نامگذاری (اسم و لقب)
قرآن:
خداوند متعال در آیهی 11 سوره حجرات میفرماید: «با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید که بسیار بد است پس از ایمان، نام کفرآمیز بر کسی بگذارید».
حدیث:
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «بر فرزندان خود، نامهای پیامبران را بگذارید و بهترین اسمها، عبدالله و عبدالرحمان میباشد.» (مکارم الاخلاق 1/421)
توضیح مختصر:
هر چیزی را در دنیا و آخرت، از آدم، ملائکه، سنگ، آب و… نامگذاری کردند و فصول را هم چنان به زبانهای مختلف نام نهادند. آنچه خداوند در قرآن به ما یاد داده است اینکه هر چیزی باید به نام خداوند آغاز شود.
نام نیک و مناسب، همیشه سرلوحهی صالحان است و بهترین آن، اسماء خداوند و پیامبر و امامان هستند و اسمائی که معنای مناسب داشته باشد.
در عرب، غیر از نام، از لقب و کُنیه هم استفاده میشود. امّا نهادن نام و القاب دشمنان، برای فرزندان، خوب نیست چراکه تداعی دشمن میکند و موجب کدورت روح میگردد.
چطور خداوند در سورهی انعام آیات 118 و 119 فرمود: «ازآنچه که نام خدا بر آن برده شده است بخورید و شما را چه میشود که ازآنچه نام خدا بر آن برده شده است نمیخورید؟!».
پس روح انسان، با اسم خداوند، لطیف و مسرور میشود و چیزی که نام محبوب بر آن نباشد آثار وضعی ناصوابی دارد.
خداوند، شیطان درون را به نفس امّاره تعبیر کرده تا نام ابلیس و شیطان، ذهن را مخدوش نکند.
خداوند نام ابولهب، دشمن پیامبر را نمیآورد بلکه کنیهی او را ذکر میکند.
در شریعت وارد شده که نام خداوند، بسیار عزیز است، اگر کسی به الله، بالله، تالله، قسم بخورد و عمل نکند باید کفّارهی قسم بدهد. این از شرافت و بزرگی است که مؤمن رعایت اسم مبارک پروردگار را داشته باشد.
1- نام محمد و علی
جابر گوید: امام باقر علیهالسلام اراده داشت که به عیادت یکی از شیعیانش برود. به من فرمود: «با من بیا!» پس همراه آن حضرت روان گشتم. چون به در خانهی آن مرد رسیدیم، کودکی خارج گشت.
امام علیهالسلام فرمود: «نامت چست؟» عرض کرد: «محمد.» فرمود: «کُنیهات چیست؟» گفت: «علی.» فرمود: «تو خود را از شیطان پنهان نمودهای؛ همانا شیطان، هرگاه بشنود که منادی ندا میکند: یا محمد! یا علی! آب میشود، همانگونه که سرب یا قلع آب میشود و هرگاه بشنود که منادی نام یکی از دشمنان ما را ندا میدهد به اهتراز درآید و بفریبد.» (نمونه معارف، 2/767 -وافی،2/202)
2- قتب، پالان
قُتیبه بن مسلم، چون سمرقند را محاصره نمود، شهردار آنجا به او پیغام داد که «اگر تو، روزگارها بر در این شهر بمانی، فتح نتوانی کرد؛ که ما در کتابهای خود خواندهایم که این شهر به دست کسی فتح شود که نام او «پالان» باشد.»
قتیبه گفت: «اللهاکبر! من همان پالان هستم؛ زیرا قتیبه، تصغیر قتبه است که آن را پالان گویند».
چون از کوشش به تنگ آمد، صندوقی چند مهیا کرد و درهایی از زیر آن ساخت و مردان زره پوش آن جا بنشاند و به شهردار پیغام داد که «من از سر این حصار میروم، به این شرط که صندوقی چند از اسباب من، نزد تو امانت باشد تا وقت حاجت باز طلبم.»
شهردار قبول نمود و صندوقها را به درون بردند. چون شب شد، مردان کارزار از صندوقها بیرون آمده، قومی از ایشان بکشتند و حصار را بگشودند و درنتیجه شهر را فتح کردند. (نوادر راغب، ص 292)
3- نام محمد
ابی هارون گوید: در مدینه، همنشین امام صادق علیهالسلام بودم. چند روز در مجلسش حاضر نشدم. بعد که خدمتشان رسیدم، فرمودند: «چند روز است که تو را نمیبینم!»
عرض کردم: «خدا! پسری به من عطا کرده.» فرمود: «بارکالله لک! چه نام نهادی؟» گفتم: «محمد.» حضرت چون نام محمّد را شنید، صورتش را نزدیک به زمین برد و فرمود: «محمد، محمد، محمد…» چنانکه نزدیک بود، صورتش به زمین بچسبد. بعد فرمود: «جانم، پدر و مادرم و تمامی اهل زمین، فدای رسول خدا صلیالله علیه و آله». سپس فرمود: «این پسر را دشنام مده و کتک نزن و با او بد مکن که خانهای نیست که در آن اسم محمد باشد، مگر آنکه آن خانه، در هر روزی پاکیزه و تقدیس کرده شود.» (منتهی الامال، ج 2، ص 125)
4- صفیه یا دختر یهودی
عایشه و حفصه که از زنان پیامبر صلیالله علیه و آله بودند، صفیه، دختر حی بن اخطب –زن دیگر پیامبر صلیالله علیه و آله- را به نوعی اذیّت و شماتت میکردند و به او میگفتند: «دختر یهودی!» و او را به نام نمیخواندند.
صفیه به پیامبر صلیالله علیه و آله این مطلب را رساند. رسول خدا صلیالله علیه و آله فرمود: «آیا به آن دو، جواب نگفتی؟» عرض کرد: «چه بگویم؟» فرمود: «بگو: پدرم هارون (وصی موسی) نبیالله و عمویم موسی کلیم خدا و شوهرم محمّد رسول خداست؛ چرا منکر این حقیقت هستید؟» پس صفیه، این جملات را برای آن دو گفت، آن دو گفتند: «این حرفها را پیامبر صلیالله علیه و آله به تو تعلیم داده؟» پس آیهی 11 حجرات، نازل شد که در اول این موضوع درج کردیم. (تفسیر قمی (ره)، ج 2، ص 321)
5- شَبّر و شُبِیْر
چون امام حسن علیهالسلام به دنیا آمد، جبرئیل از جانب خدا برای تهنیت به رسول خدا صلیالله علیه و آله وارد شد و گفت: «خداوند سلام میرساند و میفرماید: علی نسبت به تو همانند هارون برای موسی است. همانا اسم پسر بزرگ هارون، به عبرانی شبّر است که به عربی، حسن میشود.» و چون امام حسین علیهالسلام متولد شد، جبرئیل بر پیامبر صلیالله علیه و آله نازل شد و سلام خداوند را رساند و فرمود: «اسم پسر دوم هارون به عبرانی شبیر بوده که به عربی، حسین نامیده میشود.» (منتهی الامال، ج 1، ص 220)
*حسن: نیکو، خوب، جمیل؛ حسین مصغّر حسن است و همان معنی را دارد. (فرهنگ عمید، ص 564)