حُجُب
قرآن:
خداوند متعال در آیهی 45 سورهی اسراء میفرماید: «و چون قرآن بخوانی میان تو و آنان که به جهان واپسین ایمان ندارند، پردهای فرا پوشیده مینهیم.»
حدیث:
امام علی علیهالسلام فرمود: «آرزو، پردهی مرگ است. (نمیگذارد انسان به یاد مرگ بیفتند).»
(غررالحکم، ج 1، ص 246)
توضیح مختصر:
حُجب دو نوع است: ظلمانی و نورانی؛ اما ظلمانی، آن است که بنده، اخلاق ناپسند و اعمال قبیحه و اعتقادات فاسد داشته باشد و تعلّقش به ظواهر دنیا و مَجازات و ریاست باشد؛ اما حُجب نورانی آن است که بنده طاعت خود را ببیند و دید اخذ ثواب کارهایش را دارد و به کارهای خویش که کاربرد دارد مینگرد و توجه میکند چه آنکه نگریستن به اینها بنده را به عجب میبرد. بهعبارتیدیگر، التفات به چیزی که آثارش به نفس برگردد، لازمهاش آن است که قُرب حق محجوب شود.
اگر بنده آگاهی عقلانی دارد و به معنی معقوله توجه میکند، این نوعی پیوند است که باید گسسته شود چنانکه ذاکر، ذکر خود را میبیند و برای نماز شب خود حساب باز میکند که مثلاً 50 سال نماز شب میخوانم یا میگوید: من مُردم، سجادهی نماز شبم را با من دفن کنید و مانند اینها؛ همه حُجب نورانی هستند که در درازمدت تبدیل به امراض خفیهی روحی میشود. آنکه عاشق صورت است، سیرت باطن را نمیبیند و همین عشق صورت، حائل و مانع است.
کسی که عاشق علم و تدریس است، او از علم، حفظ کلمات، اداء، حروف و ربط جملات را بیان میدارد اما به معلوم نرسیده، لذا علم، حجابِ معلوم است.
1- پردهها هست
روزی فقیری به نزد حکیم ملّا هادی سبزواری (م 1289) آمد و خواستار مقداری سرکه گردید. حاجی باآنکه سخن کوتاه میگفت با صدای بلند فرمود: «نداریم.» فقیر گفت: «در فلان گوشه زیرزمین سرکه است!» حاجی فرمود: «درویش! از چشم تو پردهای برگرفتهاند که چنین میکنی، پردهها هست که باید برگیرندش.»
(تاریخ حکماء و عرفاء، ص 114)
2- حجاب چهره جان
خواجه حافظ میفرماید:
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست **** تو خود حجاب خودی، حافظ از میان برخیز
و در جای دیگر میفرماید:
حجاب چهره جان میشود غبار تنم **** خوشا دمی که از این چهره پرده بر فِکَنم
چون جمال یار نقاب ندارد و هر چه سبب محجوب بودن میشود، از جهت اعمال نامطلوب و صفات رذیله است. امام معصوم فرمود: «محجوب شدن خداوند از خلایق به خاطر کثرت و زیادی گناهان آنهاست.» (اِنّ الحِجاب عَنِ الخَلقِ لِکَثرهِ ذُنُوبِهِم) (بحارالانوار، ج 3، ص 15) و فرمود: «خدایا تو از مخلوقاتت در حجاب نیستی، جز آنکه اعمال زشت (یا آرزوهای) شان حجاب آنها میشود.» (اقبال الاعمال، ص 68) و فرمود: «بارالها! پردههای شک و حجاب را از قلوبمان برانداز.» (بحارالانوار، ج 94، ص 147)
خواجه حافظ میفرماید:
ز مُلک تا ملکوتش حجاب بردارند **** هر آنکه خدمت جام جهاننما بکند
مرحوم عارف ربّانی آیتالله کشمیری از ادعیههایی که برای رفع حُجُب، امر به خواندن آن با توجه، میدادند، دعای احتجاب بود که در کتاب (روح و ریحان) صفحه 142 نقل کردهایم. اوّل دعای احتجاب از پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم چنین است: «اللّهُم إنّی اَسئَلُکَ یا مَن احتَجَبَ بِشُعاعِ نُورِه …» البته زمان قرائت و تعداد آن بستگی به دستور استاد حاذق دارد.
3- حجابها و مکاشفات نظر
حقیقت کشف، از شکاف بیرون آمدن است بر وجهی که صاحب کشف ادراک آن چیز کند که پیش از آن ادراک نکرده باشد. خداوند به پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: «فَکَشفنا عَنکَ غِطائِک: از پیش تو پردهها را برداشتیم.» (سورهی ق، آیهی 22)
یعنی حجابها را از پیش تو برداشتیم تا مکشوف نظر تو گشت. حجاب یعنی موانعی که دیدهی بنده، بدان از جمال حق محجوب است و آن جملگی در عوالم دنیا و آخرت میباشد. شاید مناسبترین روایت پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم هفتاد هزار سال است که فرمود: «اِنّ لِلّه سبعین الف حجاب مِن نورِ وَ ظُلمَه: برای خدا هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت است.» (در بعضی روایات 17000 و در بعضی 18000 و در بعضی 36000 حجاب آمده است.) و همه در نهاد انسان است و بهحسب هر عالَمی، انسان را دیدهای است که کشف را بدان مشاهده کند؛ البته حجابها در «دو عالم نور و ظلمت» است که ملک و ملکوت، دنیا و آخرت، غیب و شهادت، جسمانی و روحانی هم گویند. حالآنکه جمله یکی میباشند و اسامی مختلف دارند. حواس پنجگانه عوالم جسمیت را بدان ادراک کند و مدرکات باطنی پنجگانه عقل، دل، سرّ، روح و خفی، جمله عوالم روحانیت را درک کند. سالک از هر حجاب که گذر کند از آن هفتاد هزار، دیدهای مناسب آن مقام و احوال آن مقام گشاده و مکاشف نظر او گردد.
(مرصادالعباد، ص 310)
4- رفع حجب
امام صادق علیهالسلام فرمود: «هر کس دو سوره انفطار و انشقاق را تلاوت کند و آن دو را در نمازهای واجب و نافله (مستحبی) برابر چشم خود قرار دهد، هیچ حجابی او را از خدا محجوب نمیدارد و چیزی میان او و خدا حائل نمیشود، پیوسته (با چشم دل) به خدا مینگرد و خدا (با لطفش) به او نگاه میکند تا از حساب مردم فارغ شود.»
(ینابیع الموده، ص 71- بوستان معرفت)
سورهی انفطار 19 آیه و سورهی انشقاق 25 آیه دارد و هر دو سوره دربارهی معاد و عمل انسان، بهشت و جهنّم، حساب و نامهی اعمال سخن گفته است. (مجمعالبیان، ج 10، ص 477 -تفسیر نمونه، ج 26، ص 206)
اوّل سورهی انفطار فرمود: «آنگاهکه آسمان شکافته شود» و اوّل سورهی انشقاق فرمود: «و آنگاهکه آسمان شکافته شود» لذا برمیآید که برای رفع حُجُب و شکستن هوی و بت نفس مؤثر است. آنهایی که این دو سوره را حفظ نیستند، میتوانند از روی خط قرآن در نماز واجب و مستحب و یا در هر وقت که میتوانند بخوانند.
5- رفع مانع
دربارهی عارف بالله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (م 1343) نوشتهاند: بعد از 2 سال شاگردی، خدمت استاد کامل خود آخوند ملا حسینقلی همدانی (م 1311) عرض میکند: «من در سیر خود بهجایی نرسیدم.» استاد در جواب، از اسم و رسمش سؤال میکند. او تعجّب کرده و میگوید: «مرا نمیشناسید؟ من جواد ملکی تبریزی هستم.» ایشان میگوید: «شما با فلان ملکیها نسبت دارید؟» میرزا چون آنان را خوب و شایسته نمیدانسته از آنان انتقاد میکند. استاد میفرماید: «هر وقت توانستی کفش آنها را که بد میدانی، پیش پایشان جفت کنی من خود به سراغ تو خواهم آمد.» میرزا فردا که به درس میرود، در محلی پایینتر از بقیه شاگردان مینشیند تا رفتهرفته طلبههایی از آن فامیل که در نجف بودند و ایشان را خوب میدانست، مورد محبّت خود قرار میدهد تا جایی که کفششان را پیش پای آنها جفت میکند. چون این خبر به آن طایفه که در تبریز ساکن هستند، میرسد رفع کدورت فامیلی میشود. بعد میرزا خدمت استاد میرسد، استاد میفرماید: «دستور تازهای نیست، تو باید حالت اصلاح شود تا از این دستورات بهرهمند شوی.» ضمناً یادآوری میکند که کتاب «مفتاح الفلاح» مرحوم شیخ بهایی برای عمل کردن خوب است.
(تاریخ حکماء و عرفا، ص 133)
6- علّت عدم پذیرش
در سورهی فُصّلت آیهی 4 خداوند میفرماید: «قرآن بشارتدهنده و بیم دهنده است ولی بیشتر مردم رویگردان شدهاند.» سپس خداوند در آیهی پنجم از قول مخالفین پیامبر و قرآن چنین نقل میکند: آنها گفتند:
1. قلبهای ما نسبت به آنچه ما را به آن دعوت میکنی در (اَکنَّه) پوششهایی قرار گرفته است.
2. در گوشهای ما (وَقْر) سنگینی است.
3. میان ما و تو (حجاب) حجابی وجود دارد. پس تو ای محمد صلیالله علیه و آله! به دنبال عمل خود باش، ما هم برای خود عمل میکنیم.
7- مُهر و غشاوه
خداوند در قرآن مُهر را بر قلب و گوش؛ و غشاوه را چشم زده است. در سورهی بقره آیهی 7 میفرماید: «خَتَمَ اللهُ علی قلوبِهم وَ علی سَمْعِهِم وَ علی اَبصارِهم غِشاوه: خداوند بر دلها و گوششان مُهر نهاد و بر چشم آنان پرده افکند.» و در سور ه ی انعام آیهی 46 آمده: «خداوند مُهر بر دلهای آنان (کفار و مشرکین) زده است.»
در سورهی جاثیه آیهی 23 میفرماید: «خداوند بر گوش و قلب آنهایی که خدای خود را هوای نفس قرار دادند مُهر نهاده و بر چشم آنان پرده افکنده است.»
8- موالیان و شکستن حجابها
جوجه در داخل تخممرغ به پوست تخم فشار میآورد تا بیرون بیاید. مرغ هم دائم او را زیر پر و بال میپروراند و از اینسو به آنسو میگرداند و با نوک زدن به پوست، آن را میشکند تا جوجه بیرون بیاید. جوجه وقتی بیرون میآید، فکر میکند خودش بوده که توانسته پوست تخم را بشکند. سالک هم پیوسته در طبیعت اسیر است و برای بیرون آمدن تقلّا میکند. ولی خبر ندارد که موالیان او برای بیرون آوردنش از این پوسته طبیعت چه ها کردهاند؛ آخرالامر هم آنها هستند که پوسته را میشکنند و سالک را از حجاب عالم طبیعت نجات میدهند.
(مصباح الهدی، ص 196)