مرثیه و سوگواری
قرآن:
خداوند متعال در آیهی 84 سورهی یوسف میفرماید: «یعقوب، از آنها (پسران) روی بگرداند و گفت: وااسفا (افسوس و غم) بر یوسف و چشمان او از اندوه سفید شد و خشم خود را فرومیبرد.»
حدیث:
امام صادق علیه السّلام فرمود: «حمد و سپاس خدا را که در میان مردم، کسانی را قرار داده که بهسوی ما میآیند و ما را مدح و مرثیه میگویند.» (وسائل الشیعه، 10/469 –فرهنگ عاشورا، ص 442)
توضیح مختصر:
برپاداشتن مراسم به یاد محبوب و امام و زنده نگهداشتن هدف شهید بهعنوان مدیحهسرایی، نوحهگری، مرثیه و سوگواری در فرهنگ شیعی، چیزی مسلّم است. زنده نگهداشتن هدف امام شهدا که احیاگر حقانیت و مظلومیت باشد به هر صورت، از گریاندن، پرچم زدن، اطعام دادن، مجالس وعظ و بُکاء موردنظر است. در برنامههایی مانند محرم و صفر، ایام فاطمیّه، شب 21 ماه رمضان، 25 شوّال، شهادت امام صادق علیه السّلام آخر صفر شهادت امام رضا علیه السّلام و … سنت و سیره محبّان، همیشه این بوده که با برپایی مراسم تعزیه، لباس سیاه پوشیدن، تعطیلی مشاغل روزمره و … آن واقعه را احیاء کرده و زنده نگه میدارند. تعظیم شعائر اسلامی به هر شکلی که به هدف ارتباط داشته باشد سبب میشود تا دوست بهنوعی و دشمن به شکلی دیگر، از این سوگواریها بهره ببرد. این سیره وقتی اقامه میشود، علاقه و محبتی که دوستان داشتهاند شعلهور شده و دشمنان از برخورد ائمه شهدا با ظالم و یاوری مظلومیت در طول تاریخ و زمان فعلی، از این مراسم هراس پیدا میکنند تا بدانند همیشه در درازمدت، حق، غالب و باطل مغلوب است. شعور شیعه نسبت به مراسم و سوگواری، از تمام ملل و مذاهب، بالاتر بوده و موج نگهداری عزاداری، همیشه محفل دستهجات و هیئتهای عزاداری را بهرهمندتر میکند و تجسم و وقایع مظلومان را ترسیم بهتری مینماید.
1- جعفر بن عفان
زید شحام گفت: «من با جماعتی از اهل کوفه، در خدمت امام صادق علیه السّلام بودیم که جعفر بن عفان وارد شد. حضرت او را اکرام کرد و نزد خود نشانید و فرمود: «به من رسیده که تو در مرثیهی حسین بن علی علیه السّلام نیکو شعر میگویی؟»
عرض کرد: «بلی، فدایت شوم» فرمودند: «مرثیه بخوان!» و جعفر مرثیه خواند و حضرت و حاضرین مجلس گریستند؛ حضرت آنقدر گریست که اشک چشم بر محاسنش جاری شد.
پس فرمود: «به خدا سوگند، ملائکهی مقرّب، در اینجا حاضر شدند و مرثیهی تو را شنیدند و زیاده ازآنچه ما گریستیم، گریستند. حقتعالی در همین ساعت، بهشت را با تمام نعمتهای آن بر تو واجب گردانید و گناهان تو را آمرزید.» (منتهی الآمال، 1/290 –رجال کشی)
2- ابی عماره
امام صادق علیه السّلام به ابی عماره منشد (شعرخوان) فرمود: «چند شعر دربارهی امام حسین علیه السّلام برای من بخوان!» گفت: «خواندم. پس حضرت علیه السّلام گریه کردند، باز خواندم و حضرت گریست. پس به خدا قسم باز مرثیه خواندم و حضرت گریه کرد تا صدای گریه را از داخل خانه شنیدم.»
پس فرمود: «کسی که در مرثیهی حسین بن علی علیه السّلام شعر بگوید و پنجاه نفر را بگریاند، بهشت برای اوست…» (منتهی الآمال، 2/314)
3- دِعبِل
دعبل بن علی خزاعی، قصیدهی مرسوم به «مدارس آیات» را نظم کرد و خدمت امام رضا علیه السّلام خواند. او را تحسین بسیار نمودند و فرمودند: «تا تو را امر نکردم این قصیده را مخوان.» در مجلس مأمون به امر امام خواند و مأمون پنجاههزار درهم به او داد و او را تحسین کرد. او جامهای از امام رضا علیه السّلام تقاضا کرد تا کفن خود سازد؛ پس امام علیه السّلام جامه و دستمالی به ا بخشیدند.
در قصیدهاش که برای امام خواند، حضرت گریست و در این شعر که میگوید: «… قبری به بغداد..» منظور امام کاظم علیه السّلام است.
امام علیه السّلام فرمود: «آیا شعری به قصیدهی تو ملحق نکنم؟» عرض کرد: «بفرمایید!»
فرمود: «و قبری به طوس یا لها مصیبه … الهَمِّ و الکُربات.»
دعبل گفت: «این کدام قبری به طوس است؟» فرمود: «قبر من است و ایام و لیالی منقضی نمیشود تا اینکه طوس محل رفتوآمد شیعه و زوّار من میباشد. هر که زیارت کند مرا در غربت به طوس، با من و در درجهی من، در روز قیامت آمرزیده میشود.» (منتهی الآمال، 2/314)
4- ابو هارون
ابو هارون مکفوف (نابینا) گوید: «بر امام صادق علیه السّلام داخل شدم. به من فرمود: «شعر و مرثیهای برایم بخوان!» پس خواندم. فرمود: «آنطور بخوان که خودتان میخوانید و نزد قبرش مرثیهسرایی میکنید.»
این شعر را خواندم که «مرور کن بر قبر حسین علیه السّلام پس بگو به استخوانهای پاکیزهاش یا تشنهاش.» حضرت علیه السّلام گریه کرد و من ساکت شدم.
فرمود: «بازهم بخوان!» این شعر را خواندم: «ای مریم! بلند شو و ندا کن مولای خود حسین را و یاری کن بهواسطهی گریهات…»
پس حضرت علیه السّلام گریه کرد و زنها شیون کردند. چون زنها ساکت شدند، فرمود: «ای ابو هارون! هر کس شعری برای امام حسین علیه السّلام بگوید و ده را بگریاند، بهشت برای اوست. هر کس یاد حسین علیه السّلام کند و گریه نماید، بهشت برای اوست.» (کامل الزیارات، ص 105 –رمز المصیبه 1/19)
5- کمیت
کمیت بن زید اسدی، اهل کوفه بود و مشهورترین شعرش، هاشمیات است.
او در ایام حج، خدمت امام صادق علیه السّلام رسید و اجازه خواست تا اشعاری دربارهی خاندان اهلبیت بخواند.
حضرت، اهلبیت خود را جمع کرد تا آنان هم بشنوند. کمیت اشعار خود را خواند و حاضرین گریستند. امام صادق علیه السّلام دست به دعا بلند کرد و گفت: «خدایا! گذشته و آیندهی حاضرین را ببخشای و از نهان و آشکار او درگذر و به او آنقدر عطا کن تا راضی شود.» (منتهی الآمال، 1/290 –فرهنگ عاشورا، ص 305)