قناعت و بار محنت
قرآن:
خداوند متعال در آیهی 23 سورهی ص میفرماید: «این شخص برادر من است او را 99 میش و مرا یک میش است و (شخص قانعی نیست) و میگوید: آن را به من بسپار».
حدیث:
علی علیه السّلام فرمود: «آدم قانع بینیاز است اگرچه گرسنه و برهنه است.» (چون دست نیاز بهسوی کسی دراز نمیکند)
توضیح مختصر:
اعتدال در مسائل زندگی و مادی خوب است و افراطوتفریط سبب میشود که در معرض آفات قرار گیرد. وقتی یقین در صفت قناعت ملکه نشد لازمهاش آن است که شخص سبک و سنگین کند، دست به کارهای شاقّ بزند، دنبال وام برود، پس شغل عوض میکند تا به آرزوهای خیالی برسد، به گنج برسد، بهراحتی زندگی کند و … این کارها مانند برد و باخت است و قضاء و قدری مجهول به همراه دارد چون توان ضعیف است و کشیدن بار غم و محنت معضلی است لذا پیچیدگی را همراه دارد. بهترین راه، صبر و اعتماد به کرم خداوند است و اینکه بعد از عُسر، یُسر میآید.
پیامبر ما یکی از صفات ممتازش در میانِ امتِ آن روز، نشان دادن رضایت به دادههای پروردگار و قانع بودن به آنچه روزی او بوده است بود. باآنکه بار رسالت بسیار سنگین بود و چیزی ازنظر مالی نداشت خداوند خدیجه و همهی اموالش را نصیب پیامبر کرد. پس با صبر و بسنده کردن به آنچه در دسترس است میتوان ملکهی قانع بودن را یافت، آنگاه نارضایتی از خودش نشان نمیدهد و شکر دادهها میکند و از محنتهای مادی در امنیت میافتد.
1- آثار قناعت در نفس
امیرالمؤمنین علی علیه السّلام فرمود: «کمک کارترین چیز برای اصلاح نفس، قناعت است. چگونه استطاعت اصلاح نفس خویش را دارد، کسی که به اندک قناعت نکند؟ کسی که نفس او قانع باشد، در حال فقر، عزیز است. کسی که نفس او قانع شد، بر پاکی و پاکدامنی یاریاش دهد. از عزّت نفس انسان، ملازم بودن با قناعت است. کسی که نفس خود را شناخت، سزاوار است که ملازم قناعت و عفّت باشد.» (غررالحکم 2/333)
2- بار محنت نه منّت
سعدی گوید: شنیدم پارسای فقیری از شدّت فقر در رنج و دشواری بود و پیدرپی لباسش را پاره بر پاره میدوخت و برای آرامش دل میگفت:
به نان خشک قناعت کنیم و جامه دلق که بار محنت خود به که بار منّت خلق
شخصی به او گفت: «چرا اینجا نشستهای؟ مگر نمیدانی که در شهر رادمرد بخشندهای هست که جویای خشنودی دردمندان است؟ نزدش برو و احوال خود بگو که تو را خرسند خواهد کرد.» پارسا فرمود: «خاموش باش که در پستی مُردن، به که حاجت نزد کسی بردن.»
همانا پاره بر پاره دوختن و در گوشهی صبر ماندن، بهتر از لباس خواستن و برای بزرگان نامه نوشتن. (حکایتهای گلستان، ص 152)
دلق: پشمینهی پُر وصله را گویند.
3- خواهش چیزهای ضروری
خداوند به حضرت موسی علیه السّلام فرمود:
1. از طعام، به یکتکه نان جو راضی باش که جلوی گرسنگی تو را بگیرد.
2. از لباس، به خرقهای (لباس مخصوص فقراء) قانع باش که عورتت را بپوشاند.
3. از من، مانند کسی سؤال کن که خود را به وی نیازمند دانی حتی علف گوسفندان و نمک خمیرت را از من بخواه. (کلیات حدیث قدسی ص 146)
از این سه فقره مخصوصاً قسمت سوم (تحتاج الیه: نیازمند هستی) استفاده میشود که آنچه را غیرضروری باشد نباید از خدا خواست مانند لباس تجملی و خوراکی که به اشتهای نفس باشد (مثل فالوده)
4- قانع
اگر قانع قسم بخورد که مالک دنیا و آخرت شدهام، خدا او را به جهت بزرگی شأن و مرتبهی قناعت تصدیق میکند. پس چگونه بندهی قانع به آنچه خداوند قسمت کرده راضی نشود؟ و او فرمود: «ما در میان بندگان، معیشت آنها را در دنیا قسمت کردهایم.» (سورهی زخرف، آیهی 32) پس به فرمودهی او اذعان کن و تصدیق نما آنچه خدا بدون هیچ علّتی برایت خواسته است. هر کس به خدایش یقین پیدا کند روزی را از او دانسته و به اسباب ظاهری توجه ننماید و کسی که به آنچه خدا داده قناعت کند از اندوه و ناراحتی و زحمت، در آسایش به سر برد. هرگاه در صفت قناعت نقصی پیدا شود، طمع و رغبت بیشتر شود. طمع و رغبت در دنیا دو اصل برای بدی هستند و صاحب این دو صفت از آتش جهنّم نجات پیدا نکند مگر اینکه توبه نماید. پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «قناعت، ملکی است که زوال ندارد» و این صفت مَرکبی است که رضای حق بر آن است و صاحبش را به خانهی حقیقی خود میرساند. پس نیکو توکّل کن ازآنچه به تو نرسیده و راضی باش به آنچه به تو رسیده است. «در برابر مصائبی که به تو میرسد شکیبا باش که این علامت کارهای مهم است.» (سوره لقمان، آیهی 17)