عنایت
قرآن:
خداوند متعال در آیهی 39 سوره ص میفرماید: «به سلیمان گفتیم: این عطای ماست، به هرکس میخواهی ببخش و از هر کس میخواهی امساک کن و حسابی بر تو نیست.»
حدیث:
رسولالله صلیالله علیه و آله فرمود: «یا علی! خداوند سه چیز به تو عطا کرد که به کسی همانند آن عطا نکرد؛ پدر زنی همانند من، همسری مانند فاطمه و فرزندانی مانند حسن و حسین.»
توضیح مختصر:
لطف خاصی که خداوند و خلفای او به افراد روا داشتند، عنایت بوده که دستگیرشان شده و این رحمت و فیض خاص است. کسی که به او عنایت شده، اول این مطلب را بهیقین بداند که این لطف، موهبت و افاضهای است که کس دیگر دخالت در آن ندارد و خداوند، مالک کل وجود که نیروی او را به تسخیر درآورده، مسائلی را در درونش گنجانده و او را به حیاتی تازه مشرف گردانیده.
آنکه مشمول نظر خاص میگردد شاید دلایلی و اسبابی را بتوان شمرد که آنها سبب شدهاند که مورد لطف قرار گیرد لکن باز مسئله سرشت و محبّت از نوع مسائل اولیه است که محبوب، محبّ را به لطفی مینوازد و احسان مینماید.
خدا نکند مخدومی بیعنایت بماند که بی عنایات خدا هیچیم هیچ. خداوند هم به دینداران و اولیائش عنایتی خاص دارد بهطوریکه دینداران و اولیائش غالب باشند و در زمین آنان را اوتاد قرار داده تا بلاها بهوسیله آنان دفع شده و برکات بر اهلش ببارد.
البته آنان که به فضل و رحمت زائدالوصفی از حقتعالی بهرهمند میشوند، این آثار از آنان در روی زمین مشهود میگردد چه آنکه در پی عنایت، موهومات و افکار ناصواب از ذهن بیرون میرود، نَفس منوّر میگردد، نَفَس الهی گشته و در زیر سایهی بیکران دائم الفضل، از او لطفها به دیگران ساری و جاری میشود.
1- استکان شیر
یکی از ارادتمندان عارف زاهد، آیه الله کوهستانی رحمهالله علیه گفت: در سفری به مشهد رفتم و یک ماه اقامت داشتم. روز آخر به مرحوم عبدالکریم حامد گفتم: «میخواهم به مازندران بروم.» فرمود: «از امام علیه السّلام قبولی زیارت و اجازه گرفتی؟»
غمگین شدم که چطور با امام ارتباط برقرار نکردم. شب جمعه به حرم امام رضا علیه السّلام رفتم. گریه کردم که دارم دستخالی برمیگردم. نشسته خوابم برد. ناگهان امام علیه السّلام از داخل ضریح بیرون آمد و من نیز به دنبال او رفتم. از رواق و صحنها عبور کردیم تا به باغ بزرگی که تمام میوههای آن نورانی بود، رسیدیم.
امام علیه السّلام فرمود: «این باغ مال شماست.» ناگهان به خود آمدم.
پس از مدّتی خدمت آیتالله کوهستانی رسیدم و این جریان را نقل کردم.
ایشان فرمود: «امام رضا علیه السّلام خیلی مهربان است، به من هم یک استکان شیر عنایت کرد.» (هزار و یک تحفه، ص 176)
2- دستها را شستند
سالک محبّ، شیخ عبدالله پیاده (م 1362 هـ. ش) فرمودند: «در خواب مرا به آسمان بردند، بالا و بالاتر تا اینکه حضرت علی علیه السّلام را دیدم که بر منبر نورانی نشستهاند. حضرت علیه السّلام به غلامشان دستور دادند که دستان مرا بشویند، آفتابه و لگنی زیبا آوردند و فرمودند: «دستهایت را جلو بیاور.» دستهایم را شستند و مرا برگرداندند.
وقتی بیدار شدم، تعبیر نمودم که امام علیه السّلام دستم را از محبّت دنیا شست، بنابراین نه صاحب زنی و نه خانهای شدم و با او عهد راستین بستم.» (در کوچۀ عشق، ص 71 و 67)
3- باغ چای
روزی واعظ مشهور، آقای فلسفی، در بیمارستان آبان تهران به عیادت شیخ صدرایی گیلانی میرود و در ضمن میپرسد: «وضع مادی شما چگونه است؟» میگوید: «عطیۀ آقا سیدالشهدا ما را اراده میکند.»
میپرسد: «چطور میگویید؟»
گفت: قطعه باغ چایی داشتم که برای فروش، قولنامه کردم، دو روز بعد خدمت آیتالله کوهستانی رسیدم، فرمود: «چرا عطیه ملوکانه را میفروشی؟» گفتم: «من با شاه کاری ندارم!» فرمود: «یادت هست جوان بودی، در حرم امام حسین علیه السّلام قسمت بالاسر، سرت را به ضریح چسباندی و گفتی: «آقا لطفی کنید تا در پیری سر سفرهی شما اداره شوم؟» این باغ، اجابت آن دعاست، چرا قولنامه کردی؟»
دست آقای کوهستانی را بوسیدم و سریع به گیلان بازگشتم و قولنامه را پاره کردم و تا الآن از این باغ از عطیۀ امام اداره میشوم.» (بر قلۀ پارسایی، ص 235)
4- الطاف عام
مرحوم عالم عامل، شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی (م 1361) فرمودند: «دریکی از حجرات صحن عتیق حرم امام رضا علیه السّلام مشغول به ریاضتی بودم و قصد داشتم به نجف اشرف بروم. دیدم درهای صحن بسته شد و ندا آمد که امام رضا علیه السّلام میخواهد زوّار خود را بازدید کند. پس جنب ایوان عباسی (همین نقطه که قبر شیخ آنجاست) کرسی نهادند و امام علیه السّلام بر آن استقرار یافت و به دستور امام علیه السّلام درب شرقی و غربی گشوده شد و جمعیّت فراوانی را دیدم که بعضی به صورتهای حیوانی بودند و امام علیه السّلام دست نوازشی بر سر همۀ زوّار، حتّی آنها که بهصورت حیوانی بودند میکشیدند و اظهار مرحمت میکردند. پس از مشاهدهی رأفت امام علیه السّلام سکونت در مشهد را اختیار کردم.»
امروز جای کرسی امام علیه السّلام همان قبر شیخ میباشد. (نشان از بینشانها،1، ص 33)
5- این دعا
آقا نجفی اصفهانی (م 1332) گوید: «در نجف اشرف مشغول تحصیل بودم. حافظهام ضعیف شده بود. در شب عرفهای در رواق امام حسین علیه السّلام تا سحر استغاثه نمودم. حبیب ابن مظاهر را شفیع قرار دادم. بعد از نماز شب، گریه کردم و به خواب رفتم. در عالم خواب دیدم، حبیب بن مظاهر از ضریح بیرون آمد و مصائب امام علیه السّلام را میخواند. ناگاه در ضریح گشوده شد و امام حسین علیه السّلام ظاهر شدند. حبیب زیارت وارث خواند و من نیز خواندم امام علیه السّلام جواب حبیب را فرمودند. بعد از لحظاتی نظر شریف بهجانب من نمودند و سپس به آسمان این دعا را خواندند:
«اللّهمَ یا مُسبِّبُ الاَسباب وَ یا مُفَتِّحُ الاَبواب وَ یا قاضیَ الحاجات وَ یا سامِعَ المُناجات وَ یا کافیَ المُهِمّات اَسئَلُکَ بِحَقِّ مَن حَقَّهُ علیک عظیمان تصلّی علی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ وَ اَن تَقضی حاجَتَه»
چون از خواب بیدار شدم تا صبح مکّرر این دعا را میخواندم، بعد درب فهم حقایق، مطالب و علوم بر من باز شد.» (در حریم وصال، ص 25)