مدح (ستایش)
قرآن:
خداوند متعال در آیهی 188 سورهی آلعمران میفرماید: «گمان مبر آنها که از اعمال (زشت) خود خوشحال میشوند و دوست دارند در برابر کار (نیکی) که انجام ندادهاند مورد ستایش قرار گیرند (از عذاب الهی در امان اند.)»
حدیث:
امیرالمؤمنین علی علیه السّلام فرمود: «دوست داشتن مدح و خوشآمد گویی، از محکمترین فرصتهای شیطان است.» (محجه البیضاء، ص 345)
توضیح مختصر:
حمد به معنی ثنا و ستایش در برابر عمل خوبی است که ستایش شونده به اختیار خود انجام داده است، اما کلمهی مدح که ستایش را شامل میشود ثنای بر عمل غیر اختیاری است. مثلاً بوی خوش گل را میگوییم آن را مدح میکنیم، نمیگوئیم آن را حمد میکنیم. مدح مقطعی هم میشود به این معنی که کسی فعلش الآن خوب است او را ستایش میکنیم بعد از دو سال ممکن است به خاطر عوض شدن کارش استحقاق مدح را نداشته باشد. پس تعاریف فعلی، ضمانتی برای آیندهی افراد ندارد. مدح افراد به صفاتی مانند داشتن علم، سخاوت، خوشاخلاقی و… میباشد چون تقلیب و وارونه شدن قلب در طول زمانها اتفاق میافتد، نمیشود صد در صد ستایش را دائمی گفت مگر خداوند یا پیامبر یا امام معصوم دربارهی کسی چیزی بفرمایند. در طول تاریخ ثناگویان دربارهی سلاطین و زر داران و زورداران بسیار بودند که رنگ کارشان دنیوی بوده و جنبهی الهی نداشت. ظالم ستایش ندارد، رباخوار و مال یتیم خور قابلستایش نیستند، پس آنچه دربارهی آنان گفته میشود ثواب و حسنهای برایشان نوشته نمیگردد. تعریفی که خداوند از کارهایی مانند قرضالحسنه دادن میکند حتماً درست است، ولی وقتی من میخواهم تعریف کنم، نمیدانم قصد قرض دهنده سالم است یا معیب، آیا هیجده برابر برایش نوشته میگردد یا نه؟ پس بهتر است تمجید و ستایشها به حد متعارف معمولی باشد مگر اینکه به علم غیب، نیّت و عمل شخص را بدانیم.
1- مدح و خودپسندی
معاویه خطبهای نیکو خواند و بعد، از روی خودپسندی گفت: «حرفهایم هیچ خلل و عیبی نداشت.»
شخصی گفت: «بلی! سوراخی مانند سوراخ غربال نداشت!» او را پیش خود خواند و گفت: «کدام حرفم چنین بود؟» گفت: «عُجب تو به حرفهایت و مدح خویش گفتن در برابر مردم.» (نوادر راغب اصفهانی، ص 97-94)
2- برای یافتن پول
در ایام جنگ صفین، مردی نزد معاویه آمد و گفت: «مرا عطا کن! که رها کردم ترسوترین و بخیلترین و بدگوترین شخص را.»
معاویه گفت: «منظورت کیست؟» گفت: «علی بن ابیطالب علیه السّلام.» گفت: «دروغ گفتی ای فاجر! علی در هیچ جا فرود نیاید مگر غالب شود؛ اگر دو خانه داشته باشد، یکی از طلا و دیگری از کاه، خانهی پر از طلا را انفاق مینماید. کسی را بعد از محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم از او فصیحتر ندیدم؛ برخیز! خداوند تو را زشت گرداند!» (نوادر راغب اصفهانی، ص 94-97)
3- مدح خداوندی
متوکّل، خلیفهی عباسی، به ابی العیناء –ادیبِ حاضرجوابی که در چهلسالگی کور شد (متوفی 283)- گفت: «تا چند مردم را مدح و مذمت کنی؟»
گفت: چندانکه نیک و بد میکنند و این عادت الهی با بندگان خود است؛ وقتی از بندهی خود راضی گشت تعریف میکند: «نِعَمُ الُعَبدُ اِنَّهُ اَوّابُ: سلیمان خوب بندهای بود بهدرستی که او رجوع کننده بود.» (سورهی ص آیهی 30)
و هرگاه خدا بر بندهاش خشمگین شود، او را حرامزاده گوید.
خلیفه گفت: «وای بر تو! از کجای قرآن این مطلب استفاده میشود؟»
گفت: «عُتُلِّ بعدَ ذلکَ زَنیمٍ: زشت جفاکار، بعدازآن حرامزاده را و «زنیم» آن است که در قومی داخل شده باشد و از ایشان نباشد.» (سورهی قلم، آیهی 13)
4- مدح لئیمان
بشّار طخارستانی-از اطراف غرب رودخانهی جیحون، (متوفی 167)- متهم به زندقه و از شعرای زمان خلیفه، مهدی عباسی بود.
او خلیفه را مدح کرد ولی عطایی به او نداد. به او گفتند: «مگر تو خوب مدح نمیگویی؟» گفت: «من به شعر خود، این زمانه را مدح میکنم و نترسم که محروم برگردم ولکن در عمل دروغ میگویم؛ پس در امید محروم میشوم.» (نوادر راغب اصفهانی، ص 94-97)
5- مادح از زبان علی علیه السّلام سخن گوید
عبدالله بن عمر گوید:
رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در جواب کسی که سؤال کرد در شب معراج، پروردگار با چه زبانی با شما گفتگو کرد؟ فرمود: «به زبان علی علیه السّلام.»
عرض کردم:
«خدایا! تو بودی با من سخن گفتی یا علی؟»
ذات اقدس الهی فرمود: «ای احمد! من موجودی هستم نه چون موجودات دیگر؛ به مردم قیاس نشوم و به مانندی توصیف نگردم؛ تو را از نور خود آفریدم و علی را از نور تو و به رازهای دل تو مطلع هستم، میدانم محبوبتر از علی بن ابیطالب در دل نداری، لذا با زبان او با تو سخن گفتم تا دلت آرام شود.» (داستانهای زندگی علی علیه السّلام، ص 118 –مناقب خوارزمی، ص 47)