فرشته (ملائکه)

قرآن:

خداوند متعال در آیه 5 سوره‌ی شوری می‌فرماید: «فرشتگان پیوسته تسبیح و حمد پروردگارشان را به‌جا می‌آورند و برای کسانی که در زمین هستند استغفار می‌کنند.»

حدیث:

امام صادق علیه‌السلام فرمود: «ملائکه (که از مجردات هستند) نمی‌خورند و نمی‌آشامند و ازدواج نمی‌کنند و نوع زندگی آنان به نسیم عرش (تجلیات و انوار فیض) بستگی دارد» (تفسیر معین ص 40-تفسیر علی بن ابراهیم، ج 2، ص 206)

توضیح مختصر:

ملائکه و فرشتگان از نوع مخلوقات مجرد هستند که مانند انسان تکلیف ندارند و ماده و جسم عنصری که آفت‌پذیر باشد ندارند. گروه‌ها و دسته‌جات ملائکه بسیار است که کسی غیر خدا حدوحصر آنان را نمی‌داند.
مثلاً جبرییل یعنی روح‌الامین، فرشته وحی است و از ملائکه مقرّب به شمار می‌رود، بر پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نازل ‌شده و حضرت او را می‌دید و صدایش را می‌شنید.
یکی دیگر فرشته مرگ است که به‌عنوان ملک‌الموت و عزراییل خوانده می‌شود، اماذ فرشتگان رعدوبرق، ابر و باران، مأموران عذاب بر قوم‌ها و جمعیت‌ها، پیام‌رسانان، رحمت گستران، حاملین غیب، مأموران کوه‌ها، وکیل بر خزانه باد و … آن‌قدر زیاد است که در صحیفه سجادیه باب سوم در نی‌اشی، امام سجاد انواع فرشتگان را به نحو کلی در 33 دسته نام‌برده است. (هزار و یک تحفه ص 190)
پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «در هرروز یا در هر شب هفتاد هزار فرشته به زمین نازل می‌شوند و پیرامون کعبه طواف می‌کنند و آنگاه نزد من، سپس نزد امیرالمؤمنین علیه‌السلام رفته سلام می‌کنند. آنگاه نزد حسین علیه‌السلام می‌روند و شب را نزد او می‌مانند تا سحر شود. پس معراجی برای آنان نصب می‌کنند تا به آسمان عروج کنند و دیگر به زمین نمی‌آیند.» (تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 34)
آن‌قدر از این نمونه‌ها درباره ملائکه وارد شده و دلالت بر این دارد که هیچ مخلوقی عددش بیشتر از عدد آن‌ها نیست.

1- جبرئیل به‌صورت دحیه کلبی

جبرئیل، پیغام‌رسان حق‌تعالی و ملک مقرب است که بر پیامبران نازل می‌شد و مطالب الهی را به آن‌ها می‌رساند.
در زمان پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم تاجری بود به نام دحیه کلبی که در جنگ‌های پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم همانند احد و خندق و مانند آن شرکت داشت؛ و به‌قدری زیبا بود که در جمال و زیبایی او را مثال می‌زدند. ملائکه می‌توانند به همه شکل (نه ناپسند) درآیند؛ و جبرئیل به شکل دحیه کلبی نزد پیامبر می‌آمد. چنانکه در غزوه بنی قریظه، در بازگشت پیامبر از حُنین، جبرئیل به‌صورت دحیه کلبی دیده شد. امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: وارد بر پیامبر شدم و دیدم حضرت خواب است و سر مبارکش بر روی زانوی دحیه کلبی است. سلام نمودم، او جواب سلام مرا چنین گفت: «سلام بر تو ای امیر مؤمنان و پیشوای پرهیزگاران و یکّه سوار مسلمانان و پیشرو سفید رویان و جهاد کننده با پیمان‌شکنان (اصحاب جمل) و سرکشان (نهروانیان) و ستمکاران (معاویه و اصحابش).»
سپس گفت: «ای علی! سر پیامبر را بر دامنت بگیر که تو سزاوارتری.» ولی همین‌که پیش رفتم، او از نظرم غایب شد.
پیامبر چشم گشود و فرمود: «با چه کسی سخن می‌گفتی؟» گفتم: «با دحیه کلبی حرف می‌زدم». فرمود: «او جبرئیل بود، خواست تفهیم کند که خدا تو را به چه اسم‌هایی نام‌گذاری نموده است.» (پیغمبر و یاران، ج 3، ص 3؛ بحارالانوار، ج 37، ص 322)

2- ائمه و ملائکه

مسمع کردین گوید: به ناراحتی معده گرفتار شدم تا جایی که هر شبانه‌روز یک‌بار بیشتر غذا نمی‌خوردم. وقتی منزل امام صادق علیه‌السلام می‌رفتم؛ اگر سفره را جمع کرده بودند، دستور می‌داد برایم غذا بیاورند، چون می‌خوردم، هیچ ناراحت نمی‌شدم.
عرض کردم: هر جا به غیر از خانه‌ی شما غذا بخورم، معده‌ام ناراحت شده و نفخ شکم نمی‌گذارد، بخوابم. امام علیه‌السلام فرمود: «در اینجا طعام صالحانی را می‌خوری که فرشتگان درروی فرش‌هایشان با آن‌ها مصافحه می‌کنند.»
عرض کردم: «فرشتگان نزد شما آشکار می‌شوند؟» امام دست بر سر یکی از فرزندانش کشید و فرمود: «فرشتگان از ما، نسبت به فرزندانمان مهربان‌ترند.» (شاگردان مکتب ائمه ص 364؛ کافی بابان ملائکه تدخل فی بیوتهم، ج 1)
و در جای دیگر امام فرمود: «ملائکه بر ما نازل می‌شوند و بر فرش‌های ما می‌نشینند و بر سفره غذای ما حاضر می‌گردند و بال‌های خود را بر کودکان ما می‌مالند و حشرات زمین را از ما دور می‌کنند و در هنگام هر نماز با ما نماز می‌خوانند.
هرروز و شبی که بر ما می‌گذرد، ما را از حوادث روی زمین آگاه می‌سازند. هر پادشاهی که بمیرد و دیگری جای او قرار گیرد، ما را باخبر می‌سازند و از سیرت و روش او در دنیا ما را آگاه می‌کنند.» (شرح جامعه کبیره تقوی ص 33)

3- خنده و گریه فرشتگان

پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم از جبرئیل سؤال کرد: «آیا ملائکه خنده و گریه هم دارند؟» جبرئیل گفت: بلی در سه جا تعجب می‌کنند و در سه جا از روی ترحم گریه می‌کنند.
اما جاهایی که تعجب می‌کنند، عبارت‌اند از:

1. کسی که تمام‌روز را به لهو و لعب مشغول باشد و شب بعد از نماز عشا باز به لهو لعب مشغول می‌شود، ملائکه تعجب می‌کنند و می‌گویند: ای غافل! سیر نشدی از صبح تا شب مشغول هوی و هوس بودی!

2. زارعی که به بهانه‌ی اصلاح مرز و سد میان زمین خود و همسایه‌اش، با بیل زمین را می‌تراشد که کمی زمینش وسیع‌تر شود. ملائکه از روی تعجب می‌گویند: از بزرگی این زمین سیر نشدی، آیا با این مقدار کم سیر می‌شوی؟!

3. زنی که حجاب و پروا نداشته باشد، ولی بعد از مردن، درون قبر پرده‌ای می‌کشند تا چشم نامحرم به بدن آن زن نیفتد. ملائکه می‌خندند و می‌گویند: وقتی‌که دل بخواه مردم بود مستور نمی‌شد، حالا که متنّفر از او شدند او را مستور و پنهان می‌دارند.

اما مواردی که گریه می‌کنند، عبارت‌اند از:

1. غریبی که برای تحصیل علم از وطن خارج شود و در غربت بمیرد، ملائکه برای او گریه می‌کنند.

2. مرد و زنی که آرزوی فرزند نمایند، خداوند فرزندی به آن‌ها عنایت کند و شاد می‌شوند و می‌گویند: این فرزند در پیری ما را کمک می‌نماید و در تشییع‌جنازه‌ی ما شرکت می‌کند ولی فرزند، قبل از خودشان می‌میرد ملائکه از روی ترحّم برای آن‌ها گریه می‌کنند.

3. وقتی‌که یتیم از خواب بیدار می‌شود و گریه می‌کند و چون صدای خشن نامادری را می‌شنود، مردن مادر را به یاد می‌آورد، از روی ناامیدی رویش را بر زمین می‌گذارد و دوباره می‌خوابد، ملائکه از روی ترحّم گریه می‌کنند. (رهنمای سعادت، ج 3، ص 574، اثنی عشریه ص 90)
4- فطرس

چون امام حسین علیه‌السلام متولد شد، خداوند جبرئیل را امر کرد که با هزار ملک برای تهنیت و تبریک بر رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نازل شود.
چون جبرئیل در حال نزول (از عالم مجردات) بود، در جزیره‌ای از دریا به مَلَکی که نامش فُطرس و از حاملان عرش بود، برخورد کرد. او به علت این‌که در امری کُندی کرده بود، از عالم عرش هبوط نموده و در آن جزیره به عبادت هفت‌صدساله مشغول بود.
فُطرس پرسید: کجا می‌خواهید بروید؟ گفت خداوند به پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نعمتی داده و مرا فرستاده است تا به او تبریک بگویم.
فطرس گفت: «مرا نیز با خود ببر، شاید حضرت در حق من دعا کند و خداوند از من بگذرد». جبرئیل او را با خود نزد پیامبر آورد؛ از جانب خدا تبریک گفت؛ و سپس قضیه فطرس ملک را ذکر کرد.
فرمود: «خود را به این مولود (امام حسین) بمالد و به مکان خود برگردد.» فطرس چون چنین کرد، خداوند او را بخشید، فطرس گفت: «یا رسول‌الله صلّی الله علیه و آله و سلّم! همانا به‌زودی این مولود را امت تو شهید کنند. به خاطر این بخشش که از این مولود به من رسیده؛ هر که او را زیارت کند، من زیارت او را به حسین علیه‌السلام برسانم و هر که بر او صلوات بفرستد، من صلوات را به او می‌رسانم.»
چون فطرس به عالم علوی و نزد ملائکه رفت، می‌گفت: «کیست مثل من که آزادکرده‌ی حسین بن علی علیه‌السلام باشد.» (منتهی الامال، ج 1، ص 282)

5- دیدن و شنیدن ملائکه

عارف کامل مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی که چشمش باز بود و ملائکه را می‌دید؛ در کتاب اسرار الصّلوه خود (اسرار الصلاه ص 289) می‌گوید: «من خدا را شاهد می‌گیرم که از نماز شب خوانان و شب‌زنده‌داران کسی را می‌شناسم که به هنگام سحر صدای فرشته او را بیدار می‌کند؛ فرشته با لفظ آقا به او خطاب می‌کند و آن شخص با این سخن بیدار می‌شود و به نماز شب می‌ایستد.» (سیمای فرزانگان ص 64)
البته برای پرهیز از تعریف، نام خود را نمی‌برد و می‌گفت: کسی را می‌شناسم.
همچنین نقل می‌کنند که یکی از مأمومین مرحوم آیت‌الله انصاری همدانی گفت: روزی هنگام غروب که حاضران منتظر اذان مغرب و برپایی نماز جماعت بودند، آقای انصاری به مؤذن فرمودند:
اذان مغرب را بگو! مؤذن عرض کرد: آقا هنوز مغرب نشده است. آقا فرمودند: مگر رفتن فرشتگان روز و آمدن فرشتگان شب را ندیدی. (به نقل از در کوی بی‌نشان‌ها ص 89)