تعلیم (آموختن و فراگیری)
قرآن:
خداوند متعال در آیهی 49 سورهی هود میفرماید: «اینها از خبرهای غیب است که به تو (ای پیامبر) وحی میکنیم، نه تو و نه قومت اینها را پیشازاین نمیدانستید.»
حدیث:
امام زینالعابدین علیهالسلام فرمود: «اگر مردم خاصیت فراگرفتن علم را بدانند، اگرچه به ریختن خون و فرورفتن در امواج دریا باشد، هرآینه فرامیگرفتند.»
(اصول کافی، ج 1، ص 27)
توضیح مختصر:
خداوند وقتی انسان را آفرید، انسان هیچچیز نمیدانست. پس بعد از خلقت اوّلین نفر، بهوسیلهی وحی و فرشته و الهام، او را بر آنچه نمیدانست تعلیم داد و دانایش کرد. چون او دانای مطلق است و مخلوقاتش را از نیستی به هستی آورده، پس او را بهاندازهی خودش تعلیم میدهد.
اینکه عدّهای دچار انحراف علمی میشوند، چون در بهکارگیری صواب از هادیان الهی نبوده بلکه علومی بوده که یا متعلّمین، خود انحراف فکری داشتند و یا در خود علم، دستبرد زده شده بود و غبار جهل، ظریف، آن را گرفته بود.
تعلیم علوم مادی و دنیایی، فرع و عَرَضی بوده و هر روز قابلتغییر و تحوّل است امّا علوم الهی و معنوی و اخلاقی، مسائلی هستند که نیاز مبرم انسانها به آنهاست و جزء اصولاند.
توحید شناسی و معرفت نفس، از اصلیترین مسائلی هستند که آموختنش ضروری است.
پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم کارش تعلیم کتاب خدا و تعلیم هدایتی نسبت به متعلّمین بود. چهبسا مسائلی که به خواندن صرف، جواب گرفته نشده و نمیتوان شبهات را برطرف کرد.
امّا در آموختن بهوسیلهی معلّم خبیر، این معلّم، ذهن شاگرد را میخواند و طوری بیان میکند که تفهیمش شود لذا گروَندگان و مخاطبین پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم، در وهلهی اول، کسانی بودند که فرامیگرفتند، میآموختند و تفهیم میشدند و بقیّه چون ادراک عقلی و فکریشان ضعیف بود، نمیآموختند و ایمان نمیآوردند.
1- تمسخر به طالبان دانش
زکریا بن یحیی ساجد گوید: «روزی در یکی از کوچههای بصره، به طرف منزل یکی از محدّثین میرفتیم. شخصی شوخطبع همراه ما بود و باحالت تمسخر میگفت: پاهای خود را روی بالهای ملائکه بردارید! و منظورش طعن به دانش آموزان بود. چیزی نگذشت که دو پایش خشک شد.»
داوود سجستانی گفت: «یکی از دانش آموزان بی پرا بود. وقتی این حدیث پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم را شنید که ملائکه بالهای خود را برای طالب علم میگسترانند، پس دو میخ از آهن در کفشش نهاد و میگفت: «میخواهم بالهای ملائکه را با این میخها سوراخ نمایم.»
پس بیماری آکله در پایش پدید آمد بعد، پاها و سایر بدنش شل گشت.»
(لئالی الاخبار، ج 2، ص 250 -منیة المرید شهید ثانی رحمهالله علیه)
2- یادگیری افضل از دعا کردن
روزی پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم به مسجد آمدند و دو دسته را مشاهده کردند. گروه اول دربارهی تفقّه در مسائل دین مشغول بودند و گروه دوّم، مجلس دعا بود و خدا را میخواندند و از او طلب و سؤال میکردند.
پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: «هر دو مجلس نزدم خیر است؛ امّا آن گروه که دانش را تعلیم میدهند و نادانان را میآموزند، برترند؛ زیرا که من برای آموختن علم (دین) مبعوث شدم.» و سپس با آن گروه نشست.
(لئالی الاخبار، ج 2، ص 250 -منیة المرید شهید ثانی رحمهالله علیه)
3- کتاب در هم زنی
شاگردی برای طلب علم، نزد مولانا مجدالدین درس میخواند اما فهم مطالب نمیکرد. استاد را شرم میآمد که او را از درس خواندن منع کند. روزی استاد کتاب بگشود تا این دانشآموز بخواند. چنین نوشته بود: «گفت بهزین حکیم» او چنین خواند: «گفت به زین چکنم!» استاد مجد الدّین برنجید و گفت:
«به زین، آن کنی که کتاب در هم زنی و بیهوده دردِ سرِ ما و خود ندهی.»
(نوادر راغب اصفهانی، ص 15 -رسالهی دلگشا، ص 77)
4- میثاق بر جهّال نگرفت
مردی پیش زُهری آمد تا از معلومات او استفاده کند، زُهری چیزی بیان نمیکرد. مرد گفت: «خداوند از جهّال، میثاق و پیمان نگرفت که تعلیم نماید، بلکه از علماء میثاق گرفت که دانش را تعلیم دهند.»
خداوند در سورهی آلعمران، آیهی 187 فرمود: «خدای تعالی از کسانی که کتاب آسمانی به آنها داده شد، پیمان گرفت که حتماً آن را برای مردم آشکار سازید و کتمان نکنید ولی آنها آن را پشت سر افکندند و به بهای کمی فروختند.»
شخصی به خانه دانشمندی آمد و گفت: «ازآنچه خدا تو را عطا کرده، مرا عطا کن.» او پولی به وی داد. طالب دانش گفت: «من برای عطای پول نیامدم، بلکه بهقصد آموختن و هدایت آمدم.»
(نوادر، ص 14)
5- مزد تعلیمدهنده
زنی نزد حضرت زهرا علیها السّلام آمد و عرض کرد: «من مادری ناتوان دارم که پرسشهایی در امر نمازش دارد. مرا فرستاده که از شما بپرسم.» حضرت فرمودند: «سؤال کن!» آن زن ده مرتبه سؤال کرد و حضرت زهرا علیها السّلام جواب دادند. آن زن از بسیار سؤال کردن شرمنده گشت و عرض کرد:
«بر شما دشوار نیست ای دختر پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم؟!» ایشان فرمودند: «پرسش کن ازآنچه که میخواهی. آیا مزدوری که صد هزار دینار در روز بگیرد و بار سنگینی را بالای بام ببرد، بر او دشواری دارد؟» عرض کرد: «نه!» فرمود: «من برای هر مسئلهای، بیش از پر نمودن مابین زمین و آسمان از لؤلؤ، مزد میبرم و بر من سنگینی ندارد. در قیامت تعلیمدهندگان بهاندازهی دانش و کوشش آنها در هدایت بندگان خدا و بهاندازه تمامشان خلعت داده میشوند.»
(نمونه معارف، ج 3، ص 78 لئالی الاخبار)