ولایت ولی
قرآن:
خداوند متعال در آیهی 59 سورهی نساء میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردید خداوند را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را نیز اطاعت کنید».
حدیث:
پیامبر صلیالله علیه و آله به علی علیهالسلام فرمود: «ای علی! آنچه من میشنوم تو هم میشنوی و آنچه من میبینم تو میبینی جز اینکه تو پیامبر نیستی ولی وزیرم میباشی…»
توضیح مختصر:
مقام ولایت و رهبری و زعامت، از طرف پروردگار است و چون منصوب است، خلیفه است و نائب او. پس همهی کارِ صاحبِ ولایت، عین خواستهی حقتعالی است و خطا و نسیان در کارشان نیست و به تعبیر واضحتر، عصمت ذاتی دارند. ولیّ، حکم و فرمان و نظرش مصاب است پس عموم که دارای علم ذاتی و عصمت ذاتی و … نیستند باید متابعت از ولایت کنند. لذا در روایات متواتر آمده است کسی که همیشه نماز بخواند روزه بگیرد و … اما ولایت ولیّ را قبول نداشته باشد خداوند آن شخص را به رو در جهنم میاندازد و اعمالش را قبول نمیکند. پس شناخت مقام ولیّ، لازم بوده و انتظار تحقق آنچه ولیّ میخواهد را باید داشته باشد؛ انگار این حالت او مانند کسی است که با شمشیر در رکاب پیامبر صلیالله علیه و آله شمشیر زده است (مجمعالبیان 9/238).
امام صادق علیهالسلام فرمود: هر زمان و هر ملّتی، امام و رهبری دارند و آنان با رهبر خود مبعوث میشوند (بحار 7/308) کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد مردنش همانند مردنِ مردم جاهلیت میباشد. پس معرفت به مقام ولایت و یقین به آن، برای همه ضروری است و تخلّف و ارتداد از فرامین ولیّ، مساوی با کفر است. آنچه در کلّ حیات انسانها، والیان ظالم و حکام زور آمدند یک دلیلش این بود که نمیخواستند زیر بار حکم والیان عدل بروند و میخواستند امتها را به استثمار درآورند لذا بنای مقابله و دشمنی را رواج دادند و آنها را به شهادت رساندند.
1- ابن فارض مصری
مرحوم علامه طباطبایی فرمودند: «ابن فارض شاگرد محیالدین عربی بوده است و انصافاً در رسانیدن مطالب عرفانی از شعرش بیداد میکند. حقاً ابن فارض مصری در عرفان و شعر عرب، به مثابهی حافظ شیرازی در عرفان و شعر فارسی است. اسفار تائیهی ابن فارض، 761 بیت است که بسیار عالی سروده است.
ابن فارض دو بیت شعر دارد که در رسانیدن عقد ولایت او به اهلبیت، کمال روشنی و وضوح را دارد، او میگوید:
1. عمر من ضایع شد و بیهوده هدر رفت و به بطلان منقضی شد چون من از شما بهرهای نبردم.
2. غیرازآن چه به من از عقد ولای عترت برگزیدهشده از آل قصی (رسولالله صلیالله علیه و آله) داده شده است.» (دیوان ابن فارض ص 25)
2- صدا از قبر پیامبر
یکی از عمّال بنی مروان، روز جمعه در مسجد پیامبر صلیالله علیه و آله بالای منبر گفت: «پیامبر، علی را به خاطر شفاعت فرزندش فاطمه به خلافت منصوب کرد بااینکه میدانست علی خائن است.» (نعوذبالله)
در این هنگام اهل مسجد از قبر مقدس پیامبر صلیالله علیه و آله شنیدند: «دروغ میگویی ای دشمن خدا! دروغ میگویی ای کافر!»
همهی اهل مسجد، این صوت را از داخل قبر شنیدند. (گوهرهای حکیمانه، ص 69؛ کشف الغامض)
3- ولایت خاتم
عارف شبستری (متوفی 720) میفرماید:
ولایت شد به خاتم جمله ظاهر ***** بر اول نقطه هم ختم آمد آخر
ولایت اولیاء به خاتم آنان حضرت مهدی علیهالسلام ظاهر شد و بر اوّل نقطه وجود حقیقت نبوی ختمش در خاتم اولیاء آمد.
از او عالم شود بر امن و ایمان **** جماد و جانور یابد از او جان
در زمان او، همه اهل ایمان شوند و همه، حتی جمادات و جانوران از نور مطلقهاش حیات میگیرند. (چون حضرتش مظهر اسم حی و قیوم است)
نمانَد در جهان یک نفسِ کافر **** شود عدل حقیقی جمله ظاهر
در زمان او، یک شخص کافر وجود نخواهد داشت، چون عدالت بر همهجا آشکار شود.
بود از سرّ وحدت، واقفِ حق **** درو پـیدا نـماید وجـه مطلق
او که حامل سرّ وجود حضرت احدیت است و حق در او به ذاته تجلّی کرده پس آیینهی تمام نمای وجه ربوبی خواهد بود. (گلشن راز، ابیات 394-391)
4- نوجوانان و ولایت
امام صادق علیهالسلام به احول فرمود: «به بصره رفتی؟» عرض کرد: «آری» فرمود: «شوق مردم به این امر (ولایت و امامت ما) و پذیرش آنها را چگونه دیدی؟» عرض کرد: «به خدا قسم اندکاند، آنان کارهایی ضدّ شما کردهاند» امام فرمود: «بر تو باد به نوجوانان (علیک بالأحداث) زیرا این گروه در پذیرش هر نوع خوبی شتاب بیشتری نشان میدهند.»
(قرب الاسناد، ص 128 -تقویم قدس 1382)
5- چهرهی پیامبر دگرگون شد
اهل سنّت در کتابهایشان نقل کردهاند که بُریده گفت: با علی علیهالسلام به جنگ طرف یمن رفتم و از او بعضی چیزها دیدم که برایم ناگوار بود. چون به خدمت پیامبر صلیالله علیه و آله در مدینه رسیدم از کارهای علی که ناگوار دیدم برای پیامبر نقل کردم.
چهرهی رسول خدا دگرگون گشت و فرمود: ای بُریده! آیا من برتر از مؤمنین به خودشان نیستم؟
عرض کردم: آری یا رسولالله. فرمود: «هر کس را من مولی و صاحباختیار اویم علی علیهالسلام صاحباختیار او میباشد.» (الدرالمنثور 5/182- مستدرک الحاکم 3/110)
5- واحده یعنی ولایت
در حدیث طویلی آمده است که امیرالمؤمنین علیهالسلام به زندیقی فرمود: منافقین به رسول خدا گفتند: «آیا دیگر چیزی باقی مانده از دستورات که نیاورده باشی؟
اگر چیز دیگری باید بیاید برای ما بیان کن که آرام بگیریم و بدانیم دیگر از دستورات چیزی باقی نمانده است.» خداوند در آیهی شریفه فرمود: «قُلْ اِنَّما أعِظُکُمْ بِواحِدَه: (ای پیامبر) بگو شما را به یکچیز، پند و اندرز میدهم.» (سورهی سبا، آیهی 46) یعنی ولایت.
پس خداوند این آیت را نازل کرد: «همانا ولیّ شما، خدا و رسولش و آنانی که ایمان آوردند و نماز را به پا دارند و در حالت رکوع زکات میدهند، هستند.» (سورهی مائده، آیهی 55)
در بین امت محمّد خلافی نیست آنکه در حال رکوع زکات داد من بودم.
و اگر خداوند اسم مرا در آیه میبرد ساقط میکردند و نمیخواندند لذا نیاورد، چنان که در بسیاری از جاها، اسمم را نیاورد، چون نمیخواندند. (مستدرک الوسائل 7/255 -آثار الصادقین 27/344)