سلامتی (صحّت جسم)
قرآن:
خداوند متعال در آیهی 247 سورهی بقره میفرماید: «همانا خداوند طالوت را بر شما برگزید و او را در علم و (قدرت و تندرستی) جسم وسعت بخشید.»
حدیث:
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «تندرستی، برترین نعمتهاست.»
(غررالحکم، ج 1، ص 633)
توضیح مختصر:
صحّت دو گونه است: یکی روحی که در اینجا موردنظر نیست؛ دوم، صحّت جسمانی که آن نیاز به طبیب و نسخه و عمل دارد. بدن، مرکوب است و افراط و تفریط، در درازمدت، آثارش را در جسم خواهد گذاشت. همیشه عناصر در معرض آفات قرار میگیرند و جسم از این قاعده در امان نیست. خوردنیها و نوشیدنیها ازیکطرف، بهکارگیری نامنظم و افراطی از طرف دیگر، راه فساد عنصر مرکوب را فراهم میآورد.
امراض بدون سبب ایجاد نمیشود، بلکه به اسباب مربوط هستند. یکی آنکه دستور طبیبان را مراعات ننموده و پرهیز نداشته، ضدّ مزاج خود گام برداشته و رژیمها را مراعات ننموده، حال بهدشواری میافتد تا عافیت را بازیابد.
گرسنگی و تشنگی، سرما و گرما و مانند اینها، اسباب طبیعی هستند که با افراط و تفریط، شخص را مریض مینماید. پس لازمهی سلامتی، حد اعتدال در مرکوب را رعایت کردن، نسخه اطباء حاذق را به کار بستن و رعایت کردن مسائل شریعت در این موضوع است.
البته حوادث و وقایعی که غیرمتعارف، حادث میشود و بر عافیت ضربه میزند، از محدودهی این قانونمندی و نسخه، خارج است.
1- سلامتی مردم مدینه
عصر پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله و سلّم بود و یکی از شاهان غیر عرب، پزشک حاذقی را به محضر رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلّم در مدینه فرستاد. (تا به درمان بیماران بپردازد.)
آن پزشک یک سال در آنجا ماند، ولی کسی برای درمان بیماری خود نزد او نرفت و درخواست معالجه نکرد.
پزشک نزد پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم آمد و گِله کرد که من برای درمان یاران شما به اینجا آمدهام، ولی در این مدت، کسی به من توجه نکرد تا خدمتی را که بر عهده من است، انجام دهم.
پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: «این مردم در زندگی شیوهای دارند که تا اشتها به غذا بر آنها غالب نشود، غذا نمیخورند؛ و وقتیکه مشغول غذا خوردن شدند تا اشتها دارند و هنوز سیر نشدهاند، دست از غذا برمیدارند.» (ازاینجهت تندرست هستند و احتیاج به طبیب ندارند.)
پزشک، گفتار پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم را تصدیق نمود و خاضعانه به پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم احترام کرد و از محضرش رفت.
(حکایتهای گلستان، ص 152)
2- پنجاههزار درهم
شخص مؤمنی بر اثر فقر، نزد عارف وارستهای آمد و از بیچیزی مادی شکایت کرد.
عارف وارسته به او گفت: «آیا دوست داری که کور باشی و دارای ده هزار درهم باشی؟» گفت: نه. عارف فرمود: «آیا دوست داری لال باشی و همین مقدار پول را داشته باشی؟» گفت: نه. فرمود: «آیا دوست داری که دو دستت و دو پایت بریده باشد و داری بیست هزار درهم باشی؟» گفت: نه. فرمود: «آیا دوست داری دیوانه باشی و ده هزار درهم نیز داشته باشی؟» گفت: نه. فرمود: «آیا از خدایت خجالت نمیکشی که بااینکه او در نزد تو معادل پنجاههزار درهم دارد، شکایت از فقر بنمایی؟»
(داستانها و پندها، ج 7، ص 146 -محجه البیضاء، ج 7، ص 218)
3- بدن سالم موسی علیهالسلام
جمعی از جهّال بنیاسرائیل، حضرت موسی علیهالسلام را متهم به داشتن پارهای عیوب جسمانی مانند بَرَص کردند زیرا او هنگامیکه میخواست غسل کند و خود را شستشو دهد، هرگز در برابر دیگری برهنه نمیشد.
روزی حضرت موسی علیهالسلام میخواست در گوشهای دور از جمعیت، غسل کند. لباس خود را بر قطعهسنگی گذاشت، اما سنگ به حرکت درآمد و لباس موسی را با خود برد.
بعضی از بنیاسرائیل، بدن موسی را دیدند که سالم است و هیچ عیب و نقصی ندارد.
(داستانهای تفسیر، ص 54 -تفسیر نمونه، ج 17، ص 444)
4- معالجه در رباط سعد
ابو احمد صفوان گوید: قافلهای از خراسان به طرف کرمان میرفت. دزدهایی در کوههای کرمان (کوه قفص) بر قافله زدند و مردی را که به بسیاری مال متهم کرده بودند، بسیار صدمه زدند و مدتی در دست اشرار بود؛ آخرالامر او را در میان برف واداشتند و دهانش را پر از برف کرده و دست و پای او را بستند. عاقبت زنی در کاروان بر او ترحّم کرد و آن مرد را رها ساختند.
مرد دهانش و زبانش فاسد و خراب شد، بهطوریکه دیگر نمیتوانست سخن بگوید. هنگامیکه به خراسان رفت، شنید امام رضا علیهالسلام در نیشابور است. پس در خواب به امام از ناخوشی خود شکایت کرد و حضرت در عالم خواب به او فرمودند: «زیره و سعتر (آویشن) و نمک را باهم میکوبی و روزی دو یا سه مرتبه بر دهان خود میریزی، عافیت مییابی.»
آن مرد به خواب عمل نکرد؛ تا اینکه در بیرون نیشابور در محله «رباط سعد» خدمت امام علیهالسلام رسید و کسالت خود را بیان نمود و تقاضای دارویی کرد.
امام علیهالسلام فرمود: «آن دارویی را که در خواب به تو تعلیم دادم، استعمال کن.» عرضه داشت: «دوباره بفرمایید.» فرمود: «زیره و سعتر و نمک را بگیر، مجموع را بکوب و دو یا سه بار (در روز) بر دهان خود بریز، بهزودی عافیت مییابی.»
صفوان گفت: آن مرد را دیدم و گفت: «آن دوا را استعمال کردم، عافیت یافتم.»
(جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا علیهالسلام، ص 134 -عیون اخبار رضا، ج 2، ص 485)
5- رسالهی ذهبیّه
شخصی به نام محمد بن جمهور که پیوسته از مدینه تا خراسان و شهر طوس ملازم حضرت امام رضا علیهالسلام بود، نقل کرده است که: مأمون خلیفهی عباسی در شهر مرو در حضور بزرگان پزشکان دربار خود مانند یوحنّا بن ماسویه و جبرئیل بختیشوع و صالح بن مهله هندی، از امام رضا علیهالسلام خواهش کرد که دربارهی مزاج و حفظ صحت جسم و تدبیر اغذیه و اشربه مطالبی بفرمایند.
حضرت در پاسخ او فرمودند: «ازآنچه خود تجربه کردهام و به مرور ایام آن را یافتم و از ائمهی قبل از خودم به من رسیده است، آن را مینویسم و به شما عطا میکنم.»
پسازآن که مأمون به شهر بلخ روانه شد، حضرت آن رساله را نگاشت و به شهر بلخ فرستاد. مأمون پس از مطالعهی رساله، از امام علیهالسلام بسیار سپاسگزاری کرد و دستور داد آن را با آبطلا بنویسند. ازاینجهت آن رساله را «ذهبیّه طیّبه» نام نهادند.
این رساله که به فارسی هم بسیار ترجمه شده است، دربارهی صحّت و سلامتی جسم، نافع و عمل به آن در تعدیل مزاج مؤثر خواهد بود.
(طب الکبیر، ص 346)