همسایه

قرآن:

خداوند متعال در آیه‌ی 36 سوره‌ی نساء می‌فرماید: «… به همسایه‌ی خویشاوند و همسایه‌ی بیگانه نیکی و احسان کنید…».

حدیث:

پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «با همسایه‌ی خود، خوب همسایگی نما تا مؤمن باشی.» (جامع السعادات 2/267)

توضیح مختصر:

بدان که هم‌جواری و همسایگی، حقوقی چند را داراست. اگر همسایه، خویشِ انسان باشد حق قرابت، مسلمانی و هم‌جواری را دارد و اگر غریبه باشد حق اسلام و همسایگی را دارد. پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «آن‌قدر جبرئیل سفارش همسایه را نمود که گمان کردم حکم میراث برای آنان شود.» (اطیب البیان 4/78) و فرمود: «هر که همسایه‌ی خود را اذیت کند به طمع خانه‌ی او، پروردگار خانهی او را نصیب همسایه‌اش کند» (انوار درخشان 9/279)
و فرمود: «از اسباب سعادت انسان، همسایه‌ی شایسته و از اسباب شقاوت، همسایه‌ی بد است» نقل احادیث در این باب بسیار است که در این مسوّده نمی‌گنجد؛ مهم، فضایل همسایه‌ی خوب است که چه آثاری برای همسایگان دارد و از آن طرف، یک همسایه‌ی فضول و بدزبان و اذیت کن، همسایگان از آزارش در امان نیستند. اگر هم‌جوار انسان، مشرک یا کافر هم باشد هیچ عجوزی برای اذیت کردن آن‌ها نیست. در بنی‌اسرائیل مرد باایمانی بود که همسایه کافری داشت. مرد بی‌ایمان نسبت به همسایه‌ی باایمان خود نیک‌رفتاری می‌کرد. وقتی‌که از دنیا رفت خدا برای او خانه‌ای بنا کرد که مانع گرمای آتش جهنم شود. به او گفته شد: «این به سبب نیک‌رفتاری‌ات نسبت به همسایه مؤمنت می‌باشد.» (تفسیر نمونه 10/316)

1- فروش خانه با همسایه

محمد بن جهم خانه‌اش را در معرض فروش گذاشت و قیمت سنگینی برایش قرار داد و آن پنجاه‌هزار درهم بود.
چون خریداران جمع شدند گفتند: «خانه‌ات را به چه قیمت می‌فروشی؟» گفت: «علاوه بر خانه، حق همسایه‌ام سعید بن عاص را به چه مقدار از من خریداری می‌کنید؟»
گفتند: «مگر همسایگی خریدوفروش می‌شود؟» گفت: «چگونه فروخته نشود، همسایه شخصی که اگر از او چیزی بخواهند عطا می‌کند و اگر چیزی نخواهند خودش بدون سؤال بخشش می‌کند، اگر به وی بدی می‌کنی در حق تو نیکی می‌کند!»
این سخن به سعید بن عاص رسید خوشش آمد و صد هزار درهم برای وی فرستاد و گفت: خانه‌ات را مفروش. (نمونه معارف 3/336- ثمرات الاوراق 2/36)

2- کافر و همسایه‌ی مؤمن

علی بن یقطین گفت: امام کاظم علیه‌السلام به من فرمود: در بنی‌اسرائیل مرد مؤمنی بود که همسایه‌ی کافری داشت و این کافر همیشه به مؤمن مهربانی و مدارا و خوبی می‌کرد.
چون آن کافر مُرد، خداوند برایش خانه‌ای از خاک مخصوص در آتش برزخ قرار داد که او را از آتش جهنم برزخ حفظ کند و خداوند روزی به او می‌رساند.
به کافر در برزخ گفته شده: «این جایگاه اثر خوبی‌ها و مهربانی که به فلان همسایه مؤمن کردی، خدا به تو بخشیده است که نمی‌سوزی.» (لئالی الاخبار.3/6)

3- تأدیب همسایه

مردی نزد پیامبر آمد و از اذیت همسایه‌اش شکایت کرد. پیامبر فرمود: صبح جمعه اثاثیه‌ی خانه را ببر در کوچه بگذار تا مردمی که می‌روند به نماز جمعه ببینند، هرگاه از تو علت را بپرسند، بگو از جهت اذیت همسایه این کار را کردم.
به دستور پیامبر آن فرد اثاثیه‌ی خانه را در کوچه گذاشت و همسایه فهمید؛ از او خواهش کرد که اثاثیه را درون خانه ببرد و گفت: به خدای عهد می‌کنم که دیگر تو را اذیت ننمایم. (سفینه البحار 1/192)

4- چهل خانه

عمرو بن عکرمه گوید: بر امام صادق علیه‌السلام وارد شدم و عرض کردم: همسایه‌ام مرا اذیت می‌کند! فرمود: با او خوش‌رفتاری کن، گفتم: خدا او را رحمت نکند.
امام از من روی گردانید! من نخواستم به این شکل از حضرت جدا شوم، عرض کردم آخر او به شکل‌های مختلف اذیتم می‌کند! فرمود: «خیال می‌کنی اگر در ظاهر با او دشمنی نمایی (و مقابله‌به‌مثل کنی) می‌توانی از او انتقام بگیری؟»
عرض کردم: می‌توانم. فرمود: همسایهی تو از کسانی است که ازآنچه خدا به همسایه‌ها داده است حسادت می‌برد. اگر نعمتی برای کسی ببیند، اگر خانواده داشته باشد به آن‌ها تعرض می‌نماید و آزار می‌کند و اگر خانواده نداشته باشد به خدمتکار او اذیت می‌رساند، اگر خدمتکار نداشته باشد شب بیدار بماند و روز به خشم گذراند.
همانا مردی از انصار نزد پیامبر آمد و عرض کرد: «خانه‌ای در فلان قبیله خریدم ولیکن نزدیک‌ترین همسایه‌ام کسی است که به خیرش امیدوار نبوده و از شرّش در امام نیستم.» پیامبر امر کرد علی علیه‌السلام و سلمان و اباذر و یک نفر دیگر (مقداد) بروند در مسجد به آواز بلند بگویند: هر کس همسایه‌اش از آزارش ایمن نباشد ایمان ندارد. پس آن‌ها سه بار گفتند. سپس با دست اشاره کرد تا چهل خانه از چهار طرف همسایه باشند. (اصول کافی جلد دوم باب حق الجوار ح 1.)

5- قانون چنگیز خان

چنگیز خان مغول، قوانینی چند وضع کرد که مردم به آن عمل کنند، یکی آن بود که کسی گوسفند و یا حیوان دیگری را بخواهد بکشد باید گلوی آن را بگیرد و خفه کند، ذبح با کارد ممنوع است و کسی که این کار را بکند سرش را از تنش جدا کنند.
یکی از مسلمانان در همسایگی شخصی مغول خانه داشت و آن مغول با او بد بود. روزی دید مسلمان گوسفند خریده، پیش خود گفت: حتماً با کارد آن را ذبح خواهد کرد. رفت دو نفر از دوستان خود را برای شهادت، پشت‌بام برد و آن مسلمان گوسفند را ذبح کرد؛ آن مغول و دوستانش وارد خانه شدند؛ با گوسفند ذبح‌شده او را گرفتند و به حضور چنگیز خان بردند.
چنگیز از آن مغول سؤال نمود که مسلمان در کوچه این کار را کرده یا توی خانه؟ گفت: درون خانه، گفت شما کجا دیدید؟ گفت: از بالای پشت‌بام دیدیم.
چنگیز گفت: حکم ما در میان کوچه و بازار انجام نشد، امور پنهانی زیاد و خداوند عالم است و همه خلاف‌های پنهانی را می‌پوشاند؛ بعد به جلّاد گفت: سر از بدن این مغول جدا کنید تا دیگر کسی به خانه‌ی همسایه نگاه نکند. (خزینه الجواهر، ص 642)