جن
قرآن:
خداوند متعال در آیهی 7 سورهی حِجر میفرماید: «جن را پیش از انسان، از آتش گرم و سوزان خلق کردیم.»
حدیث:
امام صادق علیهالسلام فرمود: «همانا برای ما پیروانی از جن است، چنانکه پیروانی از انسانها داریم. چون بخواهیم کاری کنیم، آنها را میفرستیم.»
(اصول کافی، ج 1، ص 325)
توضیح مختصر:
کلمهی جن به معنی نوعی از مخلوقات خداست که از حواس ما مستورند و قرآن وجود چنین موجوداتی را تصدیق کرده، آنان دارای شعور و اراده هستند و کارهای سریع و اعمال شاقّه را انجام میدهند که از نوع بشر ساخته نیست.
جن مانند انسان، مؤمن و کافر دارند و سورهی جن دلالت بر وجود آنها دارد. البته ابلیس از طایفهی جن بوده ولیکن جنیان استماع میکردند و پس از استماع گفتند که حادثهی بزرگ همین است که نازل شده است. آنان هم مکلّف به ایمان و عمل شدند.
جن به خاطر پنهان بودنش، آنها را به این نام خواندهاند و چون جنبه ندارند و تجرد دارند، همهجا میروند امّا هیچگاه به اهل ذکر و انسانهای وارسته نزدیک نمیشوند و اگر هم بعضی را دوست دارند، کمک میکنند اما وجود حسی، آنها را نمیبینند.
مشرکان قیل از اسلام طایفهی جن را همتای خدا میدانستند و خویشاوندی قائل بودند. در زمان حضرت سلیمان جنیان در تحت تسلّط و تسخیر حضرت سلیمان بودند.
در روز عید غدیر در اثبات ولایت امیرالمؤمنین که آنان در احکام و مسائل دین به شکل افعی و مانند آن خدمت امام میرسیدند و مشکلات خود را میپرسیدند، همه دلالت بر وجود آنها دارد.
1- خدمتکاران جن
سدیر صیرفی گوید: امام باقر علیهالسلام در مدینه، در مورد انجام چند کار به من سفارش کرد. من از مدینه بیرون آمدم. در منزلگاه روحاء، در چند مایلی مدینه، ناگهان انسانی را دیدم که لباسش ناموزون بود. نگاهش کردم گفتم شاید تشنه باشد. ظرفی از آب به او دادم گفت: «نیاز ندارم!» و همان لحظه نامهای به من داد که هنوز مرکّبش خشک نشده بود و مُهر امام باقر علیهالسلام بود.
گفتم: «با صاحب نامه چه وقت بودی؟» گفت: الآن و سپس دیدم کسی نزد من نیست.
بعد که خدمت امام باقر علیهالسلام رسیدم، جریان را گفتم. فرمود: «ما خدمتکارانی از جن داریم و هرگاه سرعت در کاری را بخواهیم توسط آنها انجام میدهیم.»
(داستانها و پندها، ج 6، ص 101 -مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 190)
2- فوجهایی از جن در مدینه
شیخ مفید روایت کرده: وقتی امام حسین علیهالسلام از مدینه به طرف کربلا بیرون میرفت، افواج بیشمار جنهای مسلمان به خدمت امام حسین علیهالسلام آمدند و گفتند: «اگر اجازه بدهی جمیع دشمنان تو را در همین ساعت هلاک کنیم، بدون اینکه تعب و رنجی بکشی و حرکتی نمایی.»
امام علیهالسلام ایشان را دعا کرد و فرمود: «در هر جا که باشید مرگ شما را درمییابد؛ هرچند در قلعههای محکم باشید، شما نیز در روز عاشورا بیائید؛ چراکه من در کربلا شهید میشوم.»
گفتند: «اطاعت امر تو واجب است و اِلّا همهی دشمنان را پیش از آنکه به تو برسند، میکشتیم.» فرمود: «قدرت ما بر آنها –دشمنان- بیشتر است ولیکن میخواهیم حجت خدا را بر خلق تمام کنیم و قضای الهی را انقیاد نمائیم.»
(رمزالمصیبة، ج 1، ص 173)
3- خرافه
مردی از بنی عذرا، از قبیلهاش غایب شد. بعد که پیدا شد، مطالبی از جنّیان نقل میکرد. مردم او را دروغگو میپنداشتند و در مورد هر کلامی که بیاساس و خیالی بود، میگفتند: «این حرفها سخن خرافه است.»
نام او از اصحاب پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم نبوده ولیکن نقل کردهاند که عایشه شرححال او را برای پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم نقل کرده و پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: «او مردی صالح بود و شبی از خانه خارج شد و مدتها در اسارت جنّیان به سر برده است و حرفهای او صحیح است.» به نقل دیگر، پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم شرح او را نزد جنّیان برای خانوادهی خود نقل کرده است که حدیث خُرافه، حق است و اتّفاقات با جن بر او واقع شده است.
(تعلیقات نوادر، ص 496 –اصابه، ج 1، ص 107)
4- نمایندهی امام علیهالسلام در میان جنیان
امام باقر علیهالسلام فرمود: روزی امیرالمؤمنین علیهالسلام بالای منبر خطبه میخواند که ناگهان اژدهایی از در مسجد وارد شد. مردم خواستند آن را بکشند. ولی امام علیهالسلام نهی کردند. اژدها خزید تا به منبر رسید. امام علیهالسلام اشاره کردند که صبر کند تا خطبه تمام شود.
چون خطبه تمام شد، فرمودند: «تو کیستی؟» عرض کرد: «من عمرو بن عثمان، جانشین شما، نزد اجنّه هستم. پدرم درگذشت و به من وصیت کرد به خدمت شما مشرف شوم. اکنون رأی شما دربارهی من چیست؟» ایشان فرمودند: «رأی من این است که بهجای پدر خود، جانشین من نزد اجنّه باشی.»
عرض کرد: «چه سفارشی برای من دارید؟» فرمودند: «شما را به تقوا سفارش میکنم.»
(مدینه المعاجز، ص 60 به نقل از کافی)
5- فرشته به شکل علی علیهالسلام
از اهل سنّت –کتاب صحاب فضائل عشره- نقل شده است که روزی جنّی نزد پیامبر صلیالله علیه و آله نشسته بود و با ایشان گفتگو میکرد. یکباره امیرالمؤمنین علیهالسلام وارد مسجد شدند. وقتی آن جن حضرت علی علیهالسلام را دید، از نظر غایب شد و وقتی امیرالمؤمنین از مسجد خارج شدند، دوباره ظاهر شد.
پیامبر صلیالله علیه و آله از او سؤال کرد: «چرا وقتی علی را دیدی از نظر غایب شدی؟» عرض کرد: «از حضرت سلیمان تمرّد کردم و او (علی علیهالسلام) مرا زخمی زده.» فرمود: «آیا تو در زمان سلیمان بن داوود ظاهر بودی؟» آن جن گفت: «آری! و خداوند، فرشتهای به شکل علی علیهالسلام خلق کرده که همیشه با پیامبران است.»
(مدینة المعاجز، ص 64)