حدیث
قرآن:
خداوند متعال در آیهی 18 سورهی زُمَر میفرماید: «کسانی که سخنان را میشنوند و از نیکوترین آنها (مانند روایت، حسن، صحیح و موثّق) پیروی میکنند، آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرد و آنها خردمنداناند.»
حدیث:
پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: «کسی که دو حدیث بیاموزد و با آن، نفسش را سود برساند یا دیگری را یاد بدهد که استفاده ببرد، بهتر از عبادت شصت سال است.»
(سفینه البحار، ج 1، ص 230 -منیه المرید)
توضیح مختصر:
آنچه را از پیامبر و ائمه اطهار علیهم السّلام نقل شده، حدیث گویند.
حدیث صحیح، به حدیثی گفته میشود که تمام سلسلهی سند آن تا امام متّصل و دو ویژگی عدالت و ایمان در راوی باشد.
حدیث حَسَن، به حدیثی گویند که مانند حدیث صحیح بوده و لکن سلسله راویان یک نفر یا چند نفر تصریح به عدالت آنان در رجال نشده و فقط مدح در حق آنان شده است.
حدیث موثّق، حدیثی است که راویان، عدالت و ایمان دارند و لکن امامی نیستند.
حدیث ضعیف، به حدیثی گفته میشود که سلسله سند آن فاقد اتّصال و راویان مجهولالحال یا دروغگو و مانند این باشند که حدیث مردود است و قابل استفاده نیست.
اما حدیث قدسی، حدیثی است که از جانب خدا باشد که بهوسیلهی پیامبر یا امامی نقل شده باشد.
از راویان حدیث میتوان به جابر عبدالله انصاری، عمّار بن یاسر، سلیم بن قیس، ابوحمزه ثُمالی، ابو بصیر، زَراره بن اعین، یونس ین عبدالرّحمن، محمد بن عثمان بن سعید دوّمین نایب امام زمان و مانند آنها اشاره کرد و از کتب حدیثی میتوان از کافی، تهذیب الاحکام، خصال، وسائل الشّیعه و مانند آن نام برد.
1- هزار عابد
معاویه بن عمّار گوید: به امام صادق علیهالسلام عرض کردم: «مردی روایت کننده، سخنان شما را برای مردم بازگو میکند و آنها را در دل مردم و شیعیان استوار میکند و مرد عابد دیگری نیز از شیعیان شما هست که این توانایی را ندارد درعینحال، عبادت کننده است، کدام یک برترند؟» فرمود: «کسی که احادیث ما را روایت کند و دلهای شیعیان را استوار سازد، از هزار عابد بهتر است.»
(اصول کافی، ج 1، ص 25)
2- حسن بی محبوب کوفی
او مشهور به ابن محبوب است و از اصحاب اجماع و راوی حدیث است. امام رضا علیهالسلام دربارهی او چنین دعا کرده است: «خداوند تو را به حکمت مؤیّد، زبانت را گویا و رسیدن به خیر را برایت آسان گرداند!»
پدرش در تعلیم او بهقدری ساعی بود که پسرش را در کودکی تشویق به نوشتن حدیث میکرد و با او قرار گذاشته بود در برابر هر حدیثی که از علی بن رئاب استماع نموده و بنویسد، یک درهم به او انعام بدهد و بدین گونه مشوّق فرزند در نقل و ضبط احادیث بوده است. او از غیر امام علیهالسلام از شصت نفر از اصحاب امام صادق علیهالسلام هم حدیث نقل کرده و تألیفات زیادی در فن حدیث نموده است.
(شاگردان مکتب ائمه، ج 2، ص 23 -اعیان الشیعه، ج 5، ص 23)
3- حدیث در خلوت
مسیر گوید: امام باقر علیهالسلام به من فرمود: «آیا شما در خلوت با یکدیگر حدیث را گفتگو میکنید و آنچه میخواهید میگویید؟»
عرض کردم: «آری والله ما در خلوت باهم حدیث میگوییم.» فرمود: «قسم به خدا من دوست دارم با شما در بعضی از جاها باشم. قسم به خدا من بوی شما را و جانهای شما را دوست دارم و شما بر دین خدا و دین فرشتگان هستید. پس به ورع و کوشش بسیار، مرا اعانت نمایید.»
(سفینه البحار، ج 1، ص 231)
4- حدیث سلسله الذّهب
چون امام رضا علیهالسلام داخل نیشابور شد، عرض کردند: «به حق پدران پاکیزه و گذشتگان گرامی خود، صورت مبارک خود را به ما بنما و برای ما حدیثی از پدران و جدّت بفرما تا استفاده ببریم.»
حضرت علیهالسلام استر خود را نگه داشت و صورت مبارک را باز نمودند و مردم با دیدن امام علیهالسلام، گروهی میگریستند و بعضی جامه بر تن میدریدند و برخی خود را به خاک افکنده و آنان که نزدیکتر بودند، تنگ استر را میبوسیدند و بعضی به زیر سایبان محمل بسیار گریه میکردند.
پس همه ساکت شدند. بیستوچهار هزار قلم دان بهغیراز دواتها آماده و بیان حدیث را ابوزرعه و محمد بن اسلم، با صدای بلند، به مردم میرساندند. حدیث امام علیهالسلام این بود که پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم از قول جبرئیل فرمود که خداوند فرمود:
«کَلِمه لا اله الّا الله حِصْنی فَمَن دَخَلَ حِصْنی اَمِنَ مِن عذابی (ناری): کلمه لا اله الّا الله حصار من است، پس هر کس آن را بگوید، داخل حصار من شده و چنین کسی از عذاب من ایمن خواهد بود.»
(منتهی الامال، ج 2، ص 284 -کشف الغمه)
5- تحمّل احادیث صعب
امام صادق علیهالسلام فرمود: مردی نزد امام حسین علیهالسلام آمد و عرض کرد: «حدیثی از فضایلتان که خدا برای شما قرار داده، برایم بفرمایید!»
فرمود: «تو هرگز طاقت و تحمّل آن را نداری.» عرض کرد: «طاقت خواهم آورد.» حضرت حدیثی (سنگین) برای او بیان فرمود. هنوز به اتمام نرسیده بود که موی سر و صورتش از –عدم تحمل- سپید گشت و حدیث را هم فراموش نمود. امام حسین علیهالسلام فرمود: «رحمت خداوند به وی رسید که حدیث را فراموش کرد. (وگرنه بیشتر صدمه میدید.)»
(نمونه معارف، ج 4، ص 206 -بحارالانوار، ج 7، ص 272)