فضل

قرآن:

خداوند متعال در آیه‌ی 32 سوره‌ی نساء می‌فرماید: «از فضل خداوند درخواست کنید».

حدیث:

حضرت علی علیه‌السلام فرمود: «از برترین فضیلت‌ها، احسان کردن و گسترش دادن کارهای نیک است». (غررالحکم، ج 2، ص 283)

توضیح مختصر:

فضل که زیادی است نوعی عطیه و احسان خاص است که صاحب فضل و احسان خاص است که صاحب فضل هر که را بخواهد، نعمت و برتری خاص می‌دهد.
آنچه خداوند به همه داده بستگی به قابلیت مخلوقات داشته و این عین عدالت اوست و دستور است که از خدا، از فضلش طلب کنید. (سوره نحل، آیه 14)
فضل الهی چون تناهی ندارد بزرگ و کبیر است و آنچه نصیب مؤمنین می‌شود همین زیادتی است که سبب می‌شود به قهقرا برنگردد، مغلوب نشود و دشمنان، آن‌ها را از پای درنیاورند.
«از آن‌طرف هرکس زیادتی دارد، بین پدر و مادر و خویشان و مؤمنین فراموش نکند». (سوره بقره، آیه 237)
چراکه عطاء ازدیاد را در پی دارد.
اگر خداوند زیادتی را منتشر کند به همگان هم می‌دهد. عموم از این مسئله تشکر و سپاسگزاری نمی‌کنند. (سوره یونس، آیه 60)
و کفران نعمت‌ها و رحمت‌های او می‌کنند، تازه اگر فضل و رحمتش بر انسان‌ها نباشد هرگز هیچ‌کس پاک نمی‌شود. (سوره نور، آیه 21)
چون خداوند از فضل به کسی، مثلاً سرمایه و دارایی داده، او نباید از انفاق مال به خویشاوندان و تهی‌دستان و مهاجران راه خدا دریغ ورزد. (سوره نور، آیه 22)
پس بشارت برای مؤمنین است که همیشه فضل کبیر حق‌تعالی برای ایشان آماده است. (سوره احزاب، آیه 47)

1- بی‌لیاقت، با فضل لایق می‌شود

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در مناجات شعبانیه (مفاتیح‌الجنان) می‌فرماید:
«خدایا اگر من برای رحمت تو بی‌لیاقت (غیر مستأهل) هستم، اما تو لایق هستی که بر من با فضل (فزونی) گسترده‌ات ببخشی».
یعنی آنچه لایق نفس انسانی بود خدا داده و حال، بنده نالایق شده. پس برای لایق شدن، طلب فزونی گسترده می‌کند تا شامل حالش شود.

2- تفضّل

امام سجاد علیه‌السلام در باب 12 صحیفۀ سجادیه به خدا عرض می‌کند: خدایا! سه خصلت، مرا از مسئلت تو بازمی‌دارد:
1. مرا امری که صادر کرده‌ای از امتثال آن کُندی کرده‌ام.
2. نهی که فرموده‌ای به مخالفتش شتافته‌ام.
3. نعمتی که آن را به من بخشیده‌ای در شُکرش کوتاهی نموده‌ام.
یک خصلت مرا بر آن می‌انگیزاند و آن تفضّلت بر هرکسی است که به تو رو آورد و از راه نیک‌بینی به درگاه تو آید زیرا که احسان‌های تو:
1. از روی تفضل است
2. همه‌ی نعمت‌هایت بدون مقدمه است. پس ای خدای من! به درِ خانه عزتت مانند مُنقادی ذلیل ایستاده‌ام (واقفً بِبابِ عِزِّک). (ترجمه صدر بلاغی، ص 158)

3- زیادت

فضل یعنی زیادت و در قرآن به دو معنی:1. برتری 2. عطیه و احسان و رحمت آمده است. معنی اول ممکن است معنوی باشد، مانند:
«ما داوود را از جانب خودمان فضل (برتری) دادیم». (سورۀ سبا، آیه‌ی 10)
و ممکن است مادی باشد، مانند:
«خداوند بعضی را بر بعضی در رزق زیادتی داد». (سوره نحل، آیه 71)
در معنی فضل نوشته‌اند هر عطیه‌ای که بر مُعطی لازم نباشد و او بدهد، فضل است، دربارۀ خداوند آن را به احسان و رحمت می‌توان تعبیر کرد. در سورۀ بقره، آیه 64 (فضل الله علیکم و رحمته) بعد از نعمت فضل آمده است.
در آیۀ اول، ذکر رحمت، ذکر عام بعد از خاص باشد که فضل از مصادیق رحمت است و در آیه‌ی دوم نعمت طاعت است و فضل زاید بر آن؛ و به‌عبارت‌دیگر نعمت و فضل به یک معنی و دو لفظ تکرار شده است.

4- فضل او نه پندار

شیخ ابوسعید ابوالخیر عارف نامی، در شرح‌حال سلوک خود گوید: در ابتدا حالت روزه بر دوام داشتیم، از لقمۀ حرام پرهیز کردیم، ذکر بر دوام گفتیم، شب بیدار بودیم، پهلو بر زمین ننهادیم، خواب جز نشسته نکردیم، جز روی به قبله ننشستیم، تکیه نزدیم، در هیچ کودک اَمرد و در محرمات نگاه نکردیم و مردم ستانی (جلب محبت مردم) ننمودیم. قانع بودیم و گدایی نکردیم. در تسلیم نظاره بودیم. پیوسته در مسجد نشستیم و در بازارها نشدیم. متابه خبر رسول بودیم. هر شبانه‌روز ختمی کردیم. در بینایی کور، در شنوایی کر و در گویایی گنگ بودیم.
یک سال با کس سخن نگفتیم. نام دیوانگی بر ما نهادند و ما رواداشتیم. بر سرانگشتان پای ایستادیم، نمازها بگزاردیم. سر بر زمین نهادیم و پای در هوا بسته، عبادت می‌کردیم و می‌گفتیم: بار خدایا! ما را نمی‌یابد ما را از ما نجات بده. گاهی خون از چشم ما بیرون می‌آمد.
از این جنس ریاضت‌ها بر ما گذر کرد. ما می‌پنداشتیم که آن ما می‌کنیم. فضل او آشکار گشت و به من نمود که آن‌همه، فضل و توفیق حق‌تعالی است. از آن توبه کردیم و بدانستیم که آن، پندار بوده است.
اکنون تو گویی من این راه روم که پندار است؟ گویم که این ناکردنت پندار است. تا این‌همه بر تو گذر نکند آن پندار به تو ننمایند. تا شرع را سپری نکنی، پنداشت پدید نیاید. ناکردن کفر است و کردن و دیدن شرک. تو هست و او هست. دو هست، شرک بوَد. خود را از میان بردار.
ما را نشستی بود. در آن نشست، عاشق فناء خود بودیم. نوری پدید آمد که ظلمت هستی ما را ناچیز گردانید. خداوند عزوجل ما را به ما نمود که آن نه تو بودی و این نه تویی. آن توفیق ما بود و این فضل ماست. (حالات ابوسعید ابوالخیر، ص 48)

5- فضل الله

در جاهای بسیاری از قرآن، خداوند فضل خود را نام برده و مؤمنین را تذکر داده است که اگر فضل من نباشد شماها به عذاب و گرفتاری مبتلا خواهید شد، ازجمله در سورۀ نور در سه آیه نزدیک به هم خداوند فرمود: دربارۀ آنان که نسبت زنا به زنان خود می‌دهند و شاهدی جز خود ندارند باید چهار مرتبه شهادت و قسم به نام خدا کند و بار پنجم قسم یاد کند که لعن خدا بر او باد اگر دروغ گفته باشد. پس برای رفع عذاب و حد، مثل همان را زن باید اجرا کند. خداوند بعد از این ماجرا می‌فرماید:
«اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود که او تواب و حکیم است (که این‌طور آسان نمی‌گرفت و به توبه رفع عذاب از شما نمی‌کرد)». (آیات 10-6)
چند آیه بعد فرماید:
«چرا منافقان به زنان و مردان مؤمن بهتان و دروغ می‌زنند و چهار شاهد اقامه نمی‌کنند؟ چرا حسن ظنتان به یکدیگر بیشتر نشد تا بگویید اینان دروغ می‌گویند. اگر فضل و رحمت خدا در دنیا و آخرت شامل مؤمنان نبود به مجرد خوض در این‌گونه سخنان به شما عذاب سخت می‌رسید». (آیات 14-11)
چند آیه بعد آمده است:
«آنان که در میان اهل ایمان منکر را اشاعه می‌دهند در دنیا و آخرت به عذاب دردناک دچار خواهند شد، اگر فضل و رحمت خدا نبود که رئوف و رحیم است، هرآینه در عقاب گناهان تعجیل می‌کرد و توبه را نمی‌پذیرفت». (آیات 20-18)
از مجموع آیات چنین برمی‌آید که خداوند چون «تواب»، «حکیم»، «رئوف» و «رحیم» در دنیا و آخرت است، فضل و رحمتش دائمی است یعنی آسان‌گیر است، توبه را می‌پذیرد، تعجیل در عذاب نمی‌کند، حکمتش با رأفتش همراه است بالأخص که این لطف، اهل ایمان را بیشتر شامل می‌شود.