عقل (خرد)

قرآن:

خداوند متعال در آیه 118 سوره‌ی آل‌عمران می‌فرماید: «ما نشانه‌هایی را برای شما عیان کردیم اگر تعقل کنید.»

حدیث:

امام علی علیه السّلام فرمود: «عقل اصلاح‌کننده هر چیزی است.» (غررالحکم،2، ص 140)

توضیح مختصر:

از بزرگ‌ترین نعمت‌های الهی، خرد است که خداوند در آیاتی مردم را دعوت به استفاده از نیروی قوّه عاقله می‌کند. عقل درونی خالص، پیغمبر درونی است و برای کسی که استفاده از این نیرو، او را به راه صواب بیندازد، قوه تشخیص و تمییز کارها تا اندازه‌ای داده می‌شود، گرچه امضای هر چیزی اول از امام و پیامبر و خرد در مرتبه دوم است.
کلّاً قوانین طبیعی مانند قاعده علل و معلول و سبب و مسبّب را عقل قبول دارد، چراکه مسئله بدیهی است مانند این‌که محال است دو چیز ضد و نقیض با یکدیگر جمع شوند که اگر بشوند چیز ثالثی تشکیل می‌شود مانند سیاهی و سفیدی.
آنجایی که مسائل مجهول و سرّ، پیش می‌آید، بی‌خردان می‌توانند انسان‌های ساده‌لوح و مقلّد را طعمه افکار خود کنند مانند انکار معاد؛ درحالی‌که معاد را به دلایلی می‌شود اثبات کرد اما عاقل به آن وصف که گفتیم به دلایلی ناموزون و این‌که کسی رفته و برگشته و خبر آورده که انسان وقتی می‌میرد چطور می‌شود؟! با این دلایل گول‌ خورده و قدرت اندیشیدن پیدا نمی‌کند.
عقل چیزی است که به‌وسیله آن خداوند رحمان عبادت می‌شود نه انکار؛ لذا قرآن عبارت سفیهان را به کار برده که رأی ثابت ندارند، درست فکر نمی‌کنند، خطا در نظر دارند.
آنگاه که عقل از کار می‌افتد صدها مسائل اصلی و فرعی و جانبی گریبان گیر می‌شود و بلای عمومی آن مردم را فرامی‌گیرد و در آخر به عذاب گرفتار می‌شود.

1- استماع و تعقّل

شیخ بهایی می‌فرماید: در حدیث آمده است که مرد آنگاه کمال یابد که خردش کامل شود از این‌روست که دوزخیان نگویند که اگر روزه می‌داشتیم و نماز می‌خواندیم و حج می‌گذاردیم، بلکه می‌گویند: اگر ما سخن پیامبران را می‌شنیدیم یا به دستور خرد کار می‌کردیم، از دوزخیان نبودیم. «لَو کُنّا نَسمَعُ او نَعقلُ ما کنّا فی اصحاب السّعیر» (ملک، آیه‌ی 10)

2- عاقل کیست؟

نقل است که امام صادق علیه السّلام از ابوحنیفه پرسید که: «عاقل چه کسی است؟» گفت: «آن‌که تمییز کند میان خیر و شر.» فرمود: «بهایم (حیوانات) نیز تمییز توانند کرد میان آن‌که او را بزند یا آن‌که او را علف دهد.» ابوحنیفه گفت: «به نزد تو عاقل چه کسی است؟» فرمود: «آن‌که تمییز کند میان دو خیر و دو شر تا از دو خیر، خیرالخیرین و از دو شر، خیرالشرین را برگزیند.»
در توضیح این حدیث گفته می‌شود عاقل میان دو کار خیر آن را که آثار مادی و معنوی‌اش بیشتر است می‌گزیند و در تنگنای دو کار شر، آن را که آثار بدی و عوارض آن کمتر است انتخاب می‌کند.
3- عقل عقل
اولیاءالله که عقل عقول‌اند همانند ساربان هستند و دیگر عقل‌ها مانند اشتران تابع ساربان هستند.
عقلِ عقل‌اند اولیاء و عقل‌ها **** بر مثال اشتران تا انتها
باید با دیده عبرت به آنان نگریست که آنان صد هزار جان را یک‌تنه هدایت می‌کنند.
اندر ایشان بنگر آخر ز اعتبار **** یک قلاوزست جان صد هزار
مردم همانند کاروان‌ها می‌مانند و دنبال پیش‌آهنگ می‌روند و به‌وسیلۀ او راه‌های ناشناخته را می‌شناسند. اینان مانند خورشیدی در ذرّه جان آدمی پنهان یا همانند شیر دژم در پوستین برّه‌ای قرار دارند، اما مردم اینان را هم چون خود می‌دانند.
اینت خورشیدی نهان در ذرّه‌ای **** شیر نر در پوستین برّه‌ای (مثنوی،1، ص 2504 – 2497)

4- عقل و دین

امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود: «کسی که صفتی از صفات خوب در او استوار باشد او را بپذیرم و از نداشتن صفات دیگر بگذرم.
از کسی که عقل و دین ندارد نمی‌گذرم و چشم نمی‌پوشم چراکه اگر دین نباشد، امنیت نیست و زندگی با ترس همراه باشد.
کسی که عقل ندارد، زندگی ندارد و با مردگان مقایسه شود.» (اصول کافی،1، ص 21)

5- گفتگوی عقل و عشق

پیر هرات خواجه عبدالله انصاری در رساله کنز السالکین در مقالات عشق و عقل چنین گفته است:
1. عقل گفت: من بنشانم شعله غنا را، عشق گفت: من درکشم جرعه فنا را.
2. عقل گفت: من به تقوی کار دارم، عشق گفت: من به دعوی چه کار دارم.
3. عقل گفت: مرا علم و بلاغت است، عشق گفت: مرا از هر دوعالم فراغت است.
4. عقل گفت: مرا لطایف غرایب یاد است، عشق گفت: جز دوست هر چه گویی بر باد است.
5. عقل گفت: من صراف نقره خصالم، عشق گفت: من محرم حرم وصالم.
6. عقل گفت: من سکندر آگاهم، عشق گفت: من قلندر درگاهم.
7. عقل گفت: من رقیب انسانم، عشق گفت: من دیوانۀ جرعۀ ذوقم. (کتاب شبنم عشق، بخش دوم، ص 50)

6- جنود عقل و جهل

سماعه گوید: خدمت امام صادق علیه السّلام بودم و جمعی از دوستانش هم حضور داشتند که ذکر عقل و جهل به میان آمد. امام فرمود: «عقل و لشکرش و جهل و لشکرش را بشناسید.» عرض کردم: قربانت گردم غیر از شما کسی را نمی‌شناسیم که به ما بفهماند. فرمود: «خداوند عقل را از نور خویش آفرید… و جهل را از تاریکی آفرید… 75 لشکر به عقل و 75 لشکر به جهل داد و آن‌ها اینان هستند:
1. خیر، وزیر عقل و ضدّش شرّ است شرّ، وزیر جهل است. 2. ایمان و ضدش کفر است. 3. تصدیق و ضدّش انکار. 4. رجاء و ضدّش ناامیدی. 5. عدل، ضدّش ستم. 6. رضا ضدّش سخط. 7. شکر، ضدّش کفران. 8. طمع، ضدّش یأس. 9. توکّل، ضدّش حرص. 10. رأفت، ضدّش سخت‌دلی. 11. رحمت، ضدّش غضب. 12. علم ضدّش جهل. 13. فهم، ضدّش نادانی. 14. عفت، ضدّش بی‌باکی.15. زهد، ضدّش رغبت. 16. رفق، ضدّش بدرفتاری.17. رهبت، ضدّش گستاخی. 18. تواضع، ضدّش کِبر. 19. آرامش، ضدّش شتاب‌زدگی. 20. حلم، ضدّش بی‌خردی. 21. صُمت، ضدّش پُرگویی. 22. رام بودن، ضدّش سرکشی. 23. تسلیم، ضدّش شک. 24. صبر، ضدّش جزع. 25. چشم‌پوشی، ضدّش انتقام. 26. غناء ضدّش فقر. 27. تذکر، ضدّش سهو. 28. حفظ، ضدّش فراموشی. 29. مهرورزی، ضدّش دوری. 30. قناعت، ضدّش حرص. 31. تشریک‌مساعی، ضدّش خودداری. 32. دوستی، ضدّش دشمنی. 33. وفا، ضدّش پیمان‌شکنی. 34. طاعت، ضدّش معصیت. 35. خضوع، ضدّش بلندی جستن. 36. سلامت، ضدّش بلا. 37. حب، ضدّش بغض. 38. صدق، ضدّش کذب 39. حق، ضدّش باطل. 40. امانت، ضدّش خیانت.41. اخلاص، ضدّش ناپاکی. 42. چالاکی، ضدّش سستی. 43. زیرکی، ضدّش کودنی. 44. معرفت، ضدّش سستی. 45. رازداری، ضدّش فاش کردن راز. 46. یکرویی، ضدّش دغلی. 47. کتمان، ضدّش افشاء. 48. نماز، ضدّش تباه کردن نماز. 49. روزه گرفتن، ضدّش خوردن روزه. 50. جهاد، ضدّش فرار از جهاد. 51. حج، ضدّش حج شکستن. 52. سخن نگه‌داری، ضدّش سخن‌چینی. 53. نیکی به والدین، ضدّش نافرمانی والدین. 54. با حقیقت بودن، ضدّش ریاکاری. 55. معروف، ضدّش ناشایستگی. 56. خودپوشی، ضدّش خودآرایی.57. تقیّه، ضدّش پخش کردن. 58. انصاف، ضدّش جانب‌داری باطل. 59. خودآرایی برای شوهر، ضدّش زنا دادن. 60. نظافت، ضدّش پلیدی. 61. حیاء، ضدّش بی‌حیایی. 62. میانه‌روی، ضدّش تجاوز از حدّ. 63. راحتی ضدّش به رنج افتادن. 64. آسان‌گیری، ضدّش سخت‌گیری. 65. برکت، ضدّش بی‌برکتی. 66. عافیت، ضدّش بلا. 67. اعتدال، ضدّش افزون‌طلبی. 68. حکمت، ضدّش پیروی از هوس. 69. وقار، ضدّش سبکی (جلفی) 70. سعادت، ضدّش شقاوت. 71. توبه، ضدّش اصرار بر گناه. 72. استغفار، ضدّش بیهوده طمع بستن. 73. محافظت، ضدّش سهل‌انگاری. 74. دعا، ضدّش سرباززدن از دعا. 75. خرّمی، ضدّش کسالت. 76. فَرَح، ضدّش حُزن. 77. اُلفت، ضدّش کناره گرفتن. 78. سخاوت، ضدّش بخل.
(سه عدد آن اضافی است که در نسخه بدل آمده که شامل شماره 43 و 44 و 66 می‌شود.) تمام این صفات لشکریان عقل هستند جز در پیغمبر و جانشین او و مؤمنی که خداوند قلبش را برای ایمان آزموده باشد؛ اما دوستان دیگر ما برخی از این‌ها را دارند تا تدریجاً همه را دریابند و از لشکریان جهل پاک گردند. آنگاه با انبیاء و اوصیاء در درجات اعلی قرار گیرند. درک این مطالب با شناخت عقل و لشکریانش و دوری از جهل و لشکریانش به دست آید. خدا ما و شما را توفیق برای طاعت و رضایتش دهد. (اصول کافی،1، ص 23 – کتاب العقل و الجهل ج 14)