عبادتِ عابد

قرآن:

خداوند در آیه 56 سوره‌ی الذاریات می‌فرماید: «ما جن و انس را نیافریدیم مگر برای اینکه پرستش کنند.»

حدیث:

امام سجاد علیه السّلام فرمود: «هر کس به آن چه خدا واجب کرده عمل کند او از همۀ مردم عابدتر است.» (سفینه البحار،2، ص 113)

توضیح مختصر:

در طول تاریخ، مخصوصاً قبل از اسلام بسیار عابدها بودند که کارشان عبادت مانند نماز و روزه و امثال این‌ها بوده است. بحث در این است که در کل نصوص کم تعریف از اینان شده است، آن هم به خاطر مسائلی بوده که پیرامون این عبادتش است.
عابد باید اخلاص در پرستش داشته باشد، اما کم کم با پرستش، اخلا صش به صورت طلب کاری مبدّل می‌شود و با عبادتش می‌خواهد احتیاج معبود را برآورد. تا معبود هم حاجت عابد را برآورده کند چرا که این عبادت با معرفت و علم همراه نیست. گاهی عُجب او را می‌گیرد و خود را برتر می‌داند و یا می‌خواهد که نانش را بدون زحمت در خانه‌اش بیاورند بدون آن که پول بدهد یا شغل داشته باشد؛ چون به عبادت خود توجه می‌کند، لذت می‌برد و برای خود دفتر سالانه و روزانه عبادت باز می‌کند.
مریدان عابدها هم توجه به او می‌کنند، دستش را می‌بوسند، تعریف او را می‌کنند، لباس‌هایش را می‌شویند، غذا برایش می‌آورند و التماس دعا از او دارند. این‌ها سبب می‌گردد در وجود خود احساس کند که بوی انیّت و فخر می‌دهد و این از ابزار نفس امّاره است که به این چیزها خویش را مورد توجّه قرار می‌دهد و این‌ها هم حجاب می‌شود و صدایش به معبود نمی‌رسد، قبض می‌شود و اگر زن و فرزندی کنارش باشند تندی می‌کند، از خوابیدن نزد عیال دوری کرده، بیداری شب را ترجیح می‌دهد و روزه می‌گیرد، با اهلش سر سفره ناهار نمی‌نشیند، نصف شب در حال نماز گریه می‌کند در حالی که اطرافیانش خوابیده‌اند در واقع نوعی خشکی در روح و سر او پیدا می‌شود که به کار امام زمان وقتش اعتراض می‌کند، حاضر نیست با او به جنگ برود و کناره گیری از او را ترجیح می‌دهد.

1- نتیجۀ عبادت خشک

خوارج، کسانی بودند که به علّت افراط، دچار انحرافات بسیاری شدند. سر دسته خوارج، شخصی به نام «حُرقُوصُ بن زهیر» بود. او در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله در نماز و روزه و عبادت چنان غرق و واله بود که بعضی از مسلمانان شیفتۀ او شدند.
همین شخصی که عابد خشک بود، (و به قول مشهور، خر مقدس شده بود) در جریان جنگ حُنین، وقتی که رسول خدا صلی الله علیه و آله غنائم جنگی را تقسیم می‌کرد، با کمال پر رویی به پیامبر گفت: «ای محمد! به عدالت رفتار کن»؛ و سه بار این سخن را تکرار کرد.
پیامبر بار سوم ناراحت شدند و فرمودند: «اگر من به عدالت رفتار نکنم پس چه کسی به عدالت رفتار می‌کند؟»
بالاخره همین عابد خشک، در جنگ نهروان، به جنگ امام علیه السّلام آمد و به هلاکت رسید. وقتی امام علیه السّلام در میان کشته شدگان جسد نحس او را دید سجده شکر کردند و فرمودند: شما بدترین افراد را کشته‌اید. (داستان‌ها و پندها،9، ص 77 – علی و فرزندان دکتر طه حسین ص 123)

2- عبادت با عشق

سعدی گوید: در یکی از سفرهای مکّه، گروهی از جوانان باصفا و پاکدل، همدم و همراه من بودند و زمزمه عارفانه می‌نمودند و شعری مناسب اهل تحقیق می‌خواندند و با حضور قلبی خاص به عبادت می‌پرداختند.
در مسیر راه، عابدی خشک دل با ما همراه شد و چنین حالت عرفانی را نمی‌پسندید و چون از سوز دل آن جوانان شوریده، بی خبر بود، روش آن‌ها را تخطئه می‌نمود.
به همین ترتیب حرکت می‌کردیم تا به منزلگاه منسوب به «بنی هلال» رسیدیم در آنجا کودکی سیاه چهره از نسل عرب به پیش آمد و آن چنان آواز گیرایی خواند که کشش آواز او، پرنده هوا را فرود می‌آورد.
شتر عابد به رقص درآمد، به طوری که عابد را بر زمین افکند و دیوانه وار سر به بیابان نهاد. به عابد گفتم: ای عابد پیر! دیدی که سروش دلنشین در حیوان این گونه اثر کرد، ولی همچنان تو بی تفاوت هستی و تحت تأثیر سروش‌های معنوی قرار نمی‌گیری و همچون پارسایان باصفا، دل به خدا نمی‌دهی و صفا نمی‌یابی! (حکایت‌های گلستان، ص 128)

3- اویس قرنی

اویس قرنی از مجذوبان مطلق بود که بعضی از شب‌ها را به رکوع صبح می‌کرد؛ و بعضی از شب‌ها می‌فرمود: امشب شب سجده است و به سجده، شب را به صبح می‌آورد.
گفتند: این چه زحمتی است که بر خود تحمیل می‌کند؟ می‌فرمود: کاش از ازل تا ابد یک شب بود و به یک سجده آن را پایان می‌دادم.
ربیع بن خثیم (معروف به خواجه ربیع مدفون در مشهد) گوید: در کوفه بودم و تمام همّت من آن بود که اویس قرن را ببینم. تا وقتی که در کنار آب فرات دیدم به نماز مشغول است، گفتم: باشم تا نمازش خاتمه پذیرد. همین که نماز ظهر را خواند دست به دعا برداشت تا وقت نماز مغرب و عشاء، آن دو را به همان شیوه انجام داد، سپس مشغول نمازهای مستحبّی شد. گاهی در رکوع و گاهی در سجده بود تا شب را به پایان رساند.
پس از نماز صبح مشغول دعا گردید تا آفتاب دمید و ساعتی به استراحت پرداخت و بعد از خواب، تجدید وضو نمود و خواست مشغول عبادت شود پیش رفتم و گفتم: «چه بسیار رنج به خود می‌دهی؟» فرمود: «در طلب آسایش، این زحمت را می‌کشم!»
گفتم: «ندیدم چیزی بخوری، مخارج خود را از کجا به دست می‌آوری؟» فرمود: «خدا روزی بندگان را ضامن است، دیگر از این گونه صحبت نکن.» این بگفت و برفت. (پیغمبر و یاران،1، ص 350 – ناسخ التواریخ علی علیه السّلام، ص 176)

4- عبادت ابلیس

امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود: از کار خداوند درباره شیطان عبرت بگیرید، زیرا که عبادت و بندگی بسیار و منتهای سعی و کوشش، او را (بر اثر تکبّر) باطل و تباه ساخت، در حالی که خدا را شش هزار سال عبادت کرده بود که برای شما معلوم نیست از سال‌های دنیاست یا از سال‌های آخرت (که هر روز آن معادل پنجاه هزار سال دنیاست) و این به جهت سرکشی یک ساعت بود (که خود را برتر از آدم دانسته و به او سجده نکرد) پس چه کسی بعد از شیطان، با به جا آوردن معصیت او، از عذاب خدا سالم ماند؟ (نهج البلاغه فیض الاسلام ص 780 خطبه 234)
از امام صادق علیه السّلام پرسیده شد: «به چه علّت حق تعالی به ابلیس تا وقت معلوم مهلت داد؟» فرمود: «به خاطر حمد و شکری که به جای آورد.» پرسیده شد: «حمد و شکرش چه بود؟» فرمود: عبادت شش هزار ساله او در آسمان (و در جای دیگر فرمود: شیطان دو رکعت نماز در هفت آسمان به شش هزار سال به جای آورد). (ابلیس نامه ص 165 – علل الشرایع،2، ص 243)

5- امام سجاد علیه السّلام

سبب مقلّب شدن امام سجاد علیه السّلام به زین‌العابدین آن است که شبی در محراب عبادت به نماز ایستاده بود، پس شیطان به‌صورت مار عظیمی ظاهر شد که آن حضرت را از عبادت خدا بازدارد.
امام به او التفاتی نکرد، پس آمد و انگشت ابهام پای او را در دهان گرفت و گزید به‌نحوی‌که حضرت را متألّم نمود و باز امام متوجّه او نگردید.
چون از نماز فارغ شد، دانست که او شیطان است. او را سبّ کرد و فرمود: دور شو ای ملعون؛ و متوجّه عبادت خود شد. امام شنید هاتفی از ملائکه سه مرتبه گفت: «تویی زینت عبادت‌کنندگان.» (منتهی الامال،2، ص 3)