رزق
قرآن:
خداوند متعال در آیهی 6 سورهی هود میفرماید: «هیچ جنبده ای در زمین نیست جز آنکه روزیاش بر خداست.»
حدیث:
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «روزی دنبال بنده است بیشتر از مرگ که در جستجوی بنده باشد میباشد.»
(جامع الاخبار، ص 126)
توضیح مختصر:
خداوند رزق و روزی داشته، روزیخوار میخواسته، پس آنان را خلق کرد.
انزال روزی از عالم بالا به این صورت است که خداوند، اسباب انزال را فراهم میکند و طبق فرمولهایی که به نباتات، درختان، حیوانات، زمین و آبها داده، آنها به وقتش ثمره را ظاهر میکنند تا موجودات رزق خود را بخورند و استفادهی کامل ببرند. (در اینجا بحث رزق معنوی نمیشود که خود بحث جداگانهای دارد.) رزّاق امر فرموده دنبال روزی بروید اما فرموده: از طیّبات و چیزهای پاک استفاده شود و از دایره محرمات به دور باشید.
رزقِ رزاق، خیر و باقی ماندنی است. (سورهی طه، آیهی 131) برای کسی که ایمان داشته باشد و عمل صالح انجام دهد، این رزقِ کریم است. (سورهی حج، آیهی 50)
کریم بودن بدین معنی است که بدون پرسش میدهد و آن رزق جامع است و آفت ندارد و لذت و حُسن در آن است. روزی دهنده علی الاطلاق رزق را به خود نسبت میدهد و میفرماید: «رزق را از نزد او بطلبید.» (سورهی عنکبوت، آیهی 47) چه آنکه فیاض، دست از عطا برنمیدارد و رزق این ساعت غیر رزق ساعت بعد است و لحظهبهلحظه به قاعدهی تجدّد امثال اشعههای بیکران روزیهای نامحدود افاضه میشود و ازآنجاییکه انسانها را خداوند طوری خلق کرده که به هم دیگر پیوند داشته باشند پس آلت رزق را در میان آنها پخش کرده است و اتصال اسباب و مسبّبات دخیل در عطاء ارزاق میشود.
1- حکمت را بینند
حضرت موسی علیهالسلام فقیری را دید که از شدّت تهیدستی، برهنه بر روی ریگ بیابان خوابیده است. چون نزدیک آمد، او عرض کرد: «ای موسی! دعا کن تا خداوند متعال معاش اندکی به من بدهد که از بیتابی، جانم به لب رسیده است.»
موسی بری او دعا کرد و ازآنجا (برای مناجات به کوه طور) رفت. چند روز بعد، موسی علیهالسلام از همان مسیر بازمیگشت، دید همان فقیر را دستگیر کرده و جمعیتی بسیار در گردش اجتماع نمودهاند، پرسید: چه حادثهای رخ داده است؟
حاضران گفتند: «تابهحال پولی نداشته تازگی مالی به دست آورده و شراب خورده و عربده و جنگجویی نموده و شخصی را کشته است. اکنون او را دستگیر کردهاند تا بهعنوان قصاص، اعدام کنند!»
خداوند در قرآن میفرماید: «اگر خدا رزق را برای بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان و ستم میکند.» (سورهی شوری، آیهی 27)
پس موسی علیهالسلام به حکمت الهی اقرار کرد و از جسارت و خواهش خود استغفار و توبه نمود.
(حکایتهای گلستان، ص 161)
2- استنباط غلط از قرآن
عمر بن مسلم از کسانی بود که با امام صادق علیهالسلام دوست بود و رفتوآمد داشت. پس از مدتی حضرت او را ندید، از علی بن عبدالعزیز جویای احوال دوستش شد.
او گفت: «فدایت شوم! او دست از کسبوکار کشیده و روی به زهد و عبادت آورده است.» فرمود: «وای بر او! مگر نمیداند کسی که دست از کار بکشد، دعایش مستجاب نخواهد شد؟»
در عصر پیامبر هنگامیکه آیهی (هر کس متّقی و خداترس) شود خدا راه بیرون شدن (از گناهان و بلاء) بر او میگشاید و از جایی که گمان ندارد به او روزی عطا کند؛ (سورهی طلاق، آیات 3-2) نازل شد، گروهی از مسلمانان، محل کسب و تجارت خود را رها نموده و به گوشهنشینی و عبادت پرداخته و میگفتند: «خداوند خود روزیرسان است و نمیگذارد افراد دیندار درمانده شوند، دیگر چه نیازی به زحمت تحصیل معاش و کسبوکار داریم.»
جون این خبر به پیامبر رسید، آنها را فراخواند و از روی اعتراض فرمود: «چرا کار و کسب را ترک کردهاید؟!»
آنها گفتند: «خداوند متکفّل روزی ما شده است.» پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «چنین نیست که پنداشتهاید، هرکس توان کار و کوشش داشته باشد و انجاموظیفه نکند خداوند دعایش را مستجاب نفرماید، شماها باید دنبال کار بروید.»
(با مردم اینگونه برخورد کنیم، ص 163 –وافی، ج 10، ص 15)
3- رزق بهقدر کفاف
پیامبر صلیالله علیه و آله با همراهان در بیابان به شتربانی گذشتند، مقداری شیر از او تقاضا کردند. در پاسخ گفت: «آنچه در سینهی شتران است اختصاص به صبحانهی اهل قبیله دارد و آنچه در ظرف دوشیدهاید برای شامگاه آنان است.»
پیامبر دعا کردند و فرمودند: «خدایا مال و فرزندان این مرد را زیاد کن!» ازآنجا گذشتند و در راه با ساربان دیگری برخوردند، از او درخواست شیر کردند، ساربان شتران را دوشید و همه را در میان ظرفهای پیامبر صلیالله علیه و آله ریخت و یک گوسفند نیز اضافه بر شتر تقدیم نمود و عرض کرد: «فعلاً همین مقدار پیش من بود چنانچه اجازه دهید بیش از این تهیه و تقدیم کنم.»
پیامبر صلیالله علیه و آله دست خویش را بلند کرده و گفتند: «خداوندا! بهاندازهی کفایت، رزق به این ساربان عنایت کن.»
همراهان عرض کردند: یا رسولالله! آنکه درخواست شما را رد کرد برایش دعایی کردی که ما همه آن دعا را دوست داریم، ولی برای کسی که حاجت شما را برآورد از خداوند چیزی -رزق کفاف- خواستید که ما دوست نداریم!
فرمود: «مقدار کمی که کافی باشد در زندگی بهتر از ثروت زیاد است که انسان را به خود مشغول کند.» بعد این دعا را کردند: «خدایا به محمد و آل محمد به مقدار کفایت، رزق لطف فرما.»
(داستانها و پندها، ج 2، ص 72 -انوار نعمانیه، ص 342)
4- صدقه موجب افزایش رزق
یکی از پسران امام صادق علیهالسلام نامش محمد بود. گاهی از مخارج زندگیاش چیزی زیاد میآورد، امام فرمود: «چقدر از مخارج زندگیات زیاد آمده؟» عرض کرد: «چهل دینار»، فرمود: «آن را در را خدا صدقه بده.» عرض کرد: «غیرازاین پولی ندارم، اگر صدقه بدهم چیزی برایم نمیماند؟»
فرمود: «برو آن را صدقه بده، خداوند عوضش را میدهد، آیا نمیدانی که هر چیزی کلیدی دارد و کلید رزق، صدقه است!»
محمد نصیحت پدر را پذیرفت و آن چهل دینار اضافی را صدقه داد. از این جریان ده روز بیشتر نگذشت که چهار هزار دینار برای امام آوردند، امام به محمد فرمود: «پسر جانم! ما برای خدا، چهل دینار دادیم، خداوند به جای آن، چهار هزار دینار (صد برابر) به ما عنایت فرمود.»
(حکایتهای شنیدنی، ج 4، ص 92 -فروع کافی، ج 4، ص 9)
5- عمادالدوله
آلبویه که سلطنت آنها از سنه 322 آغاز شد، حدود 126 سال حکومت کردند. از بزرگترین و خوشسلوک ترین آنها نسبت به مذهب تشیع و رعیت، عمادالدوله (ابوالحسن علی بن بویه) بود که نه سال حکومت کرد. (متوفی 338).
از غرایبی که برای او اتفاق افتاد و در باب رزق و گنج میباشد، چند است:
اول: وقتی به شیراز آمد یاقوت که از جانب المقتدر بالله عباسی حاکم بود فرار کرد. عمادالدوله میخواست خرج لشکر را بدهد چیزی نداشت. در این خیال بود و از ناراحتی سواره به شکار رفت. در صحرا دست اسبش به سوراخی فرورفت. دست اسب را بیرون کشید سوراخ وسیعی پیدا شد و گنجی ظاهر گشت که یاقوت، آنجا ذخیره کرده بود، گنج را برداشت و خرج لشگر را داد.
دوم: روزی از قفا دراز کشیده بود و فکر لشکر و رعیّت بود دید، ماری از سقف به گوشهی دیگر رفت. امر کرد سقف را بشکافند و مار را بکشند تا کسی را نگزد. چون سقف را کندند سقف دیگری پیدا شد و مابین آن صندوقهایی که پانصد هزار دینار در آن بود کشف کردند. پس آن گنج را برداشت و میان رعیّت تقسیم کرد.
سوم: برای خودش (و بزرگان ارتش و لشکریان) خواست لباسی بدوزد. خیاطی را خواست، خیاط مخصوص فرماندار شهر (یاقوت) را معرفی کردند که کر بود. فرمود: خیاط باید چشم داشته باشد به گوش محتاج نیست. خیاط را آوردند و فرمود: برای خودم و لشکر و نوکرها و سرکردهها لباس بدوز. او کر بود خیال کرد دربارهی او سعایت کردند که نزدش پول است، گفت: «از مال یاقوت فرماندار فقط چهار صندوق بیشتر پیش من نیست و نمیدانم درونش چیست!»
عمادالدوله فرستاد صندوقها را آوردند، چون سر صندوق باز کردند مالهای زیاد و لباس زیبا و جواهر درونش بود. (جامع النورین، ص 323 از اخبار غیبیه در ملاحم و فتن از امیرالمؤمنین است که به حکومت آلبویه اشاره فرمود: یَخرُجُ مِن دیلَمان بنو الصّیاد…ثم یَستَقوی اَمرَهُم حتّی یَملِکوا الزوارء و یَخلَعوا الخُلَفاء، ص 314)