پاداش (ثواب و اجر)

قرآن:

خداوند متعال در آیه‌ی 9 سوره‌ی اسراء می‌فرماید: «قرآن به مؤمنانی که اعمال صالح انجام می‌دهند، بشارت می‌دهد که برای آن‌ها پاداش بزرگی است.»

حدیث:

امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «کسی که امید پاداش نیک خدا را داشته باشد، ناامید نخواهد شد.»[simple_tooltip content=’غررالحکم، ج 1، ص 175′](1)[/simple_tooltip]

توضیح مختصر:

هر عملی که نیک و خوب باشد، دارای نوعی ثواب؛ اجر و پاداش است. اگر نام بهشت و درجات آن در پاداش نیّات و اعمال می‌آید؛ از نظر کمّی و کیفی فرق دارد؛ یعنی هر عمل خیری را به همان اندازه، پاداش می‌دهند. در بعضی اعمال، خداوند نسبت مضاعف و ده چندان را یادآوری کرده تا رغبت به آن عمل بیشتر شود و آن را انجام دهند.
پاداش، گاهی اثرش در دنیا دیده می‌شود و اگر دیده نشد در برزخ و قیامت مشاهده می‌گردد.
ثواب در مقابل عمل و سعی بنده است نه در مقابل سستی و ضعف و تنبلی. آن‌که در به جا آوردن، ریاکاری می‌کند و در نیّتش خلل وارد می‌شود، به همان اندازه از پاداشش کاسته می‌گردد تا جایی که منافق و ریاکار مطلق، اصلاً از اعمالش نتیجه‌ای نمی‌گیرد؛ بلکه به کیفر و عذاب دچار می‌گردد.

1- پاداش ثوبان

ثوبان به حضور رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلّم آمد و گفت: ای رسول خدا! تو در نزد من محبوب‌تر از خودم و فرزندانم هستی. هرگاه در خانه هستم، به یاد تو هستم تا از خانه بیرون آیم و تو را زیارت کنم؛ ولی وقتی‌که به یاد مرگ می‌افتم، با خود می‌گویم: پس از مرگ اگر وارد بهشت شوم، شما را نمی‌بینم، زیرا مقام شما بالاست و با پیامبران هستید و اگر اهل جهنّم باشم که تکلیفم روشن است.
رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلّم سخنی نفرمود؛ همان‌دم جبرئیل نازل گردید و این آیه را نازل کرد:
«کسی که از خدا و رسولش اطاعت کند، در قیامت هم‌نشین کسانی خواهد بود که خداوند نعمتش را بر آن‌ها تمام کرده است؛ از پیامبران و صدّیقان و شهیدان و صالحان؛ و آن‌ها رفیقان خوبی هستند.»
به‌این‌ترتیب حق‌تعالی فرمود: با اطاعت و پیروی، پاداشی در بهشت دارند که با انبیاء هم‌نشین هستند.[simple_tooltip content=’داستان دوستان، ج 4، ص 86 -الدرالمنثور، ج 2، ص 182′](2)[/simple_tooltip]

2- مصافحه

ابو عبیده می‌گوید: من در مسیری همراه امام باقر علیه‌السلام بودم و با او در یک ردیف سوار مرکب می‌شدیم. به هنگام سوار شدن ابتدا من سوار می‌شدم و سپس حضرت سوار می‌شد و سلام می‌کرد و مصافحه می‌نمود؛ او به‌گونه‌ای برخورد می‌کرد که گویی برخورد اوّل است.
به هنگام پیاده شدن ابتدا او پیاده می‌شد و سپس من از مرکب پیاده می‌شدم چون هر دو روی زمین قرار می‌گرفتیم، باز به من سلام می‌کرد و طوری احوال‌پرسی می‌کرد که گویا برخورد اوّل می‌باشد.
عرض کردم برخورد این‌چنین شما با ما، قبلاً نزد ما مرسوم نبوده است!
امام فرمود: «آیا می‌دانی چه خیری در مصافحه (همدیگر را بغل کردن) قرار داده شده است؟ به‌درستی که اگر مؤمنین هنگام ملاقات، با یکدیگر مصافحه کنند و با یکدیگر دست بدهند تا وقتی‌که از یکدیگر جدا نشده‌اند، خدا به آن‌ها نظر (رحمت) می‌کند و گناهان آن‌ها مثل ریزش برگ از درخت ریخته می‌شود.»[simple_tooltip content=’شنیدنی‌های تاریخ، ص 78 -محجه البیضاء، ج 3، ص 387′](3)[/simple_tooltip]

3- ارزش پرستاری از بیمار

دو نفر از مسلمین، از راه دور برای مناسک حج به سوی مکه رهسپار شدند، در این سفر وقتی‌که برای زیارت قبر پیامبر صلی‌الله علیه و آله به مدینه آمدند، یکی از آن‌ها در مدینه بیمار شد و در منزلی بستری گردید، پس هم‌سفرش از او پرستاری کرد.
روزی هم‌سفر، به بیمار گفت: دلم می‌خواهد به زیارت قبر پیامبر بروم.
اجازه بده بروم و برگردم.
بیمار گفت: تو یار من هستی، مرا تنها مگذار، وضع مزاجی من وخیم است، از من جدا نشو! هم‌سفر گفت: برادر! ما از راه دور برای زیارت قبر پیامبر صلی‌الله علیه و آله آمده‌ایم، زود می‌روم و برمی‌گردم.
هم‌سفر رفت و پس از زیارت قبر پیامبر صلی‌الله علیه و آله به منزل امام صادق علیه‌السلام رفت و قصه‌ی خود و رفیق مریضش را نقل کرد.
امام فرمود: «اگر تو کنار بستر دوست هم‌سفرت بمانی و از او پرستاری کنی و مونس او باشی، در پیشگاه خدا بزرگ بهتر از زیارت مرقد پیامبر است (چون مریض دل‌شکسته و ناامید از خود بود.)»[simple_tooltip content=’داستان دوستان، ج 2، ص 159 -السّبیل إلی آن‌ها من المسلمین، ص 271′](4)[/simple_tooltip]

4- ثواب تعلیم

شخصی خدمت امام سجاد علیه‌السلام رسید و عرض کرد: «این مرد پدرم را کشته است و من می‌خواهم قصاص کنم قاتل هم به قتل اعتراف کرده است.»
امام فرمود: «می‌توانی قصاص کنی؛ آیا این مرد تابه‌حال به تو خدمتی نکرده است که از او دیه بگیری و قصاص نکنی؟!»
عرض کرد: «فقط چند روزی به من درس داده است.» امام فرمود: «حق و ثواب ارشاد، بیش از خون ارزش دارد.»
او هم از قصاص گذشت و تقاضای دیه یعنی صد شتر را کرد و قاتل توانایی آن را نداشت.
امام فرمود: «حاضری ثواب ارشاد و هدایت خود را به من بدهی و من در عوض صد شتر به تو بدهم؟» عرض کرد: «اگر فردای قیامت، مقتول جلوی مرا بگیرد، هیچ توشه‌ای غیر از درس دادن ندارم.»
امام به خانواده‌ی مقتول فرمود: «اگر از او بگذرید، روایتی از پیامبر برایتان می‌خوانم که از همه‌ی دنیا برای شما باارزش‌تر باشد. بدین ترتیب آن‌ها هم از حقشان گذشتند.»

5- کار خیر مستور برابر 70 حج

مردی خدمت امام رضا علیه‌السلام رسید و سلام گفت و عرض نمود: من از دوستان شما و پدران شما هستم که از حج برگشته‌ام و خرج سفرم تمام شده است. اگر صلاح بدانید خرج سفر مرا تا رسیدن به محل سکونتم بدهید، هنگامی‌که به شهر خود رسیدم، آنجا دارای اموالی هستم، پس به نیّت شما آن مقدار مال را صدقه خواهم داد، چون خودم اهل صدقه نیستم.
امام به داخل اتاق رفت‌وبرگشت و پشت در خانه ایستاد و دست خود را از بالای در خارج نمود و فرمود: «این دویست درهم را بگیر و به مصرف سفرت برسان؛ و از جانب من هم در مقابل آن صدقه نده، حال برو که من تو را نبینم و تو مرا نبینی.»
شخصی از امام سؤال کرد: «چرا از پشت در خانه آن را دادید و نخواستید او شما را ببیند؟»
فرمود: مبادا ذلّت سؤال را در چهره‌اش ببینم. آیا حدیث پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم را نشنیده‌ای که فرمود: «کار خیر پنهان، برابر هفتاد حج، ثواب و اجر دارد؟» مگر نشنیده‌ای که شاعر گفت: هرگاه به خاطر طلب حاجتی نزد او رفتم، در حالتی به نزد خانواده‌ام برمی‌گشتم که آبرویم همچنان محفوظ بود.[simple_tooltip content=’با مردم این‌گونه رفتار کنیم ص 200 -مناقب ابن شهر آشوب ص 360′](5)[/simple_tooltip]