کار کردن

قرآن:

خداوند متعال در آیه‌ی 39 سوره‌ی نجم می‌فرماید: «برای انسان نیست مگر آن چه تلاش کند و به زودی نتیجه کارش را خواهد دید».

حدیث:

حضرت علی علیه السّلام فرمود: «تلاش و کوشش بر تو است ولی پیروز شدن در کار بر تو نیست (نتیجه کارها نامعلوم است و معلوم نیست دچار چه آفاتی می‌شود.)» (غررالحکم 1/524)

توضیح مختصر:

قوّت و قدرتی که خداوند به فکر و جوارح داده لازمه‌اش عمل کردن است. یکی از آن‌ها کسب است که در کشاورزی، دامداری، رانندگی، نجّاری و … به کار گرفته می‌شود.
تا کار نباشد منفعت هم نخواهد بود. مؤمن نباید سربار جامعه باشد، تکدّی کند، تن‌پروری نماید و با چاپلوسی و ستایش دیگران، رزق به دست بیاورد، بلکه برای حفظ شأن و آبروی خود و خانواده به کاری مناسب مشغول باشد. کار، گاهی مدیریت است و گاهی فقط بستگی به عمل بدنی دارد و گاهی به نوع دفتری و کارمندی و … مبتنی است.
هر چه باشد اصل کار، به هر نوعش، باید باشد. ازکارافتادگی مسئله‌ای طبیعی است که پس از سنین پیری و یا به خاطر حوادثی همانند تصادف، ضعف و نقصان پیدا می‌شود و از کار می‌افتد اما در غیر ازکارافتادگی، خداوند دوست دارد ببیند که بنده‌اش برای ارتزاق خود و عیالش به تعب و کوشش به کاری مشغول است و این عین عبادت است. البته بعضی کار کردن‌ها از نظر شریعت ممنوع است مانند شراب درست کردن، ربا دادن و … که این ممنوعیت، یقیناً به حکمت است و مباشر به آن، به مغضوبیت دچار می‌گردد و عوارضی بسیار در دنیا و آخرت نصیبش می‌شود.

1- کار در زمین

ابن عمر گفت: در خرما زار مدینه با پیامبر صلی‌الله علیه و آله بودم و او علی علیه السّلام را می‌جست. تا آن‌که به بوستانی رسید.
در آن نگریست و علی را دید که بر زمین کار می‌کند و بر وی غبار نشسته است.
فرمود: «مردم را سرزنش نمی‌کنم که تو را ابو تراب کُنیه داده‌اند». (علل الشرایع، ص 157)

2- اَبکشی

پیامبر صلی‌الله علیه و آله خدا را تنگنایی مالی پیش آمد. این خبر به علی علیه السّلام رسید. وی در بیکاری بیرون شد تا از آن، درآمدی کسب کند و آن را برای پیامبر خدا بفرستد.
پس به باغی در آمد که از آنِ مرد یهودی بود. برای وی هفده دلو آب برگرفت هر دلو در برابر یک خرما.
مردی یهودی او را وانهاد که هفده خرمای نیکو برگیرد. علی آن‌ها را نزد پیامبر آورد. ایشان فرمود: «ای ابوالحسن این از کجا فراهم شده است؟» گفت: «ای پیامبر خدا! خبر یافتم که در تنگنای مالی هستی. پس در پی کاری بیرون شدم تا برای تو خوراکی فراهم آورم.» فرمود: «دوستی خدا و فرستاده‌اش تو را به این کار واداشت؟» عرض کرد: «آری ای پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله.»

3- گوسفندداری

میان شترداران و گوسفندداران گفتگو درگرفت و شترداران در برابر گوسفندداری، گردن افرازی کردند.
این خبر به گوش پیامبر صلی‌الله علیه و آله رسید. ایشان فرمود: موسی در حالی برانگیخته شد که گوسفند می‌چرانید.
داود هم در حالی (به پیامبری) برانگیخته شد که گوسفند می‌چرانید.
من نیز در حالی برانگیخته شدم که در (منطقه) اَجیاد برای طایفه‌ام گوسفند می‌چرانیدم. (الزهد لا بن المبارک ص 415)

4- بازرگانی

ابن اسحاق گفت: آنگاه‌که راست‌گفتاری، امانت‌داری و والا منشی پیامبر خدا برای خدیجه مسلّم گشت، فرستاده‌ای نزد وی گسیل داشت و به وی پیشنهاد کرد که دارایی‌اش را برای بازرگانی به شام ببرد… پیامبر خدا پذیرفت و با دارایی او بدان مقصد روان شد. (تاریخ طبری 2/280)

5- باغ خرما

گروهی از یاران پیامبر نزدش آمدند. پیامبر در پی زنان خویش فرستاد؛ اما نزد هیچ‌یک از ایشان چیزی (برای پذیرایی) نیافت.
در همین حال بودند که دیدند علی علیه السّلام روی می‌آورد درحالی‌که ژولیده موی و غبارآلوده است و بر دوشش حدود سه کیلو خرماست که با دست خویش کاشته و برداشته است.
پیامبر فرمود: «درود بر این بار برنده و آن بار!»
سپس علی علیه السّلام را نشاند و از سرش خاک برگرفت و فرمود: «درود بر ابو تراب. پس او را نزدیک‌تر فرا بُرد. آنگاه همه خوردند تا بیرون شدند. سپس برای هریک از همسرانش مقداری فرستاد. (المصنف 7/500- حکمت نامه پیامبر اعظم 13/30-27)