یأس (ناامیدی)

قرآن:

خداوند متعال در آیه‌ی 49 سوره‌ی فصلت می‌فرماید: «انسان هرگز از تقاضای نیکی (و نعمت) خسته نمی‌شود و هرگاه شرّ و بدی به او رسد بسیار مأیوس و نومید می‌گردد.»

حدیث:

امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «کسی که از رسیدن به خواسته‌اش نومید شود، رنج کشنده‌ای دارد.»
(غررالحکم، ج 2، ص 605)

توضیح مختصر:

ناامیدی از رحمت خداوند، مذموم است. انسانِ امیدوار، شاداب بوده و به خداوند، خوش‌گمان است. کفّار در دنیا، چیزی از حقایق را نمی‌فهمند ولی در قیامت، کاملاً مأیوس می‌شوند از رفتن به بهشت. ولی مؤمنان، هم در دنیا امیدوارند و هم در آخرت امیدشان صدها برابر می‌شود چون همه‌چیز حقایق را به معاینه می‌بینند. وقتی یعقوب علیه‌السلام فرزندان خود را برای پیدا کردنِ یوسف علیه‌السلام فرستاد، به آن‌ها فرمود: «بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خداوند نومید مباشید، زیرا جز گروه کافران، کسی از رحمت خدا نومید نمی‌شود.» (سوره‌ی یوسف، آیه‌ی 87)
انبیای الهی به خاطرِ طولانی شدنِ دعوت امت به طرف توحید، وقتی که از هدایت آن‌ها مأیوس می‌شدند، پس از یأس، آن‌ها را رها می‌کردند و آن امت‌ها به کارهای باطلِ خود مشغول می‌شدند و ایشان را دروغ‌گو و مجنون می‌پنداشتند. پس خداوند، عذاب را بر آن‌ها نازل می‌کرد.
کلمه‌ی ابلیس از ماده‌ی بلس به معنی یأس است که او پس از رانده شدن، مأیوس از رحمت شد و نامش ابلیس گشت.
وقتی فرشتگان بر حضرت ابراهیم علیه‌السلام داخل شدند و در پیری مژده‌ی پسری به او دادند گفت: «مرا پیری فرا رسیده، به چه چیزی بشارت می‌دهید؟» فرشتگان گفتند: «ما تو را به‌حق بشارت می‌دهیم، پس از نومیدان مباش.» او گفت: «چه کسی از رحمت پروردگارش نومید می‌شود؟»
پس یأس از رحمت الهی، گناه بزرگ است و قنوط از رحمت، ضلال می‌باشد. سعادت در دنیا همان امید کامل است به لطف و رحمت و استجابت حق‌تعالی.

1- محمد بن شهاب زهری

امام سجاد علیه‌السلام در طواف خانه‌ی خدا بود، دید در یکی از نواحی مسجد مردم اجتماع کرده‌اند. پرسید چه خبر است؟ عرض کردند: «محمد بن شهاب زهری دچار اختلال روانی شده و گویی عقل خود را از دست داده است و هیچ سخن نمی‌گوید. خانواده‌اش او را به مکه آورده‌اند تا شاید حرفی بزند.»
امام وقتی طوافش تمام شد نزدیک محمد بن شهاب آمد و فرمود: تو را چه شده است؟ [و چه اتفاقی برای تو افتاده است؟] عرض کرد: «در شهری فرماندار بودم و خون بی‌گناهی را ریختم و آن عمل، مرا به این روز انداخته است.»
امام فرمود: «من از گناه ناامیدی تو از رحمت الهی، بیشتر از خون بی‌گناهی می‌ترسم.»
با این کلام، او را منقلب نمود و به رحمت خدا، امیدوار شد و بیماری روانی‌اش درمان یافت.
سپس امام فرمود: «دیه‌ی قتل را به ورّاث مقتول بده.» عرض کرد: «ولی آن‌ها قبول نکردند.»
فرمود: «دیه را در کیسه‌های سربسته قرار بده، مراقب باش و موقعی که بازماندگان مقتول برای نماز جماعت از منزل، خارج می‌شوند، از بالای دیوار، کیسه‌های پول یعنی دیه را به داخل منزل بینداز.»
(حکایت‌های پندآموز، ص 234 -بحارالانوار، چاپ قدیم، ج 11، ص 31)

2- الله گو چرا ناامید شود

شخصی در تاریکی شب، در حال دعا با سوزوگداز الله الله می‌گفت. شیطان نزد آن دعاکننده آمد و گفت: «آن‌قدر الله الله می‌گویی و جواب نمی‌شنوی، چرا اصرار می‌کنی؟ این‌همه سوز و دعای بی‌اثر بس است.»
آن شخص، ناامید و افسرده شد و دلش شکست. در عالم خواب حضرت خضر را دید که به او فرمود: «چه شده الله الله نمی‌گویی، مگر از راز و نیاز پشیمان شده‌ای؟»
آن شخص گفت: «آخر هر چه می‌گویم، جواب نمی‌شنوم، بنابراین ناامید شده‌ام.» حضرت خضر فرمود: «مگر باید جواب خدا را از در و دیوار بشنوی؟ همین‌که الله الله می‌گویی معنایش این است که جذبه‌ی خدایی و از جانب معشوق تو را به خود کشانده است.»

نـی، کـه آن الله تـو، لبـیک ماست **** آن نیاز و سوز و دردت، پیک ماست
تـرس و عشق تو کمند لطف ماست **** زیـر هــر یـا ربّ تـو لبیک‌هاست

پس از این معانی و هشداری، فهمید آن ندا از شیطان است و نباید ناامید از حق شد که این الله الله دلیل راه‌یابی و پذیرش به آن درگاه است. (داستان‌های مثنوی، ج 2، ص 48 -مثنوی دفتر سوم)

3- نومید از استجابت

حضرت ابراهیم علیه‌السلام به عابدی فرمود: «بیا دعا کنیم تا خداوند مؤمنان را از سختی آن روز نجات دهد.» عابد گفت: «سه سال است، تقاضایی از خدا دارم، ولی به استجابت نمی‌رسد، دیگر در درگاه خدا شرم دارم، دعای دیگری کنم.»
ابراهیم علیه‌السلام گفت: «هیچ شرم نداشته باش. گاهی خداوند، بنده‌اش را دوست دارد، استجابت دعایش را طول می‌دهد تا مناجات او زیاد شود و به‌عکس هرگاه بر بنده‌ای غضب کرد، دعایش را مستجاب می‌کند، یا ناامیدش می‌نماید که دیگر دعا نکند. حال بگو بدانم دعایت چیست؟»
عابد گفت: «روزی چشمم به جمال نوجوانی افتاد که چند گاو می‌چراند. گفتم: تو کیستی؟ گفت: فرزند ابراهیم خلیل. گفتم: خدایا! اگر خلیل و دوستی داری، مرا به زیارت او موفق کن.» حضرت ابراهیم علیه‌السلام فرمود: من همان ابراهیم علیه‌السلام هستم و آن نوجوان پسر من بود و همدیگر را بوسیدند. بااینکه عابد ناامید شده بود، اما به وصال خلیل رسید. (داستان‌ها و پندها، ج 5، ص 41 -بحار چاپ قدیم، ج 5، ص 133)

4- مجازات تبدیل یأس به امید

پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: شخصی را روز قیامت داخل آتشی می‌اندازند و پیوسته صدا می‌زند: «یا حنّان یا منّان.»
خدا به جبرئیل می‌گوید: برو آن بنده‌ام را بیاور. جبرئیل او را می‌آورد.
خدا می‌فرماید: جایگاهت را چگونه یافتی؟ می‌گوید: بدترین مکان بود. خدا می‌فرماید: او را به همان‌جا برگردانید. چند قدمی که می‌رود، به پشت سرش نگاه می‌کند.
خدا می‌فرماید: به چیزی می‌نگری؟ آن بنده می‌گوید: من امیدوار بودم که دیگر مرا به آن جایگاه بازنگردانی! خداوند خطاب می‌کند که او را به‌سوی بهشت ببرید. (شنیدنی‌های تاریخ، ص 391 -محجه البیضاء،7/254)

5- فرعون هم ناامید نیست!

در زمان فرعون رود نیل فرونشست، مردم مصر نزد او آمدند و تقاضا کردند کاری کنند که آب زیاد شود. فرعون گفت: چون من از شما راضی نیستم، این‌طور شد. بار دوم و سوم هم آمدند و همان جواب را شنیدند.
بار چهارم آمدند و گفتند: ای فرعون! حیوانات ما دارند می‌میرند و زراعت‌هایمان خشک می‌شود، اگر زود آب جاری نشود، خدای دیگری انتخاب می‌کنیم.
فرعون به آن‌ها وعده داد. فردا خودش در بیابانی در گوشه‌ای صورت بر خاک نهاد و عرض کرد: خدایا! می‌دانم که خدای واقعی تویی، ما ذلیل و بیچاره‌ایم، جز تو قدرتی نیست، به لطف خود آب رود نیل را به جریان بینداز.
آن‌قدر ناله و ضجه زد و با امید خدای را خواند که خداوند آب رود نیل را جاری ساخت که همانند آن سابقه نداشت. (چون خدای جزای اعمال خوب معصیت‌کاران را در همین دنیا می‌دهد، ازاین‌رو جزای عمل او را هم داد.)
(پند تاریخ،4/148- علل الشرایع، ص 55)