زاهد
قرآن:
خداوند متعال در آیهی 23 سورهی حدید میفرماید: «تا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید.»
حدیث:
امام علی علیهالسلام فرمود: «کسی که در دنیا زهد ورزد جان خود را آزاد کرده و پروردگارش را خشنود سازد.»
(غررالحکم، ج 1، ص 500)
توضیح مختصر:
وقتی کسی ترک دنیا میکند و به حداقل زندگی اکتفا مینماید غذاهای لذیذ نمیخورد، لباس خشن میپوشد و همواره در حال عبادت میباشد و … چنین شخصی را زاهد گویند. چنانکه بسیار نقل شده، از سخنانِ گهربار پیامبر صلیالله علیه و آله عدهای از اصحاب، زاهد شدند. امّا چون مبنای کارشان، سیرهی عملی پیامبر صلیالله علیه و آله نبوده بلکه از کلمات پیامبر صلیالله علیه و آله استفادهی شخصی میبردند، پس همانند عثمان بن مظعون، رهبانیّت اختیار کرده، به خود و زن و زندگی نمیرسیدند. پیامبر صلیالله علیه و آله وقتی موضوع را شنید، بالای منبر رفت و فرمود: «برای چه، اقوامی، طیّبات را برای خودشان حرام میکنند؟ من شب میخوابم، نکاح میکنم، در روز افطار مینمایم و …»
(بیان السعاده، ج 4، ص 418)
عتاب و سرزنش پیامبر صلیالله علیه و آله، برای تعدیل روش آنها بود چراکه افراط، اضرار به نفس و زن و زندگی را در پیش دارد و اسلام، دینی است که گویا بوده و محرّکِ مردم به صراط مستقیم است و این سلوک، با برنامهی پیامبر صلیالله علیه و آله و ائمه علیهم السّلام باید هماهنگ باشد تا راکب و مرکوب بتوانند راه بروند و از راه نیفتند.
مردی از امیرالمؤمنین علیهالسلام سؤال کرد: «حضرت عیسی مردی زاهد بود؟» فرمود: «آری چنین است ولیکن محمد صلیالله علیه و آله از همهی پیامبران زاهدتر بود زیرا علاوه بر کنیزهایی که داشت دارای سیزده همسر بود، بااینهمه، هیچوقت سفرهای از طعام برایش چیده نشد و از نان گندم نخورد و از نانِ جو، هیچوقت شمکش سیر نشد.»
(احتجاج طبرسی، ج 1، ص 335)
ببینید، سائل از اینکه حضرت عیسی علیهالسلام عیال نگرفت سؤال کرد که آیا زاهد است؟ جواب، این است که رسول خدا صلیالله علیه و آله با داشتن زنان، از همه زاهدتر بود، با بودنِ سفرهی نانِ جو، شکمش را سیر نمیکرد. پس مفهومِ زهد و زاهد، بَد برداشت شده و در نتیجه، ترک ازدواج و ترک غذا خوردن را زاهدی نمودن، نام گذاشتهاند!
1- زاهد بر طعام شاه
سعدی گوید: زاهدی مهمان پادشاهی بود. چون به طعام بنشستند کمتر از آن خورد که ارادهی او بود. چون به نماز برخاستند بیش از آن نماز خواند که عادتش بود تا گمان صلاحیّت شاه در حق او زیاد شود. چون به خانه آمد سفرهی غذا طلبید. پسری صاحب فراست داشت و گفت: «ای پدر! به مجلس سلطان مگر غذا نخوردی؟!» گفت: «در نظر ایشان چیزی نخوردم که روزی به کار آید.» پسر گفت: «نماز را قضا کن که چیزی نکردی که به کار آید.»
(گلستان، ص 104)
2- کلید در بهشت
زهد، کلید درِ بهشت و دور شدن از آتش است. زهد یعنی هر چیزی که تو را مشغول از خدا کند، ترک نمایی و تأسّف بر این ترک نخوری و خودبینی پیدا نکنی و انتظار گشایش آن را نداشته باشی. غرض از زهد، ستایش مردم از او نباشد و عوض نیز منظور نداشته باشد، بلکه از دست دادن دنیا را سبب آسایش و بودنش را آفت خود بداند و همیشه به خاطر راحتی، از این آفات گریزان باشد.
زاهد کسی است که آخرت را بر دنیا، خواری را بر عزّت، کوشش را بر راحتی، گرسنگی را بر سیری، عافیت آخرت را بر محبّت دنیا و ذکر حق را بر غفلت، مقدّم بدارد و چنان باشد که جسمش در دنیا و قلبش یاد آخرت باشد.
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «سرچشمهی هر گناهی، دوستی دنیاست.»
آیا نمیبینی چطور انسان دوست دارد چیزی را که خدا دشمن دانسته؟ و کدام خطا سختتر از اینکه انسان دنیا را دوست بدارد؟
یکی از ائمه علیهم السّلام فرمود: «اگر فرضاً همهی دنیا لقمهای باشد که طفل آن را فرو برد ما به حال آن طفل ترحّم میکردیم» (که آلودهی دنیا شده) پس چطور است حال کسی که به خاطر طلب دنیا حدود الهی را رها کرده و به آن حرص ورزد؟ دنیا سرایی است که اگر نیکو در آن زیستی هرآینه به تو رحم میکند و خوب از تو میگذرد و با تو وداع مینماید. پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «وقتیکه خدا دنیا را خلق کرد، امر به فرمانبرداری نمود و دنیا قبول کرد. پس فرمود: ای دنیا! هر که تو را طلب کرد از او روگردان باش و هرکه تو را نمیخواهد با او موافقت کن؛ و دنیا عهدی را که خدا با او کرده قبول نمود.»
(مصباح الشریعه، باب 31)
3- زهد ابوذر
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «ابوذر در امتم بر زهد عیسی بن مریم است.» (اسدالغابه، ج 5، ص 187)
دربارهی ابوذر غفاری نوشتهاند:
1. موقع وفات گفتند: چه داری؟ گفت: عملی که انجام دادهام. گفتند: ما از طلا و نقره میپرسیم. فرمود: آنچه صبح دستم میآمد تا شب نگه نمیداشتم و آنچه شب به دستم میرسید تا صبح نگه نمیداشتم. کندویی داریم که بهترین اموال را در آن مینهیم. از دوستم پیغمبر خدا صلیالله علیه و آله شنیدم که فرمودند: «کندوی مؤمن قبر اوست.»
2. فرمود: آذوقه و پسانداز من در زمان پیغمبر صلیالله علیه و آله همیشه یک من خرما بوده و تا زندهام این مقدار را زیاده نخواهم کرد.
3. عطا گوید: به ابوذر گفتم لباس کهنهای به تن کرده و نماز میخوانی، مگر لباس بهتر نداری؟ فرمود: اگر داشتم در برم میدیدی. گفتم: مدّتی تو را با دو جامه میدیدم! فرمود: پسر برادرم، محتاجتر از خودم بود به او دادم. سپس فرمود: مثلاینکه دنیا را خیلی مهم گرفتهای؟ این لباس را در تنم میبینی، لباس دیگری مخصوص مسجد دارم. چند بز برای دوشیدن و نان خورش و چارپایی که آذوقه را با آن حمل کنم و زنی که مرا از زحمت تهیهی غذا آسوده میکند دارم. چه نعمتی برتر از آنکه من دارم؟
(اعیان الشیعه (کلمه جندب) -پیغمبر و یاران، ج 1، ص 48)
4- زهد در زهد
زهد برای خاصه خسّت است. وقتی حالات سالک به تساوی برسد، میبیند آنچه به آن زهد میورزیده بسیار حقیر بوده؛ و حالا که به حق رسیده، مشهودش شود که فقر و غنی نزد او یکسان است. پس، از زهد قبلی زهد ورزد و از آن رویه بیزاری جوید.
(مقامات معنوی، ج 1، ص 119)
حافظ فرمود:
سودائیان عالم پندار را بگوی مایه کم کنید که سود و زیان یکی است وقتی حافظ به حقیقت زهد رسیده به زاهدان میگوید:
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست **** در حق ما هر چه گوید هیچ اکراه نیست