فرعون
قرآن:
خداوند متعال در آیهی 24 سورهی طه میفرماید: «ای (موسی) بهسوی فرعون برو که او طغیان کرده است.»
حدیث:
پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «فرعون (باخبر دادن منجمین) در طلب موسی بن عمران بود لذا زنان حامله را شکم میدرید و کودکان را میکشت تا موسی را بکُشد.» (بحارالانوار، ج 13، ص 46)
توضیح مختصر:
حضرت موسی درزمانی متولد شد که فرعون در اوج قدرت بود و بنیاسرائیل را خوار کرده و همه را زیردست خود قرار داده بود. او پسربچهها را میکشت و دخترانشان را زنده میگذاشت. فرعون در زمین ستمگری و بلندپروازی کرد و مردم خود را گروهگروه نمود تا یکدل نشوند و به تفرقه بیفتند و متّحد نگردند تا حکومت مصر را با انقلابی از دست او بگیرند. لذا نقشه گروهی کردن دستهجات بر ضد یکدیگر را رواج داد. دیگر آنکه فرعون با بنیاسرائیل، معامله بردگان را کرد و آنان را ضعیف نگه داشت که بهکلی رو به نابودی بروند و او همیشه بر اریکهی سلطنت بماند و نَفسکش باقی نماند.
پس هامان وزیرش به او گفت: تو خدای مردم هستی و او هم همین ادعا را نمود. لذا فرعون گفت: «ای بزرگان قوم، من غیر از خود معبودی برای شما نمیشناسم. ای هامان! برایم بر گِل آتش برافروز و اَجر بساز، برجی درست کن که از معبود موسی اطلاعی بیابم و من موسی را از دروغگویان میدانم.» (سوره قصص، آیه 38) موسی نزد فرعون میآمد و او را به خداپرستی دعوت میکرد و میفرمود:
از شکنجه دادن بنیاسرائیل دستبردار؛ و معجزات خود را به او نشان میداد. فرعون در مقام ضدیت برمیآمد و با انواع شایعات و سِحر ساحران و… در پی از بین بردن موسی برمیآمد و بعد از دیدن عصا و تبدیلشدن آن به اژدها و بلعیدن سحر ساحران، باز فرعون بر انکار دعوت وی، اصرار و ساحران را تهدید میکرد…
تا اینکه خداوند او را در دریا غرق کرد و جسد او را آب، بالا آورد تا عبرتی برای همگان، از مستکبران و مدعیان الوهیت باشد.
1- کشتن پسران
خبر به فرعون رسید که بنیاسرائیل وصف کسی را میکنند که وقتی به دنیا آید و بزرگ شود سلطنت تو به دست او از بین میرود و او کسی است که یوسف پیامبر خبر داده است.
کاهنان و ساحران فرعون گفتند: «هلاک تو و امت تو به دست پسری است که امسال در بنیاسرائیل متولد خواهد شد.»
پس فرعون قابلهها را بر زنان بنیاسرائیل موکّل گردانید و امر کرد هر پسری را که در این سال متولد شود بکُشند و بر مادر موسی یک قابله موکّل کرده بود.
چون بنیاسرائیل این واقع را دیدند گفتند: «هرگاه پسران را بکشند و دختران را زنده بگذارند ما همه هلاک خواهیم شد و نسل ما باقی نخواهد ماند، بیایید با زنان نزدیکی نکنیم.»
عمران پدر موسی به ایشان گفت: «بلکه مباشرت با زنان خود بکنید که امر خدا ظاهر خواهد شد و آن فرزند موعود متولد خواهد شد هرچند مشرکان نخواهند.» (کمالالدین ص 147)
فرعون در طلب موسی، بیش از بیست هزار فرزند از بنیاسرائیل را کشت و موسی علیه السّلام را نتوانست بکشد برای آنکه حقتعالی او را از شر فرعون حفظ کرد. (کمالالدین ص 354)
2- قابلهی دربار فرعون
پدر موسی به بنیاسرائیل گفت: هر که جماع با زنان خود را حرام کند من حرام نمیکنم و هر که ترک کند من ترک نمیکنم و با مادر موسی مجامعت نمود و او حامله شد.
پس از طرف فرعونیان قابلهای موکل کردند بر مادر موسی که او را حراست نماید. هرگاه مادر موسی برمیخاست او برمیخاست و هرگاه مینشست او مینشست.
چون حامله به موسی شد محبتی از او در دلها افتاد و چنین میباشد همه حجتهای خدا بر خلق. پس قابلهی او گفت: «چه میشود تو را که چنین زرد و گداخته میشوی؟»
گفت: «مرا ملامت بر این حال مکن چون فرزند متولد شود او را خواهند کشت.»
قابله گفت: «اندوهناک مباش که من فرزند تو را از ایشان مخفی خواهم گردانید.»
مادر موسی این سخن را از او باور نکرد. چون موسی متولد شد و قابله آمد. مادر موسی مضطرب شد. قابله گفت: «من نگفتم که فرزند تو را مخفی میکنم؟»
پس قابله موسی را برداشت بهسوی مخزن برد و او را در جامهها پیچید و بیرون آمد به نزد پاسبانان فرعون که در خانه جمع شده بودند، گفت: «برگردید که پارهای خون از او افتاد و در شکم او فرزندی نیست.» (همان ص 147)
3- جنگ با خدای آسمان
چون فرعون و آل او، در مقام کید و ضرر علیه موسی برآمدند، اول کیدی که کرد آن بود که امر نمود قصر رفیعی بنا کنند تا به عوام چنین بنماید که من به آسمان بالا میخواهم بروم و با خدای آسمان جنگ کنم.
پس امر کرد هامان را که قصری بنا کنند تا آنکه پنجاههزار بنّا جمع کرد بهغیراز آنها که آجر میپختند و چوب میتراشیدند و درها میساختند و میخها به عمل میآوردند.
تا آنکه بنایی ساخت که از ابتدای دنیا تا آخر وقت، بنایی به آن رفعت ساخته نشده بود و پِیِ آن بنا را بر کوهی گذاشته بودند.
پس حقتعالی کوه را به لرزه درآورد و آن عمارت را بر سر بنّایان و کارکنان و سایر حاضران منهدم گردانید و همه هلاک شدند.
فرعون به موسی گفت: تو میگویی پروردگار تو عادل است و ظلم نمیکند. از عدالت او بود که اینهمه مردم را هلاک کرد؟! پس از ما دور شو. (قصصالانبیاء راوندی ص 167)
4- مکر الهی
چون فرعون از عقب موسی بهسوی دریا روانه شد، در مقدمه لشکر او شش (هشت) صد هزار کس بودند و در ساقه لشکر او هزار کس.
چون به کنار دریا رسیدند اسب فرعون رم کرد و داخل دریا نشد. پس جبرئیل بر مادیانی سوار شد در پیش روی فرعون و داخل دریا شد. فرعون نیز عقب مادیان داخل شد پس همه لشکریان پشت سر فرعون رفتند به درون دریا… سپس عذاب الهی نازل و همه غرق شدند. (اختصاص، ص 266)
5- عذاب و ایمان آوردن
از امام رضا علیه السّلام پرسیدند: «به چه علّت خدا فرعون را غرق کرد و حالآنکه او ایمان آورد و اقرار به یگانگی خدا کرد؟»
فرمود: او ایمان آورد در وقتیکه عذاب خدا را دید و در وقت عذاب، ایمان مقبول نیست و حکم خدا چنین است در گذشتگان و آیندگان، چنانکه از احوال پیشینیان در قرآن نقل فرموده است:
«چون عذاب ما را دیدند گفتند: ایمان آوردیم به خداوند یگانه و کافر شدیم به آنچه شریک او میگردانیم، پس نفع نکرد ایشان را ایمانشان چون عذاب ما را دیدند.»(سوره غافر، آیه 85-84)
فرعون در هنگام نزول عذاب ایمان آورد، خدا ایمانش را قبول نکرد و فرمود: «امروز بدن تو (ای فرعون) را بر بلندی خواهم افکند تا آیتی باشد برای آنها که بعد از تو میمانند». (سوره یونس، آیه 92)
بااینکه فرعون از سر تا به پایش در میان آهن غرق شده بود، خدا بدنش را بر زمین بلندی انداخت که علامتی باشد برای هرکه او را ببیند که با آن سنگینی آهن که بایست به آب فرود رود و بر بالای آب نیاید، به قدرت خدا بر بلندی افتاد، پس این آیتی برای مردم بود. علت دیگر آنکه چون عذاب را دید به موسی استغاثه کرد و به خداوند استغاثه نکرد. خداوند فرمود: ای موسی! چون فرعون را خلق نکرده بودی به فریاد او نرسیدی. اگر به من استغاثه میکرد هرآینه به فریاد او میرسیدم. (علل الشرایع ص 59- عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 77 -حیوه القلوب 1/649-580)