توصیف پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم
قرآن:
خداوند متعال در آیهی 128 سورهی توبه میفرماید: «بیگمان پیامبری از میان خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است. بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربان و بخشاینده است.»
توضیح مختصر:
هیچگاه جزء نمیتواند کل را تعریف کند.
آب دریا را اگر نتوان کشید**** هم بهقدر تشنگی باید چشید
کدام بیان و قلم میتواند پیامبر خدا صلیالله علیه و آله و سلّم را که اشرف مخلوقات است تعریف و توصیف کند؟ اگر هم چیزی در کتابها نوشتهاند، یکی از هزار است چراکه مقام جمعالجمعی پیامبر فراتر از آن است که عقول به کنه آن پی ببرند. اگر پیامبر بشیر بود و نذیر، رحمت برای عالمین بوده است و فهم این مطلب برای همگان میسّر نمیباشد. چراکه اگر چیزی هم از پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فهمیده شده، ازنظر ظاهری و یادداشت بوده اما حقیقت باطن و حالات و مشاهدات و مکاشفات مستتر بوده است. پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم یک جنبهی خلقی داشته که با مردم مینشست و بلند میشد و نماز جماعت میخواند، جهاد میرفت و غذا میخورد و … امّا جنبهی دیگر پیامبر با حق بوده و این حالات باطنی است که مشاهداتش را کسی درک نمیکرد.
پیامبر معراجها رفت، فقط بعضی عروج، مطالبی از مسائل بهشتیان و جهنمّیان و امثال اینها گفته شد. امّا معاینات و قرب بهحق و استماع کلام ربوبی مشافهتاً و دهها نظیر این مطالب، همه پنهان و مستور مانده است. پیامبر شناس، امیرالمؤمنین علیهالسلام بوده است و بس. «نه هر که چهره برافروخت، دلبری داند.»
1- اوصاف نبی
امام حسن علیهالسلام فرمود: از داییام «هند بن ابی هاله» خواستم که مقداری از اوصاف پیامبر را برایم بگوید که تعلّقم بدو بیشتر شود.
داییام در توصیف پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم گفت: «پیامبر بزرگوار و متشخّص بود. صورتش همانند ماه شب بدر درخشان بود، قامتی نه کوتاه و نه بلند داشت.
سری بزرگ و موهایی نیمه مجعّد داشت که گاهی اوقات موها را پشت سرش جمع میکرد و گاهی باز میکرد که از نرمی گوش ایشان پایینتر نمیآمد.
رنگ صورتش روشن، شفاف و پیشانی مبارکش بلند بود.»
2- قسمت دوم
ابروهایش کمانی و بههمپیوسته بود؛ و در هنگام خشم میان دو ابروی ایشان برمیآمد.
بینیاش برگشته و دارای نورانیّتی خیرهکننده بود که در نظر اوّل برآمده به نظر میآمد. محاسنش زیاد بود. چشمانش مشکی و دندانهایش سفید و از هم باز بود. از بالای سینهاش تا شکمش خطی از مو روییده بود. گردنش صاف و خوشرنگ بود. شکل و شمایلش بهصورت انسانهای معمولی بود. ساق دست و شانهی ایشان پر مو بود. سینهاش بلند و ساق دستی کشیده داشت.
3- قسمت سوم
استخوان کتف، دستوپاهایش بزرگ بود. کمری باریک داشت. کف پاهایش گرد بود. هنگامیکه گام برمیداشت، پایش را از زمین میکند.
موقع راه رفتن کمی به راست و چپ مایل میشد. با خضوع فروتنی و همچنین بهتندی راه میرفت و زمانی که میخواست بهجایی نگاه کند، با تمام بدن به آن چیز رو میکرد و در نگاه کردن، دیدگانش را به زمین میدوخت و گاهی اوقات بهصورت کوتاه و کم نگاه میکرد. همیشه اول ایشان به دیگران سلام میکرد.
4- قسمت چهارم
امام حسن علیهالسلام فرمود: «به او گفتم: سخن گفتن ایشان چگونه بود؟»
داییام گفت: ایشان همیشه محزون و دائماً در حال تفکّر بود. هیچگاه در آسایش و راحتی نبود.
در غیر موارد ضروری صحبت نمیکرد. سکوت ایشان همیشه طولانی بود. سخنان واضح، کوتاه، بسیار مفید، بدون اضافات و نقصی ادا میفرمود.
در حق کسی ستم نمینمود. کسی را خوار و ذلیل نمیشمرد، نعمتها را اگرچه کم بود، بزرگ میدانست. از غذا زیاد تعریف نمیکرد و بد هم نمیگفت.
برای دنیا و آنچه به آن مربوط بود خشمگین نمیشد. هنگامیکه آن حضرت خشمگین میشد، چیزی باعث رفع خشمشان نمیشد تا آنکه ایشان را در راه حق یاری نمایند.
5- قسمت پنجم
هیچگاه برای خود و کارهای شخصیاش خشمگین نمیشد و حساسیت نشان نمیداد. هرگاه میخواست اشاره نماید با تمام دست این کار را انجام میداد و هرگاه متعجب میشد دست از پشت و رو میکرد.
همچنین که صحبت میکرد با دست خود اشاره میفرمود و با انگشت ابهام دست چپ بر کف دست راست میزد.
هنگامیکه خشمگین میشد، روبرمی گرداند. هنگامیکه خوشحال میشد دیدگانش را بر هم مینهاد. تمام خندههای او تبسم بود چنانکه دندانهایش هم چون قطرههای باران دیده میشد.
(معانی الاخبار، عیون اخبار الرضا، سنن النبی حدیث 17-بحارالانوار، ج 16، ص 148،154)