صلوات

قرآن:

خداوند متعال در آیه 56 سوره احزاب می‌فرماید: «خدا و فرشتگان بر خدا درود می‌فرستند؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملاً تسلیم (فرمان او) باشید.»

حدیث:

امام رضا علیه السّلام فرمود: «کسی که نمی‌تواند کفّاره گناهش را بدهد، پس زیاد بر پیامبر و آل او درود بفرستد، چون صلوات، آثار گناهان را از بین می‌برد.» (جامع الاخبار، ص 154)

توضیح مختصر:

صلوات به معنای ثنا و درود است که گاهی این ثنا از جانب خدا و گاهی از ملائکه و زمانی از انسان‌هاست که بر پیامبر و آل او که پاک و پاکیزه و به عصمت ذاتی متّصف هستند، می‌باشد.
مقصود از صلوات توجهی است که انسان به پیامبر و آلش پیدا می‌کند، به خاطر تعظیم و شرافت ذاتی که دارند.
پس وقتی ما صلوات بر پیامبر می‌فرستیم، رحمت است و برای ما قربت می‌باشد و عبادت حساب می‌شود. نسبت صلوات به رحمت، نسبت مقدمه به ذی المقدمه است. پس صلوات مقدمه و رحمت ذی المقدمه است. خواص صلوات آن‌قدر زیاد است که حد وحصر ندارد، ازجمله امام صادق علیه السّلام فرمود: «همیشه دعا در پس پردۀ استجابت هست تا بر محمد و آل محمد صلوات فرستاده شود.» (مکارم الاخلاق)
از حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام سؤال کردند درباره این‌که صلوات خدا و ملائکه و مؤمن بر رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم چیست؟ فرمود: «صلوات خدا و رحمت او و صلوات ملائکه تزکیه ایشان است و صلوات مؤمن دعایشان برای اوست.» (ثواب الاعمال)
پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «بخیل‌ترین شخص کسی است که نام من پیش او برده شود و صلوات نفرستد.»
(المیزان، ج 16، ص 517 «مترجم»)
جبرئیل به پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم گفت: «هر کس بر تو یک صلوات بفرستد، خداوند ده صلوات بر آن‌کس می‌فرستد و ده گناهش را محو می‌کند و ده حسنه برای او در پرونده‌اش می‌نویسد.» (مجمع‌البیان، ج 20، ص 171 «مترجم»)

1- آثار عجیب صلوات

روزی پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در نخلستان نشسته بود و امیرالمؤمنین علیه السّلام در خدمت آن جناب بود. ناگاه زنبورعسل به نزد آن حضرت آمد و بر گِرد آن حضرت می‌گردید. پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود: «این زنبور می‌خواهد که ما را ضیافت کند؛ می‌گوید: قدری عسل در فلان موضع گذاشته‌ام. امیرالمؤمنین را بفرست تا آن را بیاورد.»
حضرت رفت و آن عسل را گرفت و نزد پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم گذاشت. پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم از آن زنبور پرسید: «که خورش شما شکوفه تلخ است. پس سبب چیست که آن در درون شما شیرین می‌گردد؟»
عرض کرد: «چون شکوفه در درون ما درمی‌آید، به ما الهام می‌شود که سه نوبت بر شما صلوات بفرستیم، به برکت آن صلوات شکوفه تلخ در درون ما شیرین می‌شود.» (شرح و فضایل صلوات، ص 156)

2- جوان و صلوات

سفیان ثوری گفت: سالی به حج می‌رفتم، چون به مدینه رسیدم و به نزد قبر پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم رفتم، جوانی را دیدم که آثار صلاح در او پیدا بود و جز صلوات چیزی بر زبانش جاری نبود.
خواستم با او صحبت گویم، ازدحام زائرین مانع شد. چون به مکّه رسیدم، او را در طواف دیدم و بر زبانش فقط صلوات جاری بود!! خواستم علّت را بپرسم که طواف کنندگان حائل شدند و او را ندیدم تا روز عرفه در عرفات دیدم؛ باز بر زبانش فقط صلوات جاری بود.
نزدش رفتم و گفتم: اینجا جای استغفار و مناجات و طلب حاجت است، تو در مکّه و مدینه و اینجا مشغول فرستادن صلوات هستی، علّت چیست؟
جوان گفت: من و پدرم سال گذشته عازم حج شدیم که وسط راه در فلان جا، پدرم بیمار شد. پس مکانی را کرایه کردم و پدرم را در آنجا دادم و خودم بالای سرش به پرستاری مشغول بودم.
ناگاه موکّل مرگ در رسید و پدرم در سکرات مرگ افتاد و روی سفید او به سیاهی تبدیل گشت و ناراحت شدم و گفتم: اگر مردم اینجا صورت پدرم را ببینند، می‌گویند او بسیار معصیت‌کار بود که این‌چنین شد.
گریه کردم و به خواب رفتم. شخصی زیباروی و خوش بوی را دیدم که مانند او ندیده بودم. پس بر بالین جسد پدرم آمد، دست مبارک بر صورتش کشید و چهره‌اش روشن و سفید شد.
من متحیّر شدم که او کیست؟ ازاین‌رو پرسیدم: «شما چه کسی هستید که این قدرت را دارید؟» فرمود: «محمد بن عبدالله، پیامبر شما هستم؛ پدرت گناهکار بود، چون بر من صلوات می‌فرستاد، در این موقع مرگ از من استغاثه نمود و منالان به فریادش رسیدم.»
من از خواب بیدار شدم، دیدم روی پدرم مانند ماه شب چهارده شده است، دانستم اثر صلوات چقدر کارساز است، بنابراین تصمیم گرفتم همیشه صلوات بفرستم. (شرح و فضایل صلوات، ص 153 –احقاق الحق، ج 9، ص 642)

3- بوی عطر از پیرمرد

مرحوم آیت‌الله ملّا علی همدانی فرمود: روزی پیرمردی جهت حساب خمس و زکات، پیش من (در همدان) آمد. متوجه شدم از آن پیرمرد بوی عطر عجیبی بر مشامم می‌رسد که تابه‌حال نظیر آن را استشمام نکرده بودم.
از او پرسیدم: «شما از چه عطری استفاده می‌کنی؟» گفت: این بوی خوش حکایتی دارد که تاکنون برای کسی تعریف نکرده‌ام؛ اما چون شما آقای ما هستی، برایتان تعریف می‌کنم.
شبی در عالم خواب، پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را زیارت نمودم، درحالی‌که آن حضرت نشسته بودند و قریب ده یا بیست نفر اطراف ایشان حضور داشتند، من هم در آن مجلس بودم.
پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «کدام‌یک از شما بر من زیاد صلوات می‌فرستد؟» می‌خواستم بگویم من، اما ساکت شدم. بار دوم و سوم پیامبر سؤال را تکرار کردند، کسی جواب نداد. آنگاه پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم بلند شدند و به من فرمودند: «شما بر من زیاد صلوات می‌فرستی»؛ پس لبان مرا بوسید، از آن‌وقت این بوی عطر، از من استشمام می‌شود و مردم خیال می‌کنند من عطر می‌زنم. (فضایل و آثار صلوات، ص 116)

4- عیسی و صلوات

وقتی بنا شد یهود با پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم مباهله –نفرین به یکدیگر برای حقّانیت- کنند، با بعضی از بزرگان خود مشورت کردند.
یکی از بزرگانشان به نام «حارثه بن اثال» که به دین عیسی علیه السّلام ایمان داشت، از جای خود برخاست و رو به «جهیز» نمود و گفت: «خداوند به عیسی وحی نمود که: ای پسر کنیز مریم! کتاب مرا بگیر و آن را برای اهل خود سوریا، به زبان خودشان تفسیر نما. به آن‌ها بگو: منم خداوندی که به‌جز من خدایی نیست. منم زنده‌ای که هرگز نمی‌میرم. منم قائم به ذات خود. منم خداوندی که تمام عالمیان را از عدم به وجود آورده‌ام.»
سپس فرمود:
«به‌درستی که رسولان خود را برانگیختم و کتاب‌های خود را جهت هدایت آن‌ها فرستادم تا گمراه نشوند به‌درستی که برگزیده پیامبران را به نام احمد (فارقلیطا) خواهم فرستاد و او را در محل ولادت او که کوه فاران است، در مکّه معظمه، در مقام پدرش حضرت ابراهیم مبعوث خواهم کرد و به او نوری می‌دهم که چشم‌های کور، گوش‌های کر و دل‌های نادان، به آن نور گشایش یابند؛ خوش به حال کسی که زمان او را دریابد و سخن او را بشنود و به او ایمان آورد و از او تبعیّت کند.
ای عیسی! چون او را یاد کردی، صلوات بر او بفرست که من و تمام فرشتگان بر او صلوات می‌فرستیم.» (فضایل و آثار صلوات، ص 28 –حیوه القلوب، ج 2، ص 712)

5- صد صلوات قبل از خواب

یکی از زُهّاد، پانصد درهم قرض داشت و متوسّل شد. در خواب، پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را دید که فرمود: «نزد ابوالحسن کسایی در نیشابور برو که هرسال هزاران برهنه را لباس می‌دهد، به او بگو پیامبر سلام می‌رساند و می‌فرماید: پانصد درهم قرض مرا بده، اگر از تو نشانی خواست، بگو هر شب صد صلوات بر پیامبر می‌فرستادی و دیشب آن را ترک کردی.» پس از خواب بیدار شد و نزد کسایی آمد و مطالب را رساند. کسایی سجده شکر کرد که هیچ‌کس اطلاعی نداشت و پیامبر آن را قبول کرده، پس دستور داد عوض پانصد درهم، دو هزار و پانصد درهم به زاهد بدهند و خواهش کرد، اگر باز احتیاج و نیاز به تو روی آورد، نزدم بیا تا عطایت کنم. (خزینه الجواهر، ص 588 –معارج النبوه)