صُور و شمایل

قرآن:

خداوند متعال در آیه 247 سوره بقره می‌فرماید: «خداوند او را (طالوت پیامبر) در علم (و قدرت) جسم وسعت بخشید.»

حدیث:

امام علی علیه السّلام فرمود: «زیبایی برون به زیبایی صورت است و زیبایی درون به زیبایی نهاد –نیّت- است.» (غررالحکم، ج 1، ص 188)

توضیح مختصر:

صورت و سیرت دو چیز هستند که اولی قابل‌رؤیت و دومی مخفی و پنهان است. در صورت و شمایل ظاهری، یکی پاکیزه داشتن صورت است و دیگر آن‌که خلقت صور از صانع است که به هر علّت و مسبّبی از وراثت و غذا و مسائل روحی و روانی به این صورت خلق شده است و عیب‌جویی کردن به شکل و شمایل مذموم است چراکه نقاش صورت گری کرده به‌تناسب این شخص با تمام شرایط جمع شده در او، پس عیب دیدن نارواست.
نظام عالم بر اختلاف رنگ و پوست و زبان و … است و یکرنگی وجود ندارد چراکه آیات الهی همیشه بر تنوع است. آنچه در این انسان‌های گول زننده است، صورت‌های ظاهری با آداب و رسوم و شکل مذهبی است که بسیاری در دام این صورتگران مجازی می‌افتند.
اما وقتی پیامبر ما، یا یوسف نبی زیبا صورت‌اند به حقیقت زیبایند و امتیاز و شرافت خاص الخاص نبوت و رسالت نصیب آنان شده و عصمت ذاتی دارند، پس با صورت و سیرتشان جلوه مطلق خدایند که در حدیثی آمده که خداوند آدم را بر صورت خود خلق کرد (عیون اخبار الرضا) یعنی نیکوترین صور را به انسان داده؛ اما مسئله‌ای که دیده می‌شود انسان‌ها گول صورت نازیبا را می‌خورند و متأسفانه از باطن نیکو خوب آن‌ها خبر ندارند و گاهی اهانت می‌کنند بااینکه اینان دوستان خدایند و بنده واقعی حق‌اند. چنان‌که قریش به بلال حبشی اذان گوی پیامبر به خاطر بوده سیاه بودن بدنش اهانت می‌کردند و زخم‌زبان می‌زدند.

1- دین برای زیبایی

امام صادق علیه السّلام فرمود: پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم شخصی را مشاهده نمود که موی سرش پراکنده، لباسش چرکین و حالش دگرگون بود.
فرمود: «از دین است که شخص از مالش بهره‌مند شود. (نه این‌که این‌طور آلوده و کثیف باشد).» (نمونه معارف، ج 2، ص 669)

2- معتذر از زشتی صورت

کسی با حکیمی گفت: «چقدر چهره‌ات زشت است.» فرمود: «نه حسن صورت تو از فعل توست تا به آن ممدوح باشی و نه قبح صورت من از فعل من تا به آن مذموم باشم؛ بلکه این‌ها همه از صنع باری‌تعالی است و بنده از آن بری و هر که صفتی را ذم کند، ذم صانع کرده باشد.»

3- پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم

پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم مانند ماه شب چهارده می‌درخشید، از میانه بالا، اندکی بلندتر بوده و بسیار بلند نبود. سر مبارکش بزرگ و مویش نه بسیار پیچیده بود، نه بسیار افتاده و اکثر اوقات بلندی مویش از نرمه گوش نمی‌گذشت.
رویش سفید و پیشانی او گشاده و ابرویش باریک و کمانی و کشیده بود و رگی در میان پیشانی داشت که هنگام غضب پر می‌شد و برمی‌آمد.
بینی‌اش باریک و کشیده بود و میانش اندکی برآمدگی داشت. محاسنش انبوه و دندان‌هایش سفید و براق و گردنش در صفا و استقامت بود. اعضای بدنش همه معتدل و سینه و شکمش برابر یکدیگر و میان دو کتفش پهن و سر استخوان‌های بندهای بدنش قوی و درشت بود.
از میان سینه تا نافش، خط سیاه و باریکی از مو بود. اطراف سینه و شکمش از مو عاری، دست‌ها و دوش‌هایش نیز مو داشت. انگشتانش کشیده و بلند بود و کف پاهایش هموار نبود، بلکه میانش از زمین فاصله داشت. (منتهی الامال، ج 1، ص 18)

4- پناه به خدا از این گفتگوها

ابن ابی حفصه (م. 182) شاعری که از فصحای رتبه اول و به‌غایت کریه‌المنظر بود، روزی با ابی نواس (م. 199) شاعر مشهور اهوازی ملاقات کرد و رنگ وی شکسته دید که به زردی مایل، گفت: «ای ابی نواس! رنگ تو چرا زرد شده؟» گفت: «چون تو را دیدم یاد گناهان خود کردم، لذا رنگم زرد شده است.»
گفت: «چگونه با دیدن من یاد گناهانت افتادی؟»
گفت: «ترسیدم که خدای تعالی مرا بر گناهان خود عقوبت کند و آن این است که مرا به‌صورت تو مسخ گرداند.» (لطائف الطوئف، ص 317)

5- یوسف آل محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم

امام حسن علیه السّلام رنگ مبارکش سرخ و سفید بود و دیده‌های او گشاده و بسیار سیاه و صورت مبارکش هموار و خط موی باریکی در میان شکم و نافش بود، ریش مبارکش انبوه بود و موی سر خود را بلند می‌گذاشت. گردن او در نور، مانند نقره صیقل زده و سرهای استخوان درشت و میان دوش‌هایش گشاده و میانه بالا و از همۀ مردم خوش‌روتر بود. موهایش مجعد بود و بدن شریفش درنهایت لطافت و از سر تا سینه از همه به پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم شبه تر بود. (منتهی الامال، ج 1، ص 220)