نماز و توجه
قرآن:
خداوند متعال در آیهی 14 سورهی طه میفرماید: «نماز را برای یاد من بپا دارید.»
حدیث:
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «اگر نمازگزار بداند چه رحمتی (در حال نماز) او را فرامیگیرد سرِ خویش را از سجده برنمیدارد.» (غررالحکم، 1/651)
توضیح مختصر:
نماز، ترازوست؛ هر کسی تمام دهد، تمام گیرد. باید مُصلّی، نماز را نگه بدارد و شرایطش را از حضور و توجّه تا آخر نماز داشته باشد و آن را ضایع نکند. چون ضایع کند نوری از نماز ساطع نمیشود. نماز به تُند یا کُند خواندن نیست بلکه به حضور و توجّه است که چهکار دارد میکند و برای چه کسی این حرکات و کلمات را ادا میکند. نمازگزار باید در نماز، خشوعِ قلبی و خضوع جوارح داشته باشد، آن را سبک نشمارد و غفلت و سهو به خاطر اشتغالات فکری، او را نگیرد. اگر خداوند در سورهی نساء آیهی 43 فرمود: «در حال مستی، به نماز نزدیک نشوید تا بدانید چه میگویید» نمیخواهد بفرماید نماز نخوانید بلکه اشاره دارد که انسان در حال سُکر و مستی، از ادای حرکات و کلمات، غافل است و برایش نماز کامل نوشته نمیشود. بدتر از سُکر آنکه بسیار دنیا را دوست دارد و فکرش در محبوبش –تعلقات دنیایی– است و نمیداند چه میخواند و چه میگوید؛ درواقع «أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکری: نماز را برای یاد من بهپای دار. (سورهی طه، آیهی 14)» برای او مفهومی ندارد. به عادت میخواند و هیچ توجه و خشوع و خضوعی ندارد. پس نمازش مانند نماز شرابخوار، ناقص است چراکه به زبان میگوید: «إِیّاکَ نَعبُدُ: تو را میپرستیم. (سوره فاتحه، آیهی 5)» و در باطن، بت نَفْسِ خود را میپرستد.
1- اهتمام سربازان به نماز
پیامبر صلیالله علیه و آله با سربازان مسلمان برای سرکوبی جمعیتی از اهل کتاب که هنوز مالیات دادن را قبول نکرده بودند، تشریف برد.
زن تازهعروسی اسیر مسلمانها گردید. موقع مراجعت، شبی در بین راه خوابیدند. نگهبانی آن شب را به عمار یاسر و عباد بن بشر واگذاردند.
این دو، نگهبانی را بین خود تقسیم نمودند، نصف اول نصیب عباد بن بشر شد و نصف آخر شب قرار شد عمار یاسر پاسپانی دهد.
عمار به خواب رفت و عباد وقت را غنیمت شمرد و به نماز مشغول شد. از طرفی تازهعروس که اسیر بوده داماد به دنبال آنها آمد تا شاید زن خود را از اسارت نجات بدهد.
عباد ایستاده مشغول نماز بود که یهودی آمد و خیال کرد که نگهبانها همه خوابیدهاند. از دور شک کرد که ایستاده انسان است یا چوب! برای اطمینان تیری به جانبش پرتاب کرد و تیر بر بدن عباد نمازگزار اصابت کرد و بار دوم تیر عباد را مجروح کرد و بار سوم هم تیر اصابت کرد؛ تا نمازش به پایان رسید.
پس عمار را بیدار نمود، عمار گفت: چه شده است، او جریان را نقل کرد؛ عمار گفت: چرا در تیر اول بیدارم نکردی؟ گفت: «مشغول سورهی کهف بودم و میل نداشتم آن سوره را ناتمام بگزارم. اگر ترس از جان پیامبر نبود، هرگز نماز را کوتاه نمیکردم، اگرچه جانم از دست میرفت.» (پند تاریخ، 5/217 –سفینه البحار، 2/145)
2- عیبجویی در نماز
یکی از معایب بعضی نمازگزاران توجه به نمازگزاران بغلدست و جلو میباشد که سبب میشود انسان از توجه به حقتعالی دچار غفلت و به خلق مشغول شود.
گفتهاند: چهار مرد به مسجدی رفتند و مشغول نماز شدند در این هنگام مؤذّن وارد مسجد شد. یکی از آنها به مؤذّن گفت: «آیا وقت اذان شده است؟» دومی به اولی گفت: «تو در نماز، سخن گفتی، نمازت باطل شد.»
مرد سومی به دومی گفت: «برای چه به رفیقت طعنه میزنی، نماز خودت باطل شد.»
چهارمی گفت: «خدا را شکر کن که من مانند آن سه نفر، سخن نگفتم و نمازم باطل نشد.»
بهاینترتیب نماز هر چهار نفر باطل شد، چه آنکه در جستجوی عیب دیگر نمازگزاران بودند و عیب خود را گم کردند.
پس نماز هر چهاران شد تباه **** عیبگویان بیشتر گمکرده راه (داستانهای مثنوی، ج 2، ص 24)
3- مار در گردن نمازگزار
قیس بن سعد از اصحاب و فدائیان پیامبر صلیالله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیهالسلام و امام حسن علیهالسلام بود. او انسانی سخاوتمند، باهوش، شجاع، صاحب تدبیر و رأی بود.
او در مرتبهی خوف از خداوند و اطاعت از پروردگارش، کارش بهجایی رسید که در نماز هنگامیکه برای سجده خم شد، ناگاه مار بزرگی در سجدهگاهش نمایان شد و بدون اینکه به این خطر توجهی کند، همچنان سر خود را بر آن مار فرود آورد و در پهلوی آن به سجده پرداخت.
در این موقع مار دور گردنش پیچید و او از نماز خود کوتاهی ننمود و از آن چیزی نکاست تا اینکه از نماز فارغ شد و مار را به دست خود از گردن جدا نمود و به طرفی افکند. (تجلّی امیر مؤمنان علیهالسلام، ص 153-الغدیر، ج 3، ص 160)
4- آثار بد ترک نماز
در زمان پیامبر، زنی در غیاب شوهرش زنا کرد؛ اما پس از این عمل زشت، پشیمان شد و سخت ناراحت گردید. درحالیکه بسیار پریشان بود، در یکی از کوچههای مدینه میگذشت و فریاد میزد: «مرا به رسول خدا صلیالله علیه و آله راهنمایی کنید.»
پیامبر صلیالله علیه و آله او را دید و از او پرسید: «چرا پریشان هستی و فریاد میزنی؟» او عرض کرد: «در غیاب شوهرم، زنا کردهام، بچه از زنا را کشتهام، مقتول را مدّتی در سرکه گذاشتهام و آن سرکه را به مردم فروختم، حال آیا توبهام پذیرفته است؟»
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «زنا کردی (زن شوهردار) باید سنگسار شوی، مرتکب قتل شدی، کیفر دوزخ است، سرکه نجس را فروختی، گناه بزرگی کردهای، ولی گمانم آن است که نماز عصر را ترک کردهای.» (چراکه نماز انسان را از فحشا بازمیدارد و ترک نماز سبب غفلت و اینهمه گناه شد.) (داستان دوستان، ج 1، ص 56 -تفسیر روح المعانی، ج 30، ص 228، ذیل تفسیر سورهی والعصر.)
5- دو رکعت نماز یا ساختن گلدسته
سید نعمتالله جزایری در کتابش میگوید: یکی از دوستان مورد اعتماد و عادلم گفت: با خود فکر کردم که در حدیث وارد شده «هر کس دو رکعت نماز او قبول شود، عذاب نمیشود» پس بهتر است چنین نمازی بخوانم.
تصمیم گرفتم به مسجد کوفه بروم و در آنجا دو رکعت نماز با حضور قلب و جمیع شرایط بخوانم. وارد مسجد شدم و شروع به نماز کردم و قلب خود را از وسواس شیطانی خالی نمودم.
ناگاه به خاطرم گذشت که مسجد کوفه مناره ندارد، اگر کسی بخواهد منارهای برای آن بسازد، از کجا سنگ و گچ تهیّه کند، بعد در نماز به فکرم رسید که از فلان محل بهتر میشود، تهیّه نمود. کمکم تعیین کردم که در چند روز این مناره تمام میشود و سر گلدسته را چگونه میسازند.
همینکه دو رکعت نماز تمام شد، متوجه شدم من هم از ساختن مناره فارغ شدهام.
فهمیدم بهجای دو رکعت نماز با حضور قلب در جای خالی مسجد کوفه، در فکر ساختن گلدستهی آن بودم. (پند تاریخ، ج 5، ص 221- انوار نعمانیه)