تقوای عارفان

قرآن:

خداوند متعال در آیه‌ی 32 سوره‌ی انعام می‌فرماید: «و قطعاً سرای آخرت برای کسانی که پرهیزگاری کنند، بهتر است؛ آیا نمی‌اندیشند؟»

حدیث:

امام علی علیه‌السلام فرمود: «تقوی (پرهیزگاری) را شعار باطنی خود قرار دهید.»
(تحف العقول، ص 202)

توضیح مختصر:

تقوی از برای خدا و آن، ترک حلال مانند مکروهات، مباهات و لذّات مشروع نفسانی است.
تقوای از خدا و آن، ترک شُبَهات است تا چه رسد به حرام.
تقوای از خوف آتش و عقاب و آن، ترک حرام است.
از عارفی درباره‌ی تقوا سؤال شد، فرمود: «آیا راه پر خار و خاشاک را پیموده‌ای؟» گفت: آری. فرمود: چه کرده‌ای؟ گفت: از خارها پرهیز می‌کردم که مبادا به پایم بخلد. فرمود: «در دین خدا نیز چنین بااحتیاط و پرهیزگار باش تا به درجه‌ی متّقین نائل شوی. از کوچک‌ترین و بزرگ‌ترین گناهان، دست بکش که این تقوا است و همانند کسی باشد که بر روی دیوار خاردار راه می‌رود که از هر چیزی می‌بیند، می‌پرهیزد.» (بحرالمعارف، ج 2، ص 71)
امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «برتر از تندرستی، تقوای قلب است.» (هزارویک‌شب تحفه، شماره‌ی 551)
مثال تقوا برای طاعت، مانند آب برای درختان است و طبیعت درختان و میوه‌ها در رنگ و طعم، مانند درجات ایمان است. پس هر کس که در بالاترین درجه تقواست و جوهر روحش صاف‌تر باشد، با تقواتر بوده و عبادتش خالص‌تر و به خدا نزدیک‌تر است.
(شرق بی غروب، باب 82)

1- انواع تقوا

تقوا بر سه گونه است:
1. تقوای از برای خدا و در راه او؛ و آن ترک حلال است تا چه رسد به امور مشتبه و این تقوای خاص الخاص است.
2. تقوای از خدا؛ و آن ترک شُبَهات است تا چه رسد به حرام و این تقوای خاص است.
3. تقوا از ترس آتش و عِقاب؛ و آن ترک حرام است و این تقوای عام است. مَثَل تقوا مانند آبی است که در نهری روان است و مَثَل این سه دسته در معنی تقوا مانند درختان مختلف و رنگارنگ است که بر لب آب کاشته‌اند و هر درختی از آن آب به قدر جوهر و طمع و لطافت و غلظت آن ارتزاق می‌کند و مردم هم از این درختان و ثمره‌اش به‌اندازه‌ی قدر و قیمتش استفاده می‌برند.
خداوند می‌فرماید: «باغ‌هایی از انگور و زراعت و خرما که با هم متفاوت‌اند از یک آب سیراب می‌شوند، بااین‌حال بعضی از آن‌ها را از جهت میوه بر دیگری برتری می‌دهیم.» (سوره‌ی رعد، آیه‌ی 4)
تقوا بر طاعات مانند آب برای درختان است و طبیعت درختان در رنگ و طعم، مثل درجات ایمان می‌باشد. پس کسی که دارای بالاترین درجه‌ی تقواست و جوهر روحش صاف‌تر باشد، تقوایش بیشتر است. کسی که باتقواتر باشد، عبادتش خالص‌تر و پاک‌تر و هر کس چنین باشد، به خدا نزدیک‌تر است و هر عبادتی که بنیادش بر تقوا نباشد، مانند غباری پراکنده، بی‌ارزش است.
خداوند فرموده: «آیا کسی که بنایش بر تقوا و خشنودی الهی باشد، بهتر است یا کسی که اساس آن را بر کنار پرتگاه سستی بنا نموده که ناگهان در آتش دوزخ فرومی‌ریزد؟» (سوره‌ی توبه، آیه‌ی 109)
تفسیر تقوا آن است که ترک می‌کند آنچه در گرفتن به آن اشکالی ندارد تا چه برسد به چیزی که خطر آمیز باشد. در حقیقت تقوا، طاعت بدون معصیت، ذکر بدون فراموشی و علم بدون جهل و مقبولی است که رد نگردد.
(مصباح الشریعه، باب 82)

2- تقوا سبب عطای عمل

در سوره‌ی بقره آیه‌ی 282 خداوند می‌فرماید: «واتَّقوا الله یَعلَمَکُم الله: از خدا بپرهیزید (تقوا داشته باشید) و خدا به شما تعلیم می‌دهد.» یعنی پرهیز گاری سبب می‌شود که قلب آماده‌ی پذیرش علوم و معارف حقیقی شود و خداوند وعده داد که از علم خویش به چنین شخصی عطا کند، اگر «واو» در آیه عطف فرض شود.

3- پارچه‌ی قبا

آیت‌الله کوهستانی به مناسبتی خاطره‌ای از دوران نجف خود را چنین بازگو فرمودند: من در نجف تحصیل می‌کردم و با قناعت و ساده زیستی روزگار را می‌گذراندم تا آن‌که روزی مادرم برای من یک طاقه پارچه قبایی برک فرستاد.
ابتدا خیلی خوشحال شدم ولی با خود اندیشیدم که اگر این پارچه را برای خود قبا بدوزم این قبای نو، عبای نو لازم دارد.
آنگاه عبای نو نعلین نو هم می‌خواهد و کم‌کم خانه و اثاثیه منزل هم باید عوض شود؛ لذا فکر کردم که بهتر است از همین‌جا جلو خواهش و هوای نفس را بگیرم و آن قبا را به یک طلبه فقیر هدیه دادم تا اینکه خیالم از بابت آن آسوده گردید.
(بر قله‌ی پارسایی، ص 89)

4- یک سفارش جامع

خداوند در سوره‌ی نساء، آیه‌ی 131 می‌فرماید: هرآینه وصیت (سفارش) کردیم قبل از شما به دارندگان کتاب‌های آسمانی (یهود و نصارا و دیگر امت‌ها) و شما را (در قرآن) که تقوای خدا بورزید. (لقَد وصَّینا الذَّین اوتُوا الکتابَ مِن قَبلِکُمْ و ایّاکُم اَنِ تَّقوا الله)

5- متّقیان

متّقیان سه دسته‌اند: خرد، میانه، بزرگ. «متقی کوچک» آن است که توحید خود را به شرک، اخلاص خود را به نفاق و تعبّد خود را به بدعت نیالاید. «متقی متوسط» آن است که خدمت خود را به ریا، حال را به تصنّع و قوت خود را به شبهت نیالاید. «متقی بزرگ» آن است که نعمت را به شکایت نیالاید، جرم خود را به حجت نیالاید و از دیدن منّت نیاساید.
(صد میدان، میدان 16)