تعظیم و احترام
قرآن:
خداوند متعال در آیهی 34 سورهی بقره میفرماید: «یاد کن هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده (تعظیم و تکریم) کنید؛ همگی سجده کردند، جز ابلیس.»
حدیث:
اسحاق بن عمّار گوید: «به امام صادق علیهالسلام عرض کردم: مردی وارد مجلس میشود و انسان به احترامش به پا میخیزد، چطور است؟»
فرمود: «مکروه است؛ مگر آن مرد اهل دین باشد.»
(بحار، ج 75، ص 466 -تفسیر معین)
توضیح مختصر:
ملاک در کار انسان برای تعظیم و تکریم و تحقیر گاهی به حبّ و بغض، به خرافات یا مسائل اعتقادی و … برمیگردد.
اگر ملاک معقول و جنبهی الهی و اخلاقی است، احترام لازم است و اگر جنبهی خرافی از بعضی به یک چیز یا انسانی وارسته باشد، مردود است.
اسلام مسائلی را مورد تعظیم و احترام قرار داده است؛ مانند احترام به کعبه و پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم و امام علیهالسلام و فرامین دینی و … پس ضدّش بیاحترامی است.
ملاک انسان به تقواست که متّقی مورداحترام قرار گیرد، امّا در غرب، انسانیّت به ظواهر مادی است و جایزهی نوبل میدهند و تبلیغات میکنند و مرد سال قرار میدهند.
خداوند فرمود: «هر کس شعائر الهی را احترام و تعظیم کند، این کارش از آثار سلامت و تقوای قلب است.» (سورهی حج، آیهی 32)
و فرمود: «این است احکام حج و هر کس اموری را که خدا حرمت نهاده، محترم و بزرگ شمارد، البته مقامش نزد خدا بهتر است.» (سورهی حج، آیهی 30)
پس هر چیزی جنبهی الهی داشته، حرمت نهادن و محترم شمردن آثار نیک برای برگزارکننده و تعظیم کننده دارد.
1- عُدَی بن حاتم
پسر حاتم طایی به نام عُدی، رئیس قبیله بود. خواهرش سفانه، برای او از پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم بسیار توصیف کرد. پس او به قصد دیدن پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم به مدینه آمد. پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم او را به خانه برد و فرشی را با دست خود برای او گسترانید و تکلیف به نشستن کرد. چون فرش گنجایش بیش از یک نفر را نداشت، گفت: «شما بفرمایید.» پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم قبول نکرد و او را روی فرش نشانید و خود روی زمین نشست.
عُدی گوید: «یقین پیدا کردم که پیامبر، هوای سلطنت و ریاست ندارد که اینطور مرا احترام میکند. پس پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم اسلام را بر من عرضه کرد و من قبول نمودم.»
(پیغمبر صلیالله علیه و آله و یاران، ج 4، ص 260)
2- سه نفر
پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم در مسجد میان اصحاب نشسته بودند که سه نفر وارد شدند. یکی از آنان محلی برای نشستن یافت. دومّی جایی نیافت و پشت سر یک نفر دیگر نشست. سومی که دید جایی برای نشستن در صف اوّل نیست از مسجد بیرون رفت.
پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: «اولی جایی یافت، خدا او را جای داد. دوّمی خجالت کشید خدا از او حیاء کرد، سوّمی از خدا اعراض کرد و رفت، خدا هم به او پشت کرد.»
(شنیدنیهای تاریخ، ص 80 -محجه البیضاء، ج 3، ص 391)
3- احترام به برادر مسلمان
سلمان فارسی میگوید: روزی خدمت پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم شرفیاب شدم، درحالیکه حضرت بر تُشکی تکیه داده بود. وقتی من وارد شدم، پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم تشک را بر من قرار داد و فرمود:
«ای سلمان! هر مسلمانی که برادر مسلمانش بر او وارد شود و او نیز تشک خود را برای احترام گذاردن به آن برادر مسلمان بدهد، خداوند او را میبخشد و از گناهانش میگذرد.»
(کحل البصر، ص 69 -تربیت اجتماعی، ص 147)
4- بیاحترامی به پدر
امام باقر علیهالسلام فرمود: «پدرم مردی را به همراه پسرش دید که به راهی میرفتند؛ درحالیکه پسر بر بازوی پدر تکیه داده بود. پدرم به علّت بیاحترامی پسر به پدر تا زنده بود با آن فرزند صحبت نکرد.»
(محجه البیضاء، ج 3، ص 442)
5- احترام به ورود جعفر از حبشه
پیامبر خدا صلیالله علیه و آله و سلّم در روز فتح خیبر مطلع شد که جعفر طیّار از حبشه بازگشته و بهسوی مدینه میآید.
پس فرمودند: «به خدا نمیدانم کدامیک از این حادثه مرا بیشتر خوشحال کرد، فتح و پیروزی در جنگ و یا بازگشت جعفر.» سپس در انتظار جعفر باقی ماند و چون او آمد، حضرت برخاست، به استقبال او رفت و او را در آغوش گرفت و بین دو چشمش را بوسید.
(شنیدنیهای تاریخ، ص 81)