جزع (بی‌تابی، ناشکیبایی)

قرآن:

خداوند متعال در آیه‌ی 214 سوره‌ی بقره می‌فرماید: «چون حوادثی همچون گذشتگان به شما برسد که بر آنان گرفتاری‌ها و ناراحتی‌ها رسید، آن‌چنان ناراحت شدند که پیامبر و افرادی که با او ایمان آورده بودند گفتند: پس یاری خدا کی خواهد آمد؟»

حدیث:

امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «بی‌تابی جلوی مقدرات را نمی‌گیرد، ولی پاداش انسان را از بین می‌برد.»
(غررالحکم، ج 1، ص 182)

توضیح مختصر:

بی‌تابی کردن و بی‌صبری نمودن را جزع گویند. کسی که در فقر به سر می‌برد و یا فرزندش را از دست می‌دهد و یا بیماری سختی را می‌گیرد، چون بار تلخی آن را نمی‌تواند بکشد، عنان اختیار را از کف می‌دهد و به جزع می‌افتد؛ و در حال جزع احتمال خطر و القائات شیطانی، آمدن شک و تصمیم بر گفتن حرف ناصواب و کاری نامربوط می‌رود.
خداوند می‌فرماید: «انسان شدید الحرص و کم‌صبر آفریده شده، وقتی گرفتاری به او می‌رسد، بسیار جزع می‌کند.»
(سوره‌ی معارج، آیه‌ی 22)
ادامه‌ی بی‌تابی و فزع نمودن، نومیدی را به بار می‌آورد و در هنگام شدائد، تشدید آن سبب گم کردن راه می‌گردد درحالی‌که در هنگام مصائب و ناملایمات، التجاء و پناه بردن و توسّل لزوم دارد. یعقوب در فقدان یوسف آن‌قدر گریه کرد که چشمش نابینا شد. لذا دو واژه صبر و جزع دو واژه مقابل یکدیگرند.
چون شکیبایی نیامد، حالت جزع در هر کس یک نوع ظهور دارد، یکی شیون می‌کند، یکی اطرافیان را اذیت می‌کند، دیگری مشکلات را به اطرافیان نسبت می‌دهد که آنان سبب این‌همه مصائب شده‌اند. خداوند اگر قلب مادر موسی را تقویت نمی‌کرد و مطمئن به خودش نمی‌نمود، هرآینه سرّ فرزندش موسی را فاش می‌کرد. (سوره‌ی قصص، آیه‌ی 10) چون مادر نمی‌تواند از بچه‌اش مفارقت کند و در صندوقی بیندازد؛ و حالا آن صندوق نزد فرعون آمده و مادر هم کاندیدای شیر دادن شده امّا با صبر و شکیبایی.

1- جوان بود

پسر یکی از اصحاب امام صادق علیه‌السلام از دنیا رفت. حضرت او را تسلیت داد و فرمود: «خدا برای تو بهتر از فرزندت می‌باشد و پاداشی که خدا به تو می‌دهد، نیز برای تو بهتر از آن است.»
مدّتی بعد، به حضرت خبر رسید که آن شخص هنوز هم بی‌تابی می‌کند. حضرت علیه‌السلام نزد او رفته و فرمودند: «پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم هم از دنیا رفت. آیا از سرنوشت او درس نمی‌گیری؟» آن مرد گفت: «پسرم هنوز جوان بود و به خاطر این، من ناراحت هستم.» فرمود: «سه چیز برای پسرت وجود دارد: یکی شهادت به توحید، دوّم رحمت خداوند و سوم شفاعت رسول خدا.»
(محجه البیضاء، ج 3، ص 416 -شنیدنی‌های تاریخ، ص 84)

2- بی‌تابی صفیه

در هنگام وفات پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم هنگامی‌که همه‌ی زنان، اطراف بستر پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم بودند، صفیه –همسر پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم- دختر حی بن اخطب یهودی که در جنگ خیبر شوهرش کشته شده و به امر الهی جزء زنان پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم در آمد، هم بود و بسیار ناراحت بود و عرضه داشت: «یا رسول‌الله به خدا قسم دوست داشتم که مرض شما بر من وارد می‌شد و شما شفا می‌یافتید.»
بعضی از زنان با چشم و ابرو به یکدیگر اشاره نمودند و فهماندند که صفیه چاپلوسی می‌کند. پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: «خودداری کنید!» زن‌ها گفتند: «از چه خودداری کنیم؟» فرمود: «از گوشه زدن به صفیه، به خدا قسم او راست می‌گوید.»
(پیغمبر و یاران، ج 4، ص 25)

3- دو ملک

در بنی‌اسرائیل قاضی‌ای بود که پسرش وفات کرد. پس در فقدان او بی‌تابی و ناله بسیار می‌کرد. پس دو ملک به صورت انسان برای شکایتی نزدش آمدند. اوّلی گفت: «گوسفندان این مرد، بر زراعت من وارد شدند و آن را خراب نمودند.» دوّمی گفت: «او زمین کشاورزی‌اش را بین کوه و نهر آب قرار داده و من راهی غیر این، برای عبور نداشتم.» قاضی گفت: «تو مگر نمی‌دانستی که راه مردم فقط همین است و در آنجا کشاورزی کرده‌ای؟» او در پاسخ گفت: «مگر وقتی خدا به تو پسر داد، نمی‌دانستی روزی خواهد مُرد؟» پس آن دو فرشته به جایگاه خود بازگشتند.
(سفینه البحار، ج 2، ص 7)

4- اطرافیان بی‌تاب

امام صادق علیه‌السلام فرمود: فرشته‌ی مرگ (عزرائیل) به پیامبر صلی‌الله علیه و آله عرض کرد: «من روح انسان‌ها را قبض می‌کنم و هنگامی‌که لحظه‌ی مرگ انسانی فرامی‌رسد، بستگان او شیون و بی‌تابی می‌کنند و من در محلی از خانه‌ی آن‌ها می‌ایستم و می‌گویم: «این شیون و بی‌تابی برای چیست؟ به خدا سوگند قبل از رسیدن مرگش در قبض روحش شتاب نکردیم و ما در این جهت گناهی نداریم. اگر خوددار باشید و استقامت کنید، در پیشگاه خداوند دارای اجر هستید و اگر بی‌تابی کنید (حرف‌های کفرآمیز بزنید) گنه‌کار خواهید بود.»
(داستان‌ها و پندها، ج 10، ص 18)

5- آخرین سفارش

وقتی امام حسین علیه‌السلام برای وداع، نزد اهل‌بیت خود آمد، ازجمله سفارشات اکید ایشان این بود که دشمنان، شما را به انواع بلا مبتلا می‌سازند و در عوض، خداوند انواع کرامت‌ها را به شما خواهد داد. پس زبان به شِکوه مگشایید و سخنی که اجر شما را ناقص کند مگویید.
زینب علیها السلام بی‌تابی می‌کرد. امام علیه‌السلام دست بر سینه‌اش کشید و او را آرامش داد و فرمود: «خداوند ثواب صابران را به شما می‌دهد.» به حضرت سکینه علیها السلام فرمود: «بر قضا و قدر صبر کن و شکوه نکن.»
(رمز المصیبه، ج 2، ص 308 و 301 و 267)
و در وصیت دیگر فرمود: «آنگاه‌که کشته شدم، گریبان چاک نزنید و صورت خود را نخراشید.»
(فرهنگ عاشورا، ص 290 -لهوف، ص 81)