کریم (بخشنده، سخی)
قرآن:
خداوند متعال در آیهی 40 سورهی نمل میفرماید: «سلیمان گفت: همانا پروردگار من بینیاز و کریم است.»
حدیث:
امیرالمؤمنین علی علیه السّلام فرمود: «انسان کریم، کسی است که چون دستش باز باشد، حاجت مردم را روا کند و چون تنگدست باشد، عطا را (یکسره ترک نکند) سبک و کمتر کند.» (غررالحکم، 2/376)
توضیح مختصر:
خداوند غنی و کریم است، بدون سؤال عطا میکند، با بینیازی بخشندگی میکند و از خزانهاش چیزی کم نمیشود. قرآن، کریم است (سورهی واقعه، آیهی 77) یعنی صفت قرآن این است که عزیز و مکرّم است و بسیار منفعت میرساند.
کریم بر وزن فعیل است از کرامت، به معنی ارجمندی یا از کَرَم به معنی سخاوت که قرآن فوائد علمی و عملی و مباحث توحید و معاد و … را داراست. بخشندگی صفت الهی است که میآمرزد و درمیگذرد و لطف میکند و به بدی نگاه نمیکند؛ لذا در مثنوی گفته «با کریم تمنا چه حاجت است.» کریم به مردم منفعت میرساند.
گفتهاند: حاتم طایی در جهنّم است ولی نمیسوزد به خاطر صفت بخشندگی ذاتی که داشته است.
چون جبرئیل دائماً فیض و وحی را از عالم بالا به پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم میرساند، خداوند در قرآن او را به رسول کریم (سورهی الحاقه، آیهی 40) تعبیر کرده است.
در احادیث وارد شده که مؤمن، کریم است و کافر لئیم، یعنی ریشهی ایمانی، جوانمردی و بخشندگی را ایجاد میکند.
خداوند که به پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم کوثر داده است (سورهی کوثر، آیهی 1) به شخص سخی و کریم، کوثر گویند.
1- کَرم و عذرخواهی!
شخصی نزد امام حسن علیه السّلام آمد و اظهار فقر و پریشانی نمود و گفت: «منظر و حالم، دلالت بر نداریام میکند و مشتری آن شمائید که صاحب کرم میباشید.»
امام علیه السّلام حسابدار خود را خواست و فرمود: «چقدر مال نزد تو است؟» عرض کرد: «دوازده هزار درهم» فرمود: «همه را به این مرد فقیر بده که من از او خجالت میکشم.» عرض کرد: «دیگر چیزی از برای نفقه باقی نمیماند.»
فرمود: «تو او را به حاجتمند بده و گمان نیک به خدا داشته باش که حقتعالی جبران میفرماید.» پس آن را به آن مرد داد و عذرخواهی نمود و فرمود: «ما حق تو را ندادیم، لیکن بهقدر آنچه بود، دادیم.»
2- از کَرم، چوب زر شود
محمد بن اسلم طوسی، از حافظان حدیث بود و با امام رضا علیه السّلام به نیشابور آمد. او پیراهنی و کلاه نمدین میپوشید و پیوسته پول و جنس قرض میکرد و به فقرا میداد تا آنکه یک یهودی به او گفت: «هیچ ندارم؛ اما قلم تراشیده و تراشهی قلم آنجاست، اینها را بردار.» چون برداشت، تبدیل به زر شد. یهودی گفت: «در دینی که به دست عزیزی، چوب زر شود، این دین باطل نباشد و مسلمان شد. (تذکره الاولیاء، ص 289)
3- صدر مجلس
روزی حاتم طایی، سفرهی مهمانی پهن کرد و بزرگان عرب را دعوت نمود و در جایگاهی نشاند. فقیری برهنه از در آمد. حاتم دست او را گرفت و بر صدر مجلس بنشاند.
بزرگان گفتند: «ای حاتم! ما را دعوت میکنی و فقیر و برهنه را بر صدر مجلس مینشانی؟» فرمود: «شما را قدر و ثروتتان اینجا نشانده و این بیچارهی برهنه را کَرم ما اینجا رسانده است.» (معارج النبوه –خزائن کشمیری، شمارهی 198)
4- عطای پنهانی
ابوجعفر خثعمی گفت: امام صادق علیه السّلام کیسهای از زر به من داد و فرمود: «این را به فلان مرد هاشمی بده و مگو چه کسی داده است.»
پس آن کیسه را بردم و به آن مرد دادم. او گفت: «خدا جزای خیر دهد به آنکه این مال را برای من فرستاده که همیشه برای من میفرستد و من به آن زندگانی میکنم؛ ولکن جعفر صادق علیه السّلام باآنکه مال بسیار دارد، یک درهم نیز به من نمیدهد.» (منتهی الامال، 2/128)
5- درب بزرگ و کوچهی عمومی
ازآنجاییکه تعداد عمهها و عموهای جوادالائمه علیه السّلام بسیار بودند و امام رضا علیه السّلام به دستور مأمون به ایران آمد که عمر مبارکش در آن زمان، پنجاهودو سال بود، بعضی از اطرافیان به نحوی از ورود مستمندان به محضر جوادالائمه ممانعت میکردند.
امام رضا علیه السّلام در نامهای به فرزندش چنین نوشت:
«شنیدهام بعضی اطرافیان تو صلاح دیدهاند که در موقع رفتوآمد، از در حیاط کوچک و کوچهی خلوت عبور نمایی تا نیازمندان به تو دسترسی پیدا نکنند. نامهی من به تو رسید، امر میکنم که در خانهی بزرگ اقامت و از کوچهی عمومی رفتوآمد کنی تا صاحبان حاجت، تو را ببینند و به هر مقدار که بتوانی نیازهای آنان را برآور و هر مقدار که قدرت نداری معذور خواهی بود.» (منهاج الدموع، ص 125 –تربیت اجتماعی، ص 382)