جهل و هلاکت

قرآن:

خداوند متعال در آیه‌ی 89 سوره‌ی یوسف می‌فرماید: «یوسف به برادرانش فرمود: آیا می‌دانید که با یوسف و برادرانش هنگامی‌که نادان بودید، چه کردید؟ (او را درون چاه انداختید.)»

حدیث:

امام علی علیه‌السلام فرمود: «نادان مُرده‌ای در میان زندگان است.»
(غررالحکم، ج 1، ص 205)

توضیح مختصر:

انسان یک اولی دارد که به صورت عادی از کودکی به نوجوانی و بعد به جوانی و سپس به پیری گرایش پیدا می‌کند. منتهای هر دانایی نوعاً ثمره‌ی خوبی دارد اما منتهای هر نادانی معلوم نیست که به کجا کشیده می‌شود. آنکه شقی می‌شود، مادرزادی شقی نبوده بلکه علل و مقدماتی دست به دست هم می‌دهند تا شخص کاری می‌کند که جایش جهنم است.
چون اسباب لغزش و ضلالت جمع می‌شوند و هوی و هوس غالب می‌شود دیگر راه را برای نجات و سعادت می‌بندد مگر به دلیل دیگری عنایت شود و انقلابی در او پیدا شود و به سر عقل و علم برگردد.
کسی که قبُح را نشناسد و مَفسده را نداند، حتماً غافلانه به کجی گرایش پیدا می‌کند. وقتی آلوده شد، زمینه‌ی هلاکت خود را فراهم می‌کند. چون جهل، ظلمت است پس جاهل بدون نور جلو می‌رود. قوم بنی‌اسرائیل به موسی گفتند: «با حرف‌هایت ما را استهزا می‌کنی؟» موسی فرمود: «پناه به خدا می‌برم که (سخن به استهزاء گویم) چه این کار مردم نادان است.» (سوره‌ی بقره، آیه‌ی 67)
برای همین است که وقتی پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم مبعوث به رسالت شد، مردم آن زمان را مردمی جاهل و دوران جاهلیّت که خود ننگ برای عرب‌های عربستان بود و چند نفر سواد داشتند را به این نام خواند. لذا همه‌ی کارهایشان بر اساس تعصّب و جنود و تقلید بود به همین خاطر پیامبر را از شهر مکه بیرون کردند و پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم هجرت کرد.
این همیشه جهل است که هلاکت را به بار می‌آورد.

1- تاریکی نادانی

جاهلی که تاریخ نمی‌دانست، داستانی را از قرآن درباره‌ی یوسف پیامبر نقل می‌کرد که: «امام دختری داشت که سگ او را در دریا پاره‌پاره کرد.» دانای به تاریخ گفت:
1. او پسر بود.
2. پدرش پیامبر بود و امام نبود.
3. دریا نبود و صحرا بود.
4. گرگ بود و سگ نبود.
(تفسیر اطیب البیان، ج 4، ص 206)
2- مرض جهل

از امراضی که موجب بدبختی دنیا و آخرت انسان می‌شود، نادانی است، این‌که شخص از معارف و حقایق اطلاعی نداشته و به اعمال سهو و مشتبه مشغول باشد. درنتیجه به شهوات مبتلا و دچار ده‌ها بلا و گرفتاری می‌شود. جاهل چه قاصر و چه مقصر، دارای قوّه‌ی عاقله قوی نیست؛ لذا در افراط‌وتفریط، دامنش آماده است. جهل بسیط در قسمت تفریط است که آگاهی نداشته و ادعایی در علم هم ندارد. در جهل مرکّب، بااینکه شخص چیزی نمی‌داند، ولی به ادعای پوچ مبتلاست و نظر می‌دهد و چون نمی‌داند که نمی‌داند، جهل مرکّب می‌شود. درواقع مداوای جاهل به جهل مرکّب مشکل است و گمراهی‌اش بی‌شمار؛ و روزبه‌روز بر نادانی‌اش افزوده می‌شود.
معروف است که حضرت عیسی علیه‌السلام کور مادرزاد را شفا می‌داد ولی از انسان احمق و جاهل دوری می‌کرد. (داستان‌های مثنوی، ج 2، ص 109) پس صاحب این رذیله بداند که نزد عقلا و اهل دانش جایگاهی ندارد و به سبب جهل، وارد جهنم خواهد شد. (بحارالانوار، ج 67، ص 362، حدیث امام صادق علیه‌السلام)
بهتر آنکه با اهل علم مصاحبت کند و در فکر آینده‌ی خویش باشد که به کجا خواهد انجامید. همچنین از تعلیم و یادگیری غفلت نکند و در پی جبران مافات برآید و از تقلید بی‌مورد و تعصّب، پرهیز کرده و آنی از معالجه‌ی این رذیله کوتاهی نکند.

3- شراب موافق جهل

بشر مریسی که از مشاهیر متکلّمین است گوید: پیش دوست خود رفتم و گفتم: کنیزت را بگو مرا شراب بدهد. گفت: «می‌ترسم در گناه افتی.» پس از زمانی گفت: «ای کنیز او را شراب بیاور.» گفتم: «سبب چه بود که اول منع کردی؟» گفت: «اول روا نداشتم برای تو چیزی که عقل تو ببرد، بعدازآن تأمل در کارت کردم دیدم هیچ عقلی نداری (و جاهلی) تا ببرد. پس چرا دریغ دارم؟».
(نوادر ترجمه محاضرات الادباء، ص 66)

4- نشانه جهل

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در نهج‌البلاغه می‌فرماید: «به طرف دنیا رفتن (آرامش گرفتن در دنیا) با دیدن ناپایداری (تغییرات) از نادانی است.»
(نهج‌البلاغه، حکمت 384)

5- هلاکت خود و دیگران

امیرالمؤمنین علیه‌السلام از یک قاضی پرسید: «تو ناسخ و منسوخ از قرآن را می‌دانی؟» گفت: «نه» فرمود: «آیا به مقصود خدا در امثال قرآن اشراف داری و وارد هستی؟» گفت: «نه» فرمود: «خود هلاک شدی و دیگران را هم به هلاکت رساندی.»
(مصباح الشریعه، باب 63)