تسمیه (بسم الله الرّحمن الرّحیم)

قرآن:

خداوند متعال در آیه‌ی 31-30 سوره‌ی نمل می‌فرماید: «(ملکه‌ی سبا به اشراف خود گفت): این نامه از سلیمان است و چنین نوشته: بسم‌الله الرَّحمن الرَّحیم، توصیه من این است که نسبت به من برتری‌جویی نکنید و به‌سوی من آیید درحالی‌که تسلیم حق هستید.»

حدیث:

امام صادق علیه‌السلام فرمود: «هر کار باارزشی که بسم‌الله (نام خدا) برده نشود، آن کار ناتمام خواهد ماند.»
(بحارالانوار، ج 73، ص 305)

توضیح مختصر:

بسم‌الله الرَّحمن الرَّحیم، اسم اعظم است و قرائت آن بسیار گفتن، سبب نجات از دوزخ می‌شود. در شروع کارهای بزرگ یا کوچک، گفتن آن سفارش شده تا آن کار مبارک گردد و اگر گفته نشود، بریده و منقطع گردد.
تمام کتاب‌های آسمانی، ابتدا بسم‌الله الرحمن الرَّحیم داشت و تا زمانی که این جمله بر درب خانه‌ی فرعون نقش بسته بود، خداوند او را عذاب نکرد.
اوّل تمام سُوَر قرآن، غیر سوره‌ی توبه، بسم‌الله الرَّحمن الرَّحیم دارد و در تمام نمازهای پنج‌گانه و مستحبّی، این جمله باید گفته شود چون جزءِ سوره‌ای است که قرائت می‌گردد.
هر انسانی اعم از دین‌دار و بی‌دین، برای شروع هر کاری، نام عزیزش یا بزرگی را در ابتدای کار می‌آورد تا آن کار برکت دار شود و به منتهی برسد.
بسم‌الله، یعنی من به اسم او آغاز می‌کنم که خداوند است.

1- علّت شکستن سر

عبدالله بن یحیی بر امام علی علیه‌السلام وارد شد. کرسی‌ای در برابر امام بود؛ پس امر کرد که عبدالله بر آن بنشیند.
او نشست. چیزی نگذشت که چیزی بر سرش افتاد و سرش شکست و خون جاری شد. امام امر فرمود آب آوردند و خون سرش را شست‌وشو داد. سپس امام فرمود: به من نزدیک شو، پس دست بر موضع شکستگی گذارد، موضع درد ساکت و جای شکستگی بهبود یافت.
امام فرمود: «ای عبدالله! سپاس خدای را که گرفتاری‌ها را کفاره‌ی گناهان پیروان ما در دنیا قرار داد. دنیا زندان مؤمن است و خداوند می‌فرماید: آنچه مصیبت می‌بینید، از کردار خود شماست و بسیاری از آن را می‌بخشد. (سوره‌ی شوری، آیه‌ی 30) و امّا در قیامت، طاعت شما زیاد و دشمنان ما در قیامت گناهشان سنگین می‌باشد.»
عبدالله عرض کرد: «چه گناهی کردم که سرم شکست؟» فرمود: «هنگام نشستن بسم‌الله نگفتی، این مصیبت، کفّاره‌ی آن است؛ مگر نمی‌دانی که پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم از خداوند مرا حدیث کرد که حق‌تعالی فرمود: هر کاری که در آن بسم‌الله گفته نشود، آن کار ناتمام خواهد ماند؟!»
عرض کرد: «پدر و مادرم فدای شما، دیگر گفتن بسم‌الله را ترک نمی‌کنم!» فرمود: «تو سعادتمند خواهی شد.»
(نمونه معارف، ج 2، ص 788 -تفسیر برهان، ج 1، ص 45)

2- زهر تأثیر نمی‌کرد

ابومسلم خولانی را کنیزی بود که معاشرت با ابومسلم را مکروه می‌داشت و علّتش آن بود که ابومسلم پیر و سالخورده بود.
کنیز چندین مرتبه او را زهر خورانید و زهر اصلاً در وجود او اثر نمی‌کرد. ابومسلم از کار پنهانی او باخبر شد و علّت زهر ریختن در غذا را از او پرسید!
کنیز گفت: «چون تو سالخورده شده‌ای، معاشرت و مجالست با تو را مکروه می‌داشتم و برای خلاصی از تو، زهر در غذایت می‌ریختم.»
ابومسلم کنیز را در راه خدا آزاد کرد. آن کنیز از سبب تأثیر ننمودن زهر در وجود او سؤال نمود. ابومسلم گفت: «بدان که در ابتدای غذا خوردن، همیشه بسم‌الله الرحمن الرحیم می‌گفتم و نجات من از نام خداست.»
(خزینه الجواهر، ص 604)

3- سبب توبه‌ی بُشرحافی

بُشر حافی، ابتدا مشغول به انجام معاصی و شراب‌خواری و دنیاپرستی بود. روزی در خیابان کاغذی پیدا کرد که در آن نوشته شده بود بسم‌الله الرحمن الرّحیم، پس آن کاغذ را برداشت تا مبادا بر روی آن، پا گذاشته شود. پس پارچه یا مقوایی خرید و آن کاغذ بسم‌الله الرّحمن الرّحیم را درون آن گذاشت و خوشبو کرد و لای دیواری گذاشت.
شب در خواب به او فرمودند: «ای انسان که اسم مرا پاکیزه کردی، اسم تو را در دنیا و آخرت پاکیزه، بر سر زبان‌ها می‌کنم.» چون صبح شد، توفیق توبه به اسم خدا، نصیبش شد.

4- بر درب قصر فرعون

چون حضرت موسی علیه‌السلام در آمدن عذاب بر فرعون شتاب و عجله می‌کرد، خداوند به وی وحی کرد که ‌ای موسی! تو به کفر فرعون نگاه می‌کنی، من به درب قصرش نگاه می‌کنم که نام مرا «بسم‌الله الرّحمن الرّحیم» نوشته است.
چون خدای تعالی اراده کرد، فرعون را عذاب کند، این نام خویش را از بالای درب قصرش پاک کرد، سپس او را عذاب کرد.
(خزینه الجواهر، ص 345)

5- زبان به بسم‌الله

نمرود را دختری بود به نام رعضه که دارای عقل و هوش بود. وقتی نمرود حضرت ابراهیم علیه‌السلام را در آتش انداخت، به پدرش گفت: «دلم می‌خواهد جایی که مشرف بر آتش است، ببینم تا از حال ابراهیم علیه‌السلام باخبر شوم.»
نمرود قبول کرد، او را به جایگاه مخصوص آوردند؛ چون نگاه کرد، دید ابراهیم علیه‌السلام سالم است!
رعضه فریاد کرد: «ای ابراهیم! به چه چیزی تو در آتش نمی‌سوزی؟» فرمود: «هر کس بر زبانش بسم‌الله الرّحمن الرّحیم باشد و در دلش معرفت خدای تعالی باشد، خداوند او را نمی‌سوزاند.»
رعضه گفت: «آیا اجازه می‌دهی من درون آتش درآیم؟» فرمود: «ابتدا بگو خدا یکی است و ابراهیم علیه‌السلام پیامبر اوست، بعد بیا.» رعضه کلمه‌ی توحید را گفت و به پیامبری او اقرار کرد و درون آتش پرید.
پس به حضرت ابراهیم علیه‌السلام ایمان آورد. بعد نزد پدر بازگشت. نمرود هر چه او را نصیحت کرد، فایده‌ای نبخشید. پس برای سیاست دیگران، او را به چهارمیخ در آفتاب سوزان دوختند تا آتش بر او بگذارند. خداوند جبرئیل علیه‌السلام را امر کرد، او را از عذاب پدر، نجات دهد و به ابراهیم علیه‌السلام ملحق کند، پس از به درک واصل شدن نمرود، حضرت ابراهیم علیه‌السلام او را به ازدواج یکی از پسران خود درآورد و خداوند بیست فرزند پشت‌درپشت به او عطا کرد که به مسند نبوّت رسیدند.
(خزینه الجواهر، ص 663 -معارج النبوه)