وسواس
قرآن:
خداوند متعال در آیات 5-4 سورهی ناس میفرماید: «بگو پناه میبرم از شر وسوسهی شیطانی که کارش وسوسهی در دلهای مردمان است.»
حدیث:
«از حضرت امام صادق علیهالسلام سؤال شد از وسوسه اگر زیاد باشد چه کنم؟ فرمود: چیزی نسیت (زیاد) ذکر لاالهالاالله را بگو.» (اصول کافی 2/310)
توضیح مختصر:
وسوسه، از شیطان است و جنبهی نفسی دارد. اگر فکر و خیالی آید که جنبهی رحمانی و ملکی نداشته ابتدای حرکت است و در درازمدت جایگزین میشود. هر کس بهنوعی از وسوسه، از طهارت، نماز، گمان بد و … مبتلا و دچار است درواقع اصابت تیر در عقل وارد میشود. وسوسه، صوت خفی است که در ضمیر انسان پیدا میشود و به حدیث نفس مشغول میگردد. در حقیقت نفس اماره، شیطان نفس است و قوای او جنود جهل هستند که شخصی را که آمادگی برای وسوسه داشته باشد به دام میاندازد. این نوعی مرض بسیار سنگین و سخت است که بعضی در درمان آن مخصوصاً اگر کهنه باشد درمانده شدهاند. آنکه دائماً در طهارت و نجاست مشکل دارد و یا به بخل گرایش دارد و همه نقشههای عدم انفاق را میریزد و به طمع، گرایشهای جمعکردن را نفسش میآموزد و به او میگوید: فقر سخت است، انسان باید به تراکم مال بیفزاید و … درواقع شیطان نفس راههای نفوذی خود را باز میکند تا بتواند صاحب خود را از راه «تشکیک» و «اگر» و «باید» در دام بیندازد. آدم وسواس، از عقل پیروی نمیکند، از شریعت بهرهمندی ندارد و زندگی خود و اطرافیان را به مخاطره میاندازد. او نوعی حلقه بدبینی را به گردن میاندازد و آتش جهنم را برای خود میخرد.
1- ارادت
مردی نزد رسول خدا صلیالله علیه و آله آمد و عرض کرد: ای رسول خدا من منافق شدم، فرمود: «به خدا سوگند تو منافق نشدهای، اگر منافق بودی نزد من نمیآمدی که مرا به آن آگاه کنی، چه چیزی تو را به شک انداخته؟ به گمانم آن دشمن حاضر به خاطرت آمده و به تو گفت: کی تو را آفریده! تو گفتی: خدا مرا آفریده.
پس به تو گفت: چه کسی خدا را آفریده؟ آن مرد عرض کرد: به آن خدایی که ترا مبعوث کرده درست همان است که شما میفرمایید.
پیامبر فرمود: شیطان از راه عمل نزدتان میآید چون بر شما دست نمییابد، از راه سوسه در ذهن به سراغ شما میآید تا شما را گمراه کند، هرگاه چنین چیزی پیش آمد خدا را به وحدانیّت یاد کنید. (تا خیالات شیطانی از شما دور شود.) (اصول کافی جلد 2 باب الوسوسه و حدیث النفس ح 5)
2- فرصت ندادن به وسوسهی شیطان
روزی یکی از بازرگانان متدیّن در صحن مقدس امام حسین علیهالسلام در کربلا؛ در جمعی نشسته بود و گفتگو میکرد. در این وقت یک نفر آمد و در وسط صحن به آنها گفت: فلان تاجر از دنیا رفت. بازرگان مذکور تا این سخن را شنید، به حاضران گفت: «آقایان گواه باشید که این تاجر تازه گذشته، فلان مبلغ از من طلبکار است.»
یکی از حاضران گفت: «چه موجب شد که این سخن را در این وقت بگویی؟»
بازرگان گفت: «من مبلغی را از این تاجر فوتشده، قرض گرفتم و هیچگونه سندی به او ندادهام و هیچکس جز خودش اطّلاع نداشت، ترسیدم شیطانی با وسوسه خود مرا گول بزند و این مبلغ را به بهانه اینکه کسی اطلاع ندارد به ورثه او ندهم، شما را گواه گرفتم تا برای شیطان هیچگونه فرصت و راه طمع بهسوی من باقی نماند و توطئه شیطان را جلوتر نابود نمایم.» (حکایتهای شنیدنی 3/65 -الی حکم الاسلام، ص 187)
3- وسوسه و اثر وضعی عمل
مرد سقائی در شهر بخارا بود و سی سال به خانهی زرگری آب میبرد و هیچ نظر بدی از او دیده نشد.
روزی سقا آب به منزل زرگر برد و چشم او به دست زن زرگر افتاد و به وسوسه افتاد و او را تقبیل کرد و لذت برد.
ظهر زرگر وارد منزل شد عیالش گفت: «امروز تو در دکان چهکار بدی کردهای؟» گفت: هیچ. اصرار کرد و مرد زرگر گفت:
«زنی برای خرید دست بند به دکّانم آمد و من خوشم آمد و به وسوسه بازوی او را گرفتم و او را بوسیدم.»
زن گفت: اللهاکبر! مرد گفت: چرا تکبیر گفتی؟ زن جریان سقا و بوسیدن او را گفت؛ که اثر وضعی عمل تو، باعث شد سقایی که سی سال با چشم پاک به خانه ما رفتوآمد داشت این کار را کند. (منتخب التواریخ ص 813- انوارنعمانیه)
4- شیطان در سه حال
علت اینکه حاجیان در سه جا از سرزمین مِنی سنگ به شیطان (رمی جمره) میزنند (مرحوم صدوق این علت را از امام کاظم علیهالسلام نقل کرده است) این است که وقتی ابراهیم در خواب دید که خداوند میفرماید: اسماعیل را ذبح کن، بدون آنکه جریان را به اسماعیل بگوید به فرزندش فرمود:
«پسرم طناب و کارد را بردار تا به این درّه برویم و مقداری هیزم تهیه کنیم.»
شیطان بهصورت پیرمردی سر راه ابراهیم آمد و گفت: «چهکار میخواهی بکنی؟» گفت: «امر خدا را میخواهم انجام بدهم.» شیطان گفت: این شیطان در خواب به تو دستور داده این کار را انجام دهی؛ ابراهیم او را شناخت و طرد کرد.
وسوسه در ابراهیم اثر نکرد؛ نزد اسماعیل آمد و جریان کشتن را به اسماعیل گفت، اسماعیل فرمود: برای چه؟ گفت: «پنداشته که پروردگارش او را به این کار دستور داده.» فرمود: اگر امر خدا باشد قبول کنم. شیطان برای وسوسه نزد هاجر مادر اسماعیل رفت و جریان را گفت. هاجر فرمود: «علاقهای که ابراهیم به اسماعیل دارد او را نخواهد کشت.» شیطان گفت: «او خیال کرده خدا او را دستور داده است.»
هاجر فرمود: «اگر خدا گفته باشد ما تسلیم او هستیم.» شیطان دور شد و نتوانست ابراهیم را از این دستور الهی به وسوسه منحرف کند، لذا سه جا ابراهیم سنگ بهطرف شیطان انداخت تا دور شود؛ خدا به این خاطر، این عمل را سنّت قرار داد تا حاجیان هرساله آن را تکرار کنند. (تاریخ انبیاء،1/69)
5- وسوسه در وضو
یکی از مسلمانان در وضو گرفتن وسواس داشت یعنی چندین بار اعضای وضو را میشست، ولی به دلش نمیچسبید و آن را نادرست میخواند و تکرار میکرد.
عبدالله بن سنان میگوید: به حضور امام صادق علیهالسلام رفتم و از آن مسلمان صحبت کردم و گفتم: «بااینکه او عاقل است در وضو گرفتن وسواس دارد.» امام فرمود: «این چه عقلی است که در او وجود دارد و چگونه مرد عاقلی است، بااینکه از شیطان پیروی میکند؟!»
گفتم: «چگونه از شیطان پیروی میکند؟»
فرمود: «از او بپرس این وسوسه کی به او دست میدهد و وسواسی که دارد از چیست؟ خود او در جواب خواهد گفت: از کار شیطان است.» (ابلیس نامه 1/96 -بحارالانوار 21/336)