رضایت

قرآن:

خداوند متعال در آیه‌ی 5 سوره‌ی ضُحی می‌فرماید: «ای پیامبر به‌زودی پروردگارت آن‌قدر به تو عطاء کند که خشنود شوی.»

حدیث:

امام علی علیه‌السلام فرمود: «تو خشنود باش (به داده‌های خدا) تا (خداوند نیز) از تو خشنود باشد.»
(غررالحکم، ج 1، ص 475)

توضیح مختصر:

رضایت، نوعی خشنودی است که بنده از عمل خود راضی می‌شود بااینکه نمی‌داند رضایت حق‌تعالی با آن است؛ چه‌بسا تقصیر و کوتاهی در عمل شده باشد. پس ستودن کارهای خود از آفت‌های نفس امّاره است که شخص عمل خودش را مقبول می‌داند.
دل بستن به دنیا نوعی خشنودی به متاع و ظواهر فریبنده است. در سوره‌ی توبه آیه‌ی 38 خداوند می‌فرماید:
«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چه سبب شده برای شما که زمانی که گفته شود برای جهاد با کفّار بروید، از جای خود تکان نمی‌خورید و بر زمین سنگینی خود را می‌اندازید. آیا خشنود هستید به زندگانی دنیا و از آخرت صرف‌نظر کرده‌اید؟»
به همان اندازه که بنده به دنیا می‌چسبد، به همان مقدار از خشنودی حق دور می‌شود و این‌ها لازم و ملزوم هم هستند. آدم‌هایی که مانند منافقین هستند، اگر پیامبر از صدقات و غنائم و زکات و اموال بیت‌المال که مصرفشان فقراء هستند، به آن‌ها می‌داد، از پیامبر راضی می‌شدند و اگر پیامبر به آن‌ها نمی‌داد ناخشنود از او بودند.
راضی نبودن به قسمت عادلانه و اشکال به کار پیامبر سبب شد که نوع منافقان مطرود شدند. در سوره‌ی فجر آیات 28-27 می‌فرماید: «ای نفس مطمئنه به‌سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد.»
این سوره را، سوره‌ی امام حسین علیه‌السلام گویند که رضایت تام خداوند از او دارد و او عملش کاملاً پسندیده است؛ یعنی اطمینان و سکونت یافتن دل به پروردگار، مستلزم آن است که از او راضی باشد و در قضاء و قدر کمترین چون‌وچرایی نکند، چه تکوینی و چه تشریعی.

1- صفت رضا

صفت رضا به این است که شخص به چیزی که محبوب یا مکروهش هست، راضی باشد. رضا شعاع نور معرفت است و راضی کسی است که از جمیع اختیارش فانی و منصرف باشد و حقیقتاً کارش رضایت‌بخش است.
رضا اسمی است که در آن معانی عبودیت جمع شده است. حضرت صادق علیه‌السلام از پدرش حضرت باقر علیه‌السلام شنید که فرمود: «تعلق قلب به هر موجود، شرک و به مفقود (معدوم)، کفر است.»
این علاقه به موجود و معدوم، از طریقه رضا خارج است. عجب دارم از کسی که ادّعای عبودیت خداوند می‌کند، امّا در مقدرات خود با خدا منازعه دارد؛ اما عارفان راضی به تقدیرات هستند.
(شرق بی غروب، ص 126)

2- رضایت از بنده به مولا

قوم بنی‌اسرائیل به حضرت موسی علیه‌السلام گفتند: «از خداوند عملی را بپرس که اگر ما انجام دهیم، خداوند از ما راضی شود.» خطاب آمد: ای موسی! به آنان بگو که خداوند می‌فرماید: «شما از من راضی شوید تا من از شما راضی شوم.»
(مسکن الفؤاد –کلیات حدیث قدسی، ص 157)

3- کتاب را محو کردم

مرحوم عارف بالله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (م 1343) فرمودند: من کتابی نوشتم و پیش از چاپ دیدم مرحوم فیض کاشانی در همین موضوع کتاب نوشته است لذا برای چاپ به تردید افتادم. روزه گرفتم به دستورالعملی که برای دیدن امام در خواب است و به امام صادق علیه‌السلام متوسّل شدم. در خواب امام را دیدم و سؤال کردم: آیا کتاب فیض بهتر است یا کتاب من؟ امام سکوت کردند، عرض کردم آیا همچون شما سائل را محروم می‌کند؟ امام فرمودند: «کتاب فیض بهتر است.» پس کتابم را محو کردم.
(شیخ مناجاتیان، ص 82)

4- راضی به عمل دیگران

امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «هر که راضی به کار گروهی شود، مانند این است که با آن‌ها در آن کار شرکت نموده است. آن کس که گناه کرد، دو گناه کرده است: یکی انجام عمل گناه و دیگر، رضایت به گناه است. ولی برای آن‌که تنها راضی باشد، همان گناه رضایت‌مندی است.»
(وسائل الشیعه، کتاب الامر بالمعروف باب 5)

عبدالسلام بن صالح به امام رضا علیه‌السلام عرض کرد: حدیثی است که هرگاه قائم عجل الله ظاهر شود، ذرّیه کشندگان حسین علیه‌السلام را به کردارهای پدرانشان می‌کشد؟ فرمود: چون ذراری کشندگان حسین علیه‌السلام به کار پدانشان راضی و به آن فخر می‌کنند. هر که راضی شود به چیزی، مانند این است که آن را انجام داده است.
اگر مردی در مشرق کشته شود و مردی در مغرب به کشته شدن او راضی گردد، نزد خدا با قاتل او شریک است. (عیون الاخبار رضا –هزار و یک تحفه، ص 389)
امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: ناقه‌ی صالح را یک نفر کشت اما خدا همه‌ی آن قوم را هلاک کرد، چون همه‌ی آن‌ها به کار قاتل خشنود بودند؛ ازاین‌جهت خداوند فرمود: «فَعَقروها فأصبحوا نادمین فأخذهم العذاب: پس پی کردند ناقه را و صبح همه پشیمان شدند، پس عذاب آن‌ها را گرفت.» (سوره‌ی شعراء، آیات 158-157)
خداوند در سوره‌ی اعراف آیه‌ی 77 و در سوره‌ی شمس آیه‌ی 14 هم به‌صورت جمع «عقروها» ذکر کرده است.
(نهج‌البلاغه، خطبه 229)