای من است.
4. چون اینها ناپدید و پنهان شدند، فرمود: من ازآنچه شما شرک میورزید بیزار هستم.
(سورهی انعام، آیات 79-76)
در تأویلات عرفانی این آیات در کتاب مرصادالعباد (صفحه 303) آمده است: ابراهیم علیهالسلام در بدایت حال، ستاره دید که آینهی دل بهقدر کوکب صفا یافته بود.
چون ماه را مشاهده کرد، آینه دل به کمال صافی شد.
چون خورشید را مشاهده کرد، عکسی از پرتو انوار صفات ربوبیّت بود که در آینهی دل مشاهده کرد.
در سالک آنچه از انوار حق مشاهدهی دل شود، همان، نور معرفت دل گردد و تعریف حال خود هم به خود کند. آنچه در دل کامل میبیند، از حضرت است نه از اغیار. پس آنچه از ستاره و ماه و خورشید در ظاهر دیده شود در عالم دل هم مشاهده کند؛ چون آینهی دل صافی شد، گاه مشاهدات در عالم غیب ببیند از عالم دل بهواسطهی خیال، گاه در شهادت از عالم ظاهر بهواسطه حس ببیند.
5- شنا، اسبسواری و تیراندازی
مرحوم عارف بالله حاج اسماعیل دولابی دربارهی این حدیث: «شنا، اسبسواری و تیراندازی را به فرزندانتان بیاموزید.» میفرمود: «مقصود از شنا این است که در دریای عمیق دنیا شنا کنند و در آن غرق نشوند. مقصود از اسبسواری این است که یاد بدهید چگونه مرکب بدن را برانند که سر کشی نکند و اختیار آنها را به دست نگیرد و آنقدر اینسو و آنسو نکشاند که آنها را خسته و درمانده کند و آخرالامر هم بر زمین بزند و بکشد.
مقصود از تیراندازی این است که یاد بدهید چگونه تیر دعا را به هدف بزنند. اگر این سه تا را یاد گرفتی، دیگر فرمان خدا را ببر و به این کاری نداشته باش که چیزی گیرت میآید و روزیات زیاد میشود یا کم میشود.»
(مصباح الهدی، ص 460)
6- پنج آیه
در سورهی نازعات آیات (5-1) خداوند میفرماید:
1. قسم به بیرون کنندگان (جان کافران) بهسختی.
2. قسم به یک نوع نشاط دهندگان.
3. قسم به یک نوع مسابقه گذاران.
4. قسم به یک نوع سبقت گیرندگان.
5. قسم به تدبیر کنندگان امور «و النّازِعات غَرقاً و النّاشِطاتِ نَشطاً وَ السّابِحاتِ سَبحاً فَالسّابِقاتِ سَبقاً فَالمُدبِّراتِ اَمراً»
ترجمه دیگر:
1. سوگند به بر کَنَدگان به قوّت.
2. و به کِشَندگانِ کِشیدنی.
3. و به فرشتگانی که شناورند (با شتاب فرود آیند) شناوری.
4. پیشی گیرندگان پیش گرفتنی.
5. کاربرداران، کاری.
استفادهی الهامی در تأویل چنین نوشتهاند:
مرحله اوّل: از نازعات اشاره است به قلع و نزع از زندگی مادّی و غفلت.
مرحله دوّم: از ناشطات، اشاره است به تحکیم و عقد افکار از راه عمل و توبه.
مرحله سوّم: از سابحات تعبیر میشود به حصول موفقیت در پیشرفت صحیح به خاطر رفع حجب و موانع.
مرحله چهارم: از سابقات تعبیر میشود به مستعد بودن و دخول در زمرهی ملکوتیان.
مرحله پنجم: از مدبرات تعبیر میشود به ترتیب و تنظیم اموری که محوّل به او شده و مأموریت باطنی در انجام آنها پیدا میکند.
(رسالهی لقاءالله، ص 77)