رضاع (شیر خوردن کودک)
قرآن:
خداوند متعال در آیهی 233 سورهی بقره میفرماید: «مادران، فرزندان خود را دو سال تمام شیر میدهند.»
حدیث:
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «برای فرزند خود، شیر زنان خوبروی نیکوکار را طلب کنید که شیر مادر در فرزند تأثیر میگذارد.»
(وسائل الشیعه، ج 15، ص 189 –تفسیر معین، ص 37)
توضیح مختصر:
شیر دادن و شیر نوشیدن مانند قرابت نسبت است، پس اگر زنی با هشت شرط که در توضیح المسائل مراجع، یادداشت شده است، بچهای را شیر دهد، سبب میشود تا محرمیّت محقق گردد. این بچه با دوازده نفر و گروه محرم میشود.
اما مهم آنکه بچه را هر زنی بدون شرایط شیر ندهد. نوع مسائل شیرخوارگی، گرچه خویشی میآورد، اما از یکدیگر ارث نمیبرند.
البته مدّت شیرخوارگی دو سال میباشد و مستقیم بچه از پستان دایه شیر بخورد؛ اما بهوسیلهی شیشه یا چیزهای دیگر موجب حرمت نمیشود. دیگر اینکه اگر قرارداد شده برای اجرت شیر دادن، اجرت مثل را به دایه بدهند.
مسئلهی دقیق آنکه صفات، از راه شیر، از مادر به فرزند منتقل میشود؛ پس اگر زنی را بهعنوان شیر دهندهی فرزند انتخاب میکنند، حتماً در صفات او دقت شود تا مبادا ناپاکی یا صفات رذیلهی او به کودک منتقل شود. پس دایهی مؤمنه و عفیفه، انتخابش اصلح و ضروری است که حدیث معروف پیامبر است که فرمود:
«شیر دادن طبیعتها را تغییر میدهد.»
اگر دایه از مذهب خارج باشد، فطرت کودک را هم تغییر میدهد.
1- شیرخوارگی پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم
چون پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم از مادر متولد شد، بعد از چند روز، جناب آمنه در پستان شیری نداشت. ابن شهر آشوب گوید: «بعد از آمنه، شوئبه او را شیر داد و بعد از او حلیمه سعدیه پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم را شیر داد. جناب حمزهی سید الشهداء، عموی پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم و پیامبر از یک زن شیر خوردند، لذا او با عمویش برادر رضاعی هستند.»
در سال ولادت پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم در منطقه مُضر، خشکسالی شد و زنان از اطراف بهسوی مکه میآمدند تا بچهها را برای پرورش بگیرند و پولی نصیب آنها شود. هیچیک از زنان، محمد صلیالله علیه و آله و سلّم را نگرفتند. عبدالمطلب که به دنبال دایه بود، از حلیمه سعدیه سؤال کرد: «اسمت چیست؟» گفت: «از بنی سعدم و حلیمه نام دارم.» پس فرمود: «دو خصلت نیکوی سعادت و حلم را داری و آن باعث عزت روزگار ابدی میباشد.»
حلیمه گفت: «برکتی از آن کودک در زندگی ما شد که همهی روستائیان تعجب میکردند؛ به خاطر او شیر در پستانم پر میشد ولی او پستان راست را میخورد و چپ را برای فرزند دیگرم میگذاشت.»
(منتهی الامال، ج 1، ص 16)
2- ابوالمعالی
ابوالمعالی همزمان با سلطنت آلب ارسلان سلجوقی بود که خواجه نظام المَلِک وزیر، دانشمند شیعه، مدرسهی نظامیه را برای ابوالمعالی ساخت.
پدرش، شیخ ابو محمد، از فضلا و پرهیزگاران بود و از نویسندگی و نسخهبرداری از کتب، تأمین زندگی میکرد. وقتی همسرش حامله شد، در خوردنیها و حلال بودن آنها بسیار دقت و سفارش میکرد و پس از تولد هم در شیر خوردن او اهتمام زیاد داشت.
روزی به خانه آمد و دید زن همسایه در حال شیر دادن به فرزندش میباشد، بسیار متأثر شد و انگشت در دهان ابوالمعالی گذاشت و سرش را پایین گرفت تا آنچه خورده، قی کند. ابوالمعالی میگفت: «در وقت بحث و مناظره علمی، گاهی یک سستی و فتوری در من ایجاد میشد که اثر همان بقیهی شیری است که از آن زن در وجود من مانده بود.»
(روضات الجنات –پند تاریخ، ج 1، ص 173)
3- نمرود
عزرائیل به امر خدا مأمور شد تا در کشتی که در حال غرق شدن بود، جان همه را بگیرد، به غیر از زنی که تازه بچه زاییده بود و به تخته چوبی چسبیده بود. بعد، امر آمد که جان مادر را هم قبض کن و بچه را به حال خود بگذار.
پس امواج دریا، بچه را به ساحلی در جزیرهای خوش آبوهوا انداخت. چون کودک شیرخواره بود، خداوند پلنگی را مأمور شیر دادن به آن کودک نمود تا وقتیکه او رشد کرد. پس مردم آن طفل را دیدند، با خود بردند و بزرگش کردند و خداوند او را به سلطنت رساند ولی او با همهی این الطاف، ادعای خدایی کرد. آن مرد نمرود نام داشت که ابراهیم پیامبر را در آتش انداخت.
(جامع النورین، ص 104)
4- امام حسین علیهالسلام
چون امام حسین علیهالسلام به دنیا آمد، حضرت زهرا سلامالله علیها بیمار شد و شیر در پستان مبارکش خشک گردید. پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم زنی را برای شیر دادن طلب کرد، کسی یافت نشد. پس پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم انگشت ابهامش را در دهان حسین علیهالسلام میگذاشت و او میمکید و دو سه روز او را سیر میکرد. بعضی نوشتهاند: زبان را در دهان حسین علیهالسلام میگذاشت و او میمکید تا چهل شبانهروز. پس امام حسین علیهالسلام نه از حضرت زهرا سلامالله علیها و نه از زن دیگر شیر ننوشید.
(منتهی الآمال، ج 1، ص 282)
5- بُختالنصر
چون بُخت النصر متولد شد، مادرش او را نزدیک بتی که اسمش نصر بود گذاشت. بتهای دیگران زرین بود ولی این بت، قابلتوجه نبود. روزی دیگر آمد ببیند پسرش در چه حالی است، دید سگی در حال شیر دادن به فرزندش میباشد و بعد هم او را میلیسد. مادر او را بُخت (پسر) نصر نامید.
وقتی به مقام سلطنت رسید، شبی که میخواست خروج کند، به مادرش گفت: «امشب نزدم میا!» مادرش آمد و او با شمشیر مادرش را کشت. در بیتالمقدس نیز هفتاد هزار نفر را کشت. شیر اینگونه در طینت انسان اثر میگذارد.
(جامع النورین، ص 105)