مناجات و راز و نیاز
قرآن:
خداوند متعال در آیهی 90 سورهی انبیاء میفرماید: «(زکریا و همسرش) آنان در کارهای نیک، شتاب مینمودند و ما را از روی رغبت و بیم میخواندند».
حدیث:
امام علی علیهالسلام فرمود: «برای مؤمن سه ساعت است: ساعتی که راز میگوید در آن پروردگار خود را…» (غررالحکم 5/46)
توضیح مختصر:
اگر خداوند، شیرینی و حال مناجات را به کسی بچشاند، معلوم میشود که اذن پروردگار دادهشده است. اگر این حال نیامد باید توقف و تأمل کند که به چه سبب و کاری، این جمود آمده است. پس التماس و خواهش لازم است تا برق مقدماتی مناجات بیاید، آنگاه توفیق حاصل میگردد.
از بهترین اوقات مناجات، وقت سَحَر است، ولی هر وقت، حال آن، در هر ساعت شبانهروز آمد بدان روی آورد.
گویند یوسف در راز و نیاز و مناجات، به خدا عرض کرده بود که: روزی مرا در چاهی انداختند، به چند درهم کمی فروختند و الآن به مقام سلطنت مصر رسیدم.
پس گفتگو و مناجات، شرححال هر بنده در موقعیّت خود است از مناجاتی و خوفی یا خراباتی و رجایی.
یعنی در مناجات، شبها از هراس الهی، قلبشان میطپد، بعضی، اشک از چشمشان جاری میشود، بعضی به حال سجده میافتند و نماز میخوانند و… این قاعده نیست که در تکلّم و راز و نیاز، به یک نوع برخورد کنند بلکه هر قالب و نفسی، دارای آثار خاصّ خودش میباشد. در مناجات، استدعا و استعاذه لازم است. البته نباید تکیه و بسنده به زبانِ صرف کرد چراکه قلب، مُجری است برای فیض گرفتن، او باید اوّل کار کند، بعد جوارح. البته برای یادگیری در عرضه داشتن حاجت به خداوند، از بهترین مناجات، مناجات خمس عشره امام زینالعابدین علیهالسلام است که در 15 مناجات، در کتاب مفاتیحالجنان حاج شیخ عباس قمی درج شده است.
1- الهینامه
خواجه عبدالله انصاری در الهینامهاش گوید:
1. الهی! ابوجهل از کعبه بیرون میآید و ابراهیم از بتخانه. کار به عنایت تو بوَد باقی بهانه.
2. الهی! همه از تو ترسند و عبدالله از خود، زیرا که از تو همه نیکی آید و از عبدالله همه بدی.
3. الهی! آفریدی رایگان و روزی دادی رایگان، بیامرز رایگان که تو خدایی نه بازرگان.
4. الهی! اگر از دوستانم، حجاب بردار و اگر مهمانم، مهمان را نیکو دار.
5. الهی! همه میخواهند در تو نگرند و عبدالله میخواهد که تو در وی نگری.
6. الهی! اگر یکبار گویی بندهی من، از عرش بگذرد خندهی من. (مناجات شیخ عبدالله انصاری از انتشارات گنجینه تهران)
2- پنج سخن از پیر هرات
1. بنده آنی که در آنی.
2. آن ارزی که میارزی.
3. دوست را از در بیرون کنند، اما از دل بیرون نکنند.
4. اگر درآیی، در باز است و اگر نیایی، خدا بینیاز است.
5. از او خواه که دارد و میخواهد که از او خواهی.
3- درد و داغ
خواجه عبدالله انصاری در الهینامهاش میگوید: الهی! اگرچه بهشت چون چشموچراغ است، بیدیدار تو درد و داغ است.
4- خواجه عبدالله انصاری در مناجاتنامه
گوید:
1. الهی! در دل ما جز تخم محبت مکار و بر این جانها جز الطاف و مرحمت مدار.
2. الهی! بر هر که داغ محبت خود نهادی، خرمن وجودش را به باد نیستی در دادی.
3. الهی! همه آتشها در محبت تو سرد است و همه نعمتها بیلطف تو درد.
4. الهی! محبت تو گُلی است، محنت و بلا خار آن؛ آن کدام دل است که نیست گرفتار آن.
5. الهی! از هر دوجهان محبت تو گزیدم و جام بلا و پردهی عافیت دریدم.
5- دستگیری
الهی کسی راه نیافت تا دست نگرفتی. دستگیر که چون تو دستگیر نیست. داد دِه فریادکنان تویی. دستگیر غرقشدگان تویی. دلیل گمشدگان تویی تا آن گمشده کِی به راه آید.
«مناجات خواجه عبدالله انصاری»
6- دور یا نزدیک
خدایا! موجودِ نفسهای جوانمردانی، حاضرِ دلهای ذکر کنندگانی، از نزدیکیت نشان میدهند و برتر از آنی. دورت میپندارند و نزدیکتر از جانی. ندانم که در جانی یا خود جانی، نه اینی و نه آنی، جان را زندگی میباید تو آنی.
«مناجات خواجه عبدالله انصاری»
7- من و تو
روزگاری تو را میجستم خود را مییافتم، اکنون خود را میجویم و تو را مییابم. الهی! گهی به خود نگرم گویم: از من زارتر کیست؟ گهی به تو نگرم گویم: از من بزرگوارتر کیست؟
«مناجات خواجه عبدالله انصاری»
8- مناجاتنامه
1. الهی! آنچه تو کشتی آب ده و آنچه عبدالله کشت بر آب ده.
2. الهی! اگر کاسنی، تلخ است از بوستان است، اگر عبدالله، مجرم است از دوستان است.
3. الهی! چون توانستم، ندانستم و چون دانستم، نتوانستم.
4. این برق که تابانیدی مدام کن.
«مناجات خواجه عبدالله انصاری (م 481)»